خانه / نقد فیلم / یک قناری یک کلاغ (۱۳۹۵)

یک قناری یک کلاغ (۱۳۹۵)

یک قناری یک کلاغ (۱۳۹۵) (۱)

نویسنده و کارگردان: اصغر عبداللهى
تهیه‌کننده: علی حضرتی

ژانر: درام/ رمانتیک
محصول: ایران
مدت: ۱۰۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

همای ِ غرور 

یک عاشقانه و یک حادثه؛ عمری پشیمانی، ترس، نفرت، خشم، درد و شاید در نهایت بخشش. یک قناری یک کلاغ، اولین ساخته‌ی آقای عبداللهی، یک فیلم عاشقانه‌ست. عاشقانه‌ای که با عشق و غرور شروع می‌شود، با ترس،‌ تضاد و تعلیق پیش می‌رود و در نهایت به فرجام نیک می‌رسد و کاراکترها به اصل خود وصل می‌شوند و عشق ورزیدن و عاشق بودن را باز می‌یابند.

یک قناری یک کلاغ
یک قناری یک کلاغ

فیلم با تحسین خانم (هنگامه قاضیانی) توسط آقا (حبیب رضایی) شروع می‌شود. آقا، افتاده حال است و مفتخر به وجود خانم، خانم اما زیبا و مغرور چون همای، فخر می‌فروشد. اصلا گویی خانم امروز از دنده‌ی چپ بلند شده و آن‌قدر گله‌گذاری می‌کند و همسرش را در دوراهی انتخاب گیر می‌اندازد که آقا هم بالاخره به تنگ می‌آید و در نهایت می‌شود آنچه‌که نباید.

ضربه‌ی ابتدای فیلم خیلی محکم و قوی‌ست و باید گفت فیلم با توجه به سوژه‌اش و روندش، بسیار صحیح شروع می‌شود و نشانگر آن است که آقای عبداللهی چقدر دقیق روی جزئی‌ترین مسائل کار کرده‌اند. ادبیات گفتاری زن و مرد ـ که شاید ناشی از خشم خانم و غصه‌اش باشد ـ با هم فرق دارند. نوعی تملق در گفتار آقا حس می‌شود، مردی که عاشق است و نمی‌خواهد معشوق از او برنجد. سرکشی و زبان تند خانم هم از همین دانستن عشق آقا به خودش می‌آید. زنی که همیشه دوست داشته شده و نازش خریداری پر و پا قرص دارد. خانم و آقا می‌توانند نماد زن و مرد ایرانی باشند. نمی‌گویم خارجی و تعمیمش به کل دنیا نمی‌دهم چون نشانه‌هایی آشکارا از وطنی بودن در هر دوی آنان هویداست. شوق به هنر، رعایت سلسله مراتب در خانه و خانواده، ترس از گسترده شدن شهر و پر شدنش از افرادی که ادای مترقی بودن را درمی‌آورند، لطافت ایرانی و ریزه‌کاری‌هایش و… .

خانم با نقص عضوی که یافته، شاید به نظر کمی مخوف بیآید؛ اما از ابهت و اقتدار اولیه‌ی او کاسته شده. نه تنها در ظاهر او تغییر پدید آمده، بلکه باطنش هم تغییر یافته. آن غرور ِ کاذب و نفرت‌انگیز رفته و جایش را به احساسات دیگری داده؛ نفرت، خشم، عشق، بخشش و آرامشی در ظاهر. همین آرامش ظاهری و کم حرفی و گله نکردن‌های اوست که آقا را بدجور ترسانده است و می‌رود تا او را در دام توهم‌ بیندازد.

یک قناری یک کلاغ
یک قناری یک کلاغ

داستان یک قناری یک کلاغ سر راست است، صریح است. خطی و جذاب است. گره‌های متعدد و گیج‌کننده ندارد، در حقیقت فیلم‌ساز خیلی قوی داستانش را پیش می‌برد و با میزانسنی درخور، فضای تعلیق را هر لحظه حفظ می‌کند.

دو بازیگر و یک امارت، هر سه‌شان چه استادانه نقش‌آفرینی می‌کنند و نورپردازی هم به کمک‌شان می‌آید تا گاهی به‌جای دیالوگ، روشنایی و تاریکی، حس و حال ِ پلان و سه بازیگر را منتقل کند. جدا از نور، چرخش‌های مناسب و نرم ِ دوربین، پیچیدن صدا در خانه که بزرگی و خلوتی آن را یادآور می‌شود هم همراه کاراکترها شده و در روح و جان مخاطب نفوذ می‌کند.

سریال «شهرزاد» در این روزها و سریال‌های بی‌نظیر دیگری چون «هزاردستان» و «پهلوانان نمی‌میرند» و… همواره موجب شده‌اند تا در طراحی لباس و صحنه‌ی سال‌های دور ایران، موفق عمل شود و فیلم یک قناری یک کلاغ هم از این قاعده مستثنی نیست. طراحی خوب و مینیمال به میزانسن کمک شایانی کرده و توجه به قرینگی نیز در فیلم مشهوداست، جفت بودن، دو تا بودن، مکمل هم بودن، آقا و خانم بودن، زوج بودن.

تصوربرداری سه‌رخ یا نیم‌رخ از خانم و فیلم‌برداری از گوشه‌ها و زوایایی که نقص صورت او را می‌پوشاند، هم بر ماجرای شلیک طپانچه تاکید دارد و هم نمی‌گذارد ظاهر خانم برای بیننده عادی شود تا هر بار که او را با آن چشم‌بند می‌بیند، تکانی بخورد و ماوقع ابتدایی را در ذهن مرور کند؛ کاری که خانم و آقای قصه، صبح و شب، بی‌وقفه، انجام می‌دهند. صدای گاه و بی‌گاه شلیک و خنده‌های کم رنگی که از صورت خانم رخت می‌بندند و تغییر حالت‌های ناگهانی او و آقا، همه و همه یادآور آن فاجعه هستند.

یک قناری یک کلاغ
یک قناری یک کلاغ

زنی که تا می‌خواهد فراموش کند، آن کابوس بر سرش هوار می‌شود. مردی که هراسیده و بین عشق، نفرت و عذاب وجدان گیر افتاده و مدام در سر می‌پروراند که قرار است خانم از او انتقام بگیرد و این میان حرف‌ها و آتش بیآری مادرش هم بی‌تاثیر نیست. آن‌قدر آقای داستان واهمه و خوف دارد که مخاطب هم در مورد نیت حقیقی خانم به شک می‌افتد.

خانه، حرف می‌زند. با آینه‌ی شکسته، با جای خالی طپانچه روی دیوار، با صندلی‌هایی که گاهی قهر می‌کنند و روی میز ِ وسط حیاط می‌روند، با توفانی که حمله می‌کند و در لحظه‌ای که آن دو از هم دورند، متحدشان می‌سازد.

یک قناری یک کلاغ عادت‌ها را به چالش می‌کشد، عادت حرف نزدن ِ زوج‌ها با هم را. این‌که در ذهن با هم گپ بزنند و درد دل کنند و دوست‌ و همدم‌شان بشود قناری و کلاغ را به چالش می‌کشد. آن دو تمنای درک شدن دارند؛ اما تنها بر حسب عادت چای ِ عصر می‌نوشند، آقا برحسب عادت به خانم گل می‌دهد، عادت‌هایی که باید تغییر کنند و این تغییر از خود فرد شروع می‌شود.

یک قناری یک کلاغ
یک قناری یک کلاغ

خانم قاضیانی برای این فیلم سنگ تمام گذاشته‌اند. بازی حساب شده و شسته رفته‌ی ایشان و تغییر حالت از زنی تندخو و به زنی حلیم و با درایت، دقیق پیاده شده. ورود ایشان به اتاق خواب و یافتن طپانچه، یا سکانس نواختن پیانو از تاثیرگذارترین بخش‌های فیلم است که به لطف بازی خوب ایشان عالی از آب درآمده‌اند.

زن شاعر است و مرد نقاش. زوجی هنرمند، با روحی لطیف ولی گیر کرده در کلیشه‌ها و بالاخره زمان مواجه که می‌رسد، قواعد می‌شکنند. آرامش می‌رود و موش و گربه بازی شروع می‌شود. دفترهای‌شان بدست هم می‌افتد، نقش قناری پررنگ می‌شود و کلاغ گویی هجرت می‌کند، دیگر وقتی خانم گوشی تلفن را برمی‌دارد حتما با پدرش حرف نمی‌زند، بلکه این‌بار اوست که شازده خانم، مادر همسرش را مدیریت می‌کند. اوست که طپانچه را در دست دارد و اوست که در نهایت می‌گوید چه می‌خواهد چون اوست که تغییر کرده و همه چیز را هم متحول می‌کند. او کانون خانه و خانواده‌ی کوچک آنان است.

یک قناری یک کلاغ
یک قناری یک کلاغ

فیلم عاشقانه و دوست داشتنی آقای عبداللهی، کاملا توانسته فرم محتوا را حفظ کند و هوشمندانه لحظه‌ای از این دو یار، غافل نشود. فیلم مهیب شروع می‌شود، روان و مهیج ادامه می‌یابد و عاشقانه به پایان خوش می‌رسد آن هم با سکانسی جذاب و قاب‌بندی‌ای جذاب‌تر که بر ذهن مخاطبان حک خواهد شد. قابی مملو از عشق که خود به تنهایی هم شعرست، هم موسیقی‌ست، هم نقاشی‌ست، هم عکس است و هم فیلم.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «یک قناری یک کلاغ» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *