اکسیدان (۱۳۹۵)
نویسنده و کارگردان: حامد محمدی
تهیهکننده: منوچهر محمدی
ژانر: کمدی/ اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم اکسیدان مانند بسیاری از آثار کمدی و یا درام وطنی، خیلی خوب و پر قدرت، با سوژهای جدید و بکر آغاز شد، هر چه پیش رفت ذرهذره از ریتم و نفس افتاد، بعد از یک طنز خوب متاسفانه کمی به لودگی نزدیک گشت و احتیاجات روحی، جسمی و جنسی دگرباشان جنسی را بهسخره گرفت، بالا رفتن از دیوار سفارتها را توجیه کرد و در نهایت با عاقبت به خیری و مزدوج شدن تکتک پرسوناژهای مجرد فیلم، به اتمام رسید.
اصلان مرادی (جواد عزتی) یک تعمیرکار جوان و عاشق و نجیب است. او با هر مشقتی که شده وام پنجاه میلیونی میگیرد تا به خیال خودش، یکی از آرزوهای دور و دراز نامزدش نگار (لیندا کیایی) را برآورده سازد و بتواند برای شروع زندگیشان، یک آپارتمان ِ کوچک، رهن کند؛ گرچه که نگار، خانه در بالای شهر میخواهد و ماشین آنچنانی و صد البته زندگی در اروپا.
همین آرزوی زندگی در خارج از ایران است که نگار، اصلان را با کلی قرض و دلشکستگی تنها می گذارد و غیرقانونی از کشور، خارج میشود. اصلان که شکست عشقی بدی خورده است، تنها یک راه در پیش روی خود میبیند، اینکه هر طور شده به دنبال نگار برود و او را راضی به بازگشت کند؛ اما اصلان میخواهد فقط با ویزای قانونی از ایران خارج شود. اینجاست که بهمن (امیر جعفری) وارد ماجرا میشود. بهمن که قاچاقچی ِ انسان است، به درخواست اصلان مبنی بر خروج قانونی از کشور و گرفتن ویزای معتبر، سعی میکند با ارائهی استراتژی و تاکتیکهای مخصوص ِ خودش، مطابق میل او رفتار کند و راهکارهای مناسب ارائه بدهد.
اولین راهکار که اتفاقا خوب هم جواب میدهد، عوض کردن دین است؛ ولی اصلان مرد معتقدیست و بعد از کلی اصرار راضی میشود تا فقط به این امر تظاهر کند. ردای مقدس مسیحیت را با کلی ماجرای بامزه، به تن میکند و در خیلی از موقعیتها و اماکن، بهجای یک پدر روحانی، به اشتباه گرفته میشود.
قرار دادن اصلان در چنین موقعیت دراماتیکی، نه تنها جالب و بکر است، بلکه بسیار هم خندهدار و دوستداشتنیست، مخصوصا اینکه ارادت ایرانیان را به پیروان دیگر ادیان و مذاهب نشان میدهد و همگی ما را به فضای روحانی و دلنشین کلیسا میبرد و نشان میدهد، خانهی خداوند متعال با هر نام و هر معماریای، آرامشبخش دلهاست.
پدر توماس (رضا بهبودی) هم برای بهمن و اصلان سنگ تمام میگذارد و چون اسقف مایرل در کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو، نشان میدهد که هنوز به هدایت این دو بندهی خاطی امیدوار است و از گناهشان با بزرگواری و متانت، در میگذرد و سعی میکند، با نرمی، به راه راست هدایتشان کند.
ماجرای ژرژ، مراسم غسل تعمید و تدفین، خانم مسن کنجکاو، فیلمبرداریهای بهمن و… موقعیتهایی حقیقتا کمدی خلق کرده که بیننده را به خنده میاندازد. شوخیها کمی از حد و مرزهای عرف جامعه میگذرند، بدون اینکه زننده باشند. گرچه گاهی ریتم فیلم کند میشود؛ اما داستان تا میانه، جذابیتاش را حفظ میکند چون جدا از همهی شوخیها و صحبتها، نهتنها توهینی در کار نیست، بلکه تمام مدت وحدت بین هموطنان را شاهد هستیم. بهطور مثال یکی از زیباترین قابهای سینمای کشورمان در سالهای اخیر را در فیلم اکسیدان، دیدم؛ قرار گرفتن روحانی مسلمان و مسیحی در کنار همدیگر، همراه با اخوت و برادری.
خانم شبنم مقدمی در نقشی کاملا متفاوت ظاهر شدهاند و توانستهاند با هنرمندی تمام، شهره را در دل مخاطبین جا کنند. ای کاش که بخشهایی از بازی ایشان سانسور نمیشد. تمامی بازیگران فیلم از جمله آقایان جعفری و عزتی، بازیهایی درخشان از خود ارائه دادهاند، آن هم با تسلط تمام و بهدور از لودگی و مسخرهبازی درآوردن.
همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه به سفارت انگستان و ماجرای کاردار و جاسوسی و… میرسیم. یک توجیه عجیب غریب و ناراحتکننده برای بالا رفتن از دیوار سفارت کشورهای مختلف از جمله انگلستان! اصلا چه اصراریست که پای مسائل سیاسی به داستان یک فیلم کمدی ـ اجتماعی باز شود؟ و در دیالوگها هم سعی بر توجیه این کار شنیع و منافی ِ اخلاق، مناسبت بینالملل و امنیت ملی شود؟ اینکه نظر شخصی فیلمساز گرامی دربارهی بالا رفتن از دیوار سفارتها چیست، محترم و بهخودشان مربوط است؛ اما فیلمی که احتمالا خارج از ایران هم نمایش داده میشود و ممکن است چند خارجی هم به واسطهی همسر، اقوام و یا دوستان ِ ایرانیشان مخاطب آن باشند، نمایندهی دیدگاه و فرهنگ ِ ماست و شاید اشاره به اینکه حمله به سفارتها در ایران بر اساس تمام شدن حجت بر عدهای خودسر که کار به قانون و دولت ندارند آزاد است، خیلی جالب توجه نباشد! هنر فیلمنامهنویس این است که بتواند هر موقعیت دراماتیک را به چندین و چند صورت متصور شود، آنها را بنویسد و در نهایت بهترین راه حل را برای آن موقعیت ِ خاص برگزیند.
کارگردانی، تدوین، چهرهپردازی، طراحی صحنه و لباس و موسیقی فیلم، بدون هیچگونه ریسک خاصی و بسیار نرمال کار شده است. این سادگی و نرمال بودن شامل فیلمبرداری هم میشود، البته که فیلمبردار در هر جاییکه موقعیتی مناسب یافته، قاببندی خوبی انجام داده و بهتر از بقیهی عوامل فنی فیلم اکسیدان عمل کرده است، مانند اولین نمایی که از بیرون کلیسا گرفته است و تنها با یک حرکت تیلت شات رو به بالا، عظمت و زیبایی کلیسا را نشان میدهد. همچنین در اتاق اعتراف و وقتیکه در قبرستان بهمن در حال تهیهی فیلم از اصلان است، از سایه و تضاد تیرگی و نور بهخوبی بهره برده است.
بعد از ماجرای سفارت و ناکام ماندن اصلان برای خروج، بهمن راهکار دیگری را پیشنهاد میدهد، جا زدن اصلان بهعنوان یک دگرباش جنسی. بخش از فیلم که بسیار ناراحت کننده بود و برای من درست مانند این بود که گروهی از مردم را، بهخاطر متفاوت بودنشان، جلو بکشیم، با انگشت نشانشان دهیم، قضاوتشان کنیم و به آنها بخندیم! به انسانهایی بخندیم که بسیار حساساند، افرادی که جامعه با خشونت و بیرحمی با آنان رفتار میکند، کسانیکه مانند من و شما بشرند، فقط با تمایلات روحی، جسمی و جنسیای متفاوت. نوع حرکات، پوشش و ظاهرشان شاید با عرفی که ما میشناسیم خیلی همخوانی نداشته نباشد؛ ولی هیچکدام از اینها دلیلی برای بهسخره گرفتنشان نیست. عزیزانی که گرچه بهظاهر حق ِ زندگی و معاش از آنان سلب نشده؛ ولی در جهانی هستند که یا درک نمیشوند و یا از آنها به هر بهانهای استفادهی ابزاری میشود. واقعا جای تأسف دارد که یک کمدی دوستداشتنی، جذاب و قوی که در عین خندادن، با پیام برادری و همبستگی آغاز میشود و با تکیه بر اینکه اگر دگرباش جنسی باشی مایهی تمسخر و سرافکندگی هستی، پایان پذیرد، آن هم یک پایان ضعیف و دمدستی؛ حیف… .
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم اکسیدان اینجا کلیک کنید.
داداش این فیلمه نتیجه ش تبلیغ مسیحیته و به جز وحدت ادیان تقریبا هر چیزی رو که مربوط به اسلامه بد نشون داده. به تفاوت روحانی شیعه و مسیحی و نمای فیلم برداری از کلیسا و مسجد بنگرید
ممنون از نظر شما، البته بنده خانم هستم!