خانه / نقد فیلم / احتمال باران اسیدی (۱۳۹۳)

احتمال باران اسیدی (۱۳۹۳)

احتمال باران اسیدی (۱۳۹۳) (۱)

کارگردان: بهتاش صناعی‌ها
نویسنده: بهتاش صناعی‌ها / مریم مقدم
تهیه‌کننده: سمیرا برادری / روح‌الله برادری

ژانر: ملودرام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۱۰۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

یک یادداشت 

شاید قبل از دیدن فیلم احتمال باران اسیدی، اصلی‌ترین جذبه‌ی آن حضور محمد شمس لنگرودی به‌عنوان نقش اول فیلم بود که بیننده را ترغیب به تماشای آن می‌کرد. دیدن شاعری که اشعار لطیفش در خاطر می‌ماند با آن آرامش همیشگی‌ در چهره و رفتار و گفتارش بر پرده‌ی سینما، کافی بود تا بسیاری را به سالن‌ها بکشاند و چه خوب که اولین تجربه‌ی بازی شمس لنگرودی، در فیلمی متین رقم خورد.

احتمال باران اسیدی
احتمال باران اسیدی

زندگی آقای رهنما (شمس لنگرودی) آرام، بی‌تحرک، کسالت‌بار و تکراری‌ست. کم‌کم انزوا و تنهایی ِ بیش از حد ِ او، نگران‌کننده و ترسناک می‌شود تا این‌که یک تلفن، هم سکوت را می‌شکند و هم دور باطل تسلسل زندگی او را.

فیلم هیچ عجله‌ای برای شناساندن آقای رهنما به مخاطب ندارد و خیلی آهسته بیننده را وارد زندگی او می‌کند آن هم به واسطه‌ی مصاحبت با دو جوان داستان، مهسا (مریم مقدم) و کاوه (پوریا رحیمی سام) و درگیر شدن آقای رهنما در مشکلات آنان. مردی که تحت هر شرایطی برای خودش صداقت در گفتار و رفتار دارد، چندین و چند بار برای کمک به مهسا دروغ می‌گوید درحالی‌که آثار شرمندگی در چهره‌اش هویداست. رهنما خودخواسته وارد بازی‌های مهسا می‌شود و به او کمک می‌کند؛ اما از کسی طلب و انتظار کمک ندارد و خودش به تنهایی دنبال دوست قدیمی‌اش، خسرو می‌رود.

شمس لنگرودی در اولین فیلمش، بازی خوب و باورپذیری را از خود ارائه می‌دهد و باعث می‌شود که انتظارمان از او در فیلم‌های آتی‌اش بالا برود. مردی تنها و افسرده که برای چند روز زندگی‌اش دست‌خوش تغییراتی باورنکردنی می‌شود؛ اما این تغییرات دیری نمی‌پایند و زندگی دوباره همان روی ِ خشک خود را به آقای رهنما نشان می‌دهد، چه بسا خشک‌تر و غمگینانه‌تر، زیرا این‌بار تنها امید ِ او نیز از دست می‌رود.

با این‌که رهنما در نگاه اول رخوتی در وجود خود دارد که دافعه ایجاد می‌کند؛ اما بی‌آلایشی و صداقتی هم دارد که دو جوان قصه را به سمت او می‌کشاند و موجب می‌شود آن‌ها به او اعتماد کنند. اعتمادی که پاسخی متقابل می‌گیرد و رهنما برای‌شان آشپزی می‌کند و فداکارانه به کمک شان می‌شتابد.

احتمال باران اسیدی
احتمال باران اسیدی

سکانس صرف شامی که رهنما پخته، یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلم احتمال باران اسیدی است. جایی که خیلی خوب بیننده در می‌یابد، با این‌که کاراکترهای فیلم دور یک میز جمع شده‌اند و با شادی در حال صرف غذا هستند و گپ می‌زنند؛ اما همگی‌شان در تنهایی و یکه بودنی عجیب فرو رفته‌اند. کاوه می‌خواهد به مریخ برود و دیگر هم به زمین باز نگردد، پیشنهادی که بسیاری از یرانیان تنها را برای ثبت‌نام در ناسا وسوسه کرده بود. مهسا از مشکلات روحی و روانی ِ شکست عشقی رنج می‌برد و با این‌که سعی میکند ظاهر را حفظ کند؛ اما موفق نمی‌شود و در لحظات آرامش و سکوت، درون خود را لو می‌دهد. و رهنما که تکلیفش معلوم است. او سال‌هاست که نتوانسته از مکنونات قلبی‌اش آشکارا صحبت کند و احساساتش را برای دیگران توضیح دهد. دقیقا همین حس را هم در اداره‌ی اماکن با پسر هم‌جنسگرا دارد. با این‌که جوان با او راحت است؛ اما آقای رهنما راحت نیست و معلوم نیست در سرش چه می‌گذرد. احتمالا دلسوزی و ناراحتی بیش از حد او برای جوانی‌ست که رهنما فکر می‌کند سرنوشتی شبیه به او خواهد یافت و چون او منزوی و تنها خواهد شد؛ اما مهسا و کاوه برایش فرق دارند. گرچه با آن‌ها نیز خیلی راحت حرف نمی‌زند؛ ولی می‌داند آن دو به حرف‌هایش بدون قضاوت کردن گوش می‌دهند، به او توجه می‌کنند و برایش احترام قائلند. رهنما شده پدر، عمو، دایی و یا دوستی که مهسا و کاوه هیچ‌وقت نداشته‌اند و دو جوان داستان هم شده‌اند فرزندان، خواهرزادگان، برادرزادگان و یا دوستان رهنما. هر سه‌ی آنان در حال تجربه کردن اوقات، احساسات و لحظاتی متقاوت هستند درست مانند خود ِ فیلم احتمال باران اسیدی که فضایی متفاوت را تصویر می‌کند.

فیلمی که داستانی متفاوت و منسجم را با ریتمی یکنواخت روایت می‌کند و قاب‌هایش هم تاکیدی خاص بر تک بودن و تنهایی آدم‌های قصه دارد و نورپردازی هوشمندانه و کنترل‌شده هم بر تاکید به تنهایی، افزوده. فیلم با نمایی دور از رهنمای نشسته بر صندلی و منتظر ِ نان آغاز می‌شود و با نمایی از او که غم‌زده با واقعیتی سخت روبه‌رو شده، در حالی‌که حواس پرت و مظلوم گوشه‌ی اتوبان ایستاده، تمام می‌شود. پایانی بسیار تلخ بعد از سی سال انتظار.

 احتمال باران اسیدی
احتمال باران اسیدی

فیلم احتمال باران اسیدی داستان آدم‌هایی را روایت می‌کند که تنهایی بهم نزدیک‌شان کرد و از دل روابطی سرد، دوستی ِ گرم و عمیقی را بیرون کشید. آدم‌هایی که هر روز بی اعتنا از کنار هم عبور می‌کنند در حالی‌که می‌توانند بهترین دوست و یار همدیگر باشند. آدم‌هایی که بعضی‌هاشان به اهداف‌شان می‌رسند و برخی هم نه؛ مانند آقای رهنما که آرزوهای ناتمامش برباد رفت و وفاداری و صبر و خون‌دل خوردنش بی‌ثمر نمود و زندگی ِ نصفه نیمه‌اش کامل نشد تا آن حد که حتی باران هم طراوتش را برای او از دست می‌دهد و ذوقی برای زیر باران ایستادن در او نمی‌ماند. شهر شلوغ و کثیف تهران، آرامش رهنما را بر هم زد و او را با وحشتناک‌ترین حقیقت زندگی‌اش آشنا ساخت. حقیقیتی که چون باران مضر اسیدی بر او باریدن گرفت و دیگر هم قطع نخواهد شد.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «احتمال باران اسیدی» اینجا کلیک کنید.

۲)  برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «محمد شمس لنگرودی» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *