سد معبر (۱۳۹۵) (۱)
امتیاز فیلم «سد معبر» از پنج ستاره: ** (دو از پنج)
کارگردان: محسن قرایی
نویسنده: سعید روستایی
تهیهکننده: بهمن کامیار
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
سد معبر هم مانند اکثر آثار اجتماعی و درام سالهای اخیر سینمای ایران، زوم کرده بر روی بیپولی و نداری و فقر در جامعه که خب باتوجه به آنچه که اکنون در کشورمان در حال گذشتن است، پرداختن به این سوژهها طبیعیست و امری دور از ذهن به حساب نمیآید.
البته که سینمایمان پر شده از انواع و اقسام درامهای این سبکی که خون به دل مخاطب میکنند و از زور پرداختن به بدبختی و بیچارگی در حال اوردوز کردن است؛ ولی اختلاف طبقاتیای که روز به روز بیشتر میشود، پول ملیای که چندیست فقط مسیر سقوط آزاد را باسرعت طی میکند و آمار عجیب و غریب دزدی و مال مردمخوری که حکمش در یک کشور اسلامی قطع دست است؛ اما با اسم شیک اختلاس بخورد ملت داده میشود تا مبادا متخلفِ دزد که دست برقضا کارهای هم بوده که توانسته چند ده میلیارد تومان به جیب بزند، اگر نتوانست به بهشت دزدان، کشور کانادا، مهاجرت کند اتفاقی در وطن برایش بیفتد و.. مسلما مردم را نسبت به اقتصاد در حال فروپاشی و نابهسامانی ارز و درآمد و دزدیها حساس کرده است. هنرمندان مستقل و واقعی هم که از دل جامعه بیرون میآیند و خودشان با این مشکلات دست به گریبانند و درد همهی اقشار مردم را درد خود میدانند، بیش از پیش توجهشان به این موارد جلب شده و چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، آثاری که خلق میکنند به آن سمت و سو میرود؛ فقط از آنجایی که اکثر مواقع بهدلیل مواجه با سانسور و بازخواست شدن و ترس و از مجوز نگرفتن نمیتوانند یقهی دزد و بیدرایت و مال مردمخور را بگیرند، میروند سر وقت مردم و ماجراهای مربوط به آنها واکثرا نتیجهای هم این نتیجه حاصل میگردد که حالا درست است فقر و مشکل و.. داریم؛ اما همین است دیگر، ما ملت چه میتوانیم بکنیم جز اینکه خودمان مراقب اعمالمان باشیم و زهد و و تقوا پیشه کنیم تا خدایی ناکرده مثل قاسم (حامد بهداد) در فیلم سد معبر، گول شیطان را نخورده و مصداقی برای آیات ۶۷ سورهی اسراء (۲) و ۶۵ سورهی عنکبوت (۳) نشویم. و متأسفانه انگار رسالت فیلمهای اجتماعی شده، نادیده انگاشتن بسیاری از مسايل روز و در مغز مردم تنها، بیش از پیش پروا کردن و نجیب بودن را فرو کردن.
تا کی قرار است چند تا بازیگر مشخص که خوب بلدند داد بزنند، گریه کنند، توی سر و صورتشان بکوبند و رگ گردنشان بزند بیرون، جلوی دوربین بروند، نقشهای قبلیشان را بدون ذرهای خلاقیت و تفاوت تکرار کنند ـ تنها تفاوتی که باعث میشود بدانیم فلان بازیگر مثلا دارد نقش جدیدی را بازی میکند به لطف گریم است. ـ، اشک مردم را در بیآورند و کاری کنند مخاطب به خودش لعنت بفرستند که چرا به تماشای فیلم اجتماعی نشسته و نرفته فلان کمدی بیسر و ته را ببیند؟ واقعا هدف چیست؟ افسرده کردن بیشتر مردم؟ عصبیتر کردنشان؟ یا اینکه شکر کنند به مشکلاتی که دارند و در دل بگویند چه خوب که من جای فلان کاراکتر فیلم نیستم؟!
اینجاست که خود نگارنده که از منتقدان اصلی فیلمهای سخیف کمدیست، به بینندهی عام حق میدهد برود و بنشیند پای کمدیهایی چون دراکولا و من سالوادور نیستم و.. بلکه لبخندی بزند و کمی حال و هوایش عوض شود. دور تکراری و باطلی که بسیاری از فیلمهای درام و اجتماعیِ تولید شده در چند سال اخیر گرفتارش شدهاند، در حقیقت روی دیگرِ سکهی کمدیهای آبکیست و هر دوی آنها، هنر فیلمسازی و قصهگویی درست و اصولی در ایران را تهدید میکنند.
ساخت درام اجتماعی خوب، سخت است و مستلزم داشتن جهانبینی خاص و دید دقیق و زیرکانه به مسايل روز و شناخت جامعهست. فیلمهایی چون «خانه (اِو یا ائو)» (۴) و «پرسه در حوالی من» (۵) که هر دوی آنها هم محصول سال ۱۳۹۵ هستند، درامهای اجتماعی قابل تأملیاند که خیلی ظریف به فقر و مشکلات مالی و نابهسامانی اجتماعی و مرگ اخلاق پرداختهاند و مخاطب را نهتنها دلزده نکرده، بلکه او را با قصهی خود همراه میکنند ـ لازم به ذکر است که هر دو فیلم محصول هنر و تجربه هستند ـ، پس مسئله ساخت فیلم اجتماعی نیست، درست و تمیز ساختن فیلمنامهایست که ارزش پرداختن داشته باشد. اگر سعید روستایی بخواهد بقیهی فیلمنامههایش را به تقلید از ابد و یک روز بنویسد، کمااینکه به نظر میرسد چنین است، و بر این نوع داستانهای شبیه به یکدیگر و عصبی اصرار ورزد، مسلما به زودی حرکت رو به جلوی او متوقف میشود. درست مثل این است که کارگردانهای جوان که داعیهی درامِ اجتماعی ساختن در سر دارند، از بازیگرانی که در این نقشها جا افتادهاند، مثل بهداد و کوثری و محمدزاده، بازی نمیگیرند، آنها را روبهروی هم قرار میدهند و هر چه جلوی دوربین پیش آید را ضبط میکنند یا مثلا فکر میکنند اگر فیلمشان بویی از زیبایی شناسی نبرد و کاربندیها هر چه کریهتر و شلختهتر و غیراصولیتر باشند، یعنی فیلم اجتماعیتر است و فرمش صحیحتر، که خب مطمئنا ساخت هیچ فیلمی، در هیچ ژانری چنین نیست.
و خلاصه مدتیست که رقابت تنگاتنگیست بین برخی اجتماعیسازان سینمای ما تا اعصاب بیننده را کاملا لِه کنند و هر کدام نشان دهند که بیشتر از بقیهی همکارانشان در نشان دادن سندروم مونشهاوزن و تزریق آن به جامعهی ناامیدمان، موفقترند!
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «سد معبر» اینجا کلیک کنید.
۲) «وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا»
معنی: «و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی میخوانید از یاد شما بروند، و آنگاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی میگردانید، و انسان بسیار کفرکیش و ناسپاس است.»
۳) «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»
معنی: «این مردم مشرک چون به کشتی نشینند (و به دست امواج خطر افتند در آن حال) تنها خدا را به اخلاص کامل در دین میخوانند، و چون از خطر دریا به ساحل نجاتشان رساند (باز به خدای یکتا) مشرک میشوند.»
۴) برای مطالعهی نقد و بررسی فیلم «ائو (خانه)» در همین وبسایت اینحا کلیک کنید.
۵) برای مطالعهی نقد و بررسی فیلم «پرسه در حوالی من» در همین وبسایت اینحا کلیک کنید.