نام دیالوگ: هجرت
نام فیلم: شب یلدا (۱۳۸۰) (۱)
کارگردان: کیومرث پوراحمد
نویسنده: کیومرث پوراحمد / کامبوزیا پرتویی / احمدرضا درویش / رخشان بنیاعتماد / نسیم جعفریان
تهیهکننده: موسسهی فرهنگ تماشا
ژانر: ملودرام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
شب یلدا بدون شک بهترین فیلم کیومرث پوراحمد است. فیلمی پر از احساس و لطافت که برههای سخت از زندگی خود ِ فیلمساز را جسورانه روایت میکند.
***********
صبح حامد توی آشپزخانه برای خودش چای میریزد.
حامد عزیزجون! مهناز… شما چای میخورین؟
صدای عزیز نه، صبحونه هم کم بخور، نهار زود حاضر میشه.
حامد در ِ دیگ غذا را که بر اجاق گاز است بر میدارد و نگاه میکند.
حامد بهبه!
حامد با لیوان چای به سمت سالن میآید.
حامد مهناز اولین زنی نیست که از این مملکت رفته، آخریش هم…
عزیز که توی سالن نشسته و قند میشکند، نمیگذارد حامد حرفش را تمام کند.
عزیز مهناز از این ممکلت نرفت، از این خونه رفت.
حامد یکبار دیگر در مقابل حرف مادر وا میماند… کنار سفرهی قندی ِ گرد ِ بزرگ مینشیند و ادامه میدهد.
حامد حالا…! میگن چاردیواری، اختیاری. وقتی چاردیواری اختیاری نیست، آزادیهای فردی ِ آدم رو میگیرن، کمیته، کلانتری…
عزیز کمیته چهارتا شاخه رو میشکنه، از ریشه که در نمیآره.
حامد خیلیها هم ریشهکن شدن.
عزیز زن ِ تو چی؟
حامد خب همین فشارها، دق خوردنها، آدم رو هوایی میکنه دیگه.
عزیز حامد جون! دل ِ زن برای هیشکی مهم نیست. نه تو از دل ِ مهناز خبر داشتی، نه خونوادهاش. حالا بشین فکر کن ببین دل ِ مهناز چیچی توش بود که نتونستی و ندونستی؟
حامد (بعد از مکثی کوتاه) دلش نبود.
عزیز پس درست گفتم که مهناز از این مملکت نرفت، از این خونه رفت.
حامد وقتی دلش نیست… با این مملکت! برای چی بمونه؟ که هی عذاب بکشه و عذاب بده؟
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «شب یلدا» اینجا کلیک کنید.
۲) برای تماشای کلوزآپ «جشن تنهایی» از این فیلم در همین سایت اینجا کلیک کنید.