خانه / نقد فیلم / پرویز (۱۳۹۱)

پرویز (۱۳۹۱)

پرویز (۱۳۹۱) (۱)

کارگردان: مجید برزگر
نویسنده: حامد رجبی / بردیا یادگاری / مجید برزگر
تهیه‌کننده: سعید آرمند

ژانر: درام/ تریلر
محصول: ایران
مدت: ۱۰۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

هیولای خفته‌ی درون 

شاید همه‌ی ما مردان و زنان مجرد زیادی را بشناسیم. جوانانی اکثرا از دهه‌ی پنجاه و شصت که هنر و سواد و به‌طبع آن هنوز شغل ثابتی ندارند و با خانواده‌شان زندگی می‌کنند. جوانانی که کم‌کم به میان‌سالی می‌رسند و دوران طلایی عمرشان را پشت سر گذاشته‌اند بدون این‌که بلد باشند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند و در این اجتماع کار و زندگی کنند. کشور ما هم که قربانش بروم هرگز دیده نشده از این ماندگان ِ بین جوانی و میان‌سالی در ظاهر و کودکانی لج‌باز و بی‌هنر و لوس و بدرد نخور در باطن حمایتی کند و تمهیدی بیندیشد، در نتیجه خانواده‌‌ی بخت‌برگشته و در نهایت شخص ِ پدر و مادر، می‌شوند مسئول مستیقم فرزندان ِ بی خاصیت و گردن‌کلفت! که تعدادشان هم کم نیست و رفته‌رفته چون به میان‌سالی می‌رسند، میروند بغل دست بقیه‌ی معضلات مهم وطنی می‌نشینند تا ببینیم چه می‌شود؛ به هر حال خدا کریم است!

پرویز
پرویز

خلاصه عادت کرده‌ایم به انواع و اقسام بدبختی‌هایی که با اسم شیک ِ معضل بیان می‌شوند و از آن‌جایی که گویی کک مسئولی هم از این معضلات نمی‌گزد! هنرمندان همه‌ی نیرو و هنرشان را به‌کار می‌برند بلکه گوشی شنوا شود و چشمی بینا؛ اما نمی‌دانم عیب ِ کار کجاست که شفا در کار نیست! باری..

می‌رسیم به پرویز خان! یک مرد مجرد که با پدرش زندگی می‌کند. هنر زیادی ندارد و با کارهای گه‌گاهی و کم‌دردسری چون حساب‌رسی شارژ یک بلوک یا تحویل لباس در خشک‌شویی شهرک و سرویس مدرسه دخترکان و… بیش از آن که درآمد داشته باشد خودش را سرگرم می‌کند و روز را شب.

فیلم با انزوا و تاریکی آغاز می‌شود. با صدای نفس‌های پی‌درپی پرویز و دعوا پای تلفن. این‌چنین فضای کلی فیلم به خوبی ترسیم می‌شود. شاید ابتدا دل ِ ما برای پرویز بسوزد و فکر کنیم کسی پول ِ او را خورده؛ اما خب هر چه قصه پیش می‌رود بی‌مصرفی ِ پرویز برای ما و البته خودش! هم مشخص می‌شود. برخلاف تصور او نه تنها کاری‌های شهرک و پدر روی زمین می‌ماند، بلکه گویی بقیه هم در نبود او یک نفس راحت می‌کشند؛ اما خوب از دید او آب راحت نباید از گلوی مردم پایین برود، همان‌طور که در گذشته پرویز نمی‌توانست در خانه‌ی پدری‌اش آن‌طور که راحت است آب بخورد.

تحمل این‌که کسی دلش هم برای پرویز تنگ نمی‌شود، او را به ستوه می‌آورد و شروع می‌کند به انتقام‌گیری، انتقامی به ظاهر از اهالی شهرک؛ اما در باطن از پدر ِ مقرراتی. پدری که در نگاه اول او را نظامی و بدقلق می‌یابیمش و بعد که داستان روایت می‌شود او را محق می‌بینیم؛ ولی به راستی مقصر کیست و چه می‌شود که بخشی از جوانان در هر جامعه‌ای کم‌کم به بازنده‌ها و به‌دردنخوران آن جامعه بدل می‌شوند؟ فیلم به نحو دیگری با این مشکل برخورد می‌کند و ماجرا را از دید ِ پرویز نشان می‌دهد. مردی که می‌گوید من همینی‌ام که هستم و مشکل از بقیه است. مردی که دیگر حرف‌های دیگران در او نه‌تنها اثر نمی‌کند بلکه موجب جبهه‌گیری‌اش می‌شود و همه،‌ چه پرویز، چه پدر،‌ چه آذر و چه بقیه‌ی افراد شهرک همگی در یک دور باطل افتاده‌اند و کسی حاضر به درست کردن آن نیست. پدر و بقیه اهالی شهرک راه حل ساده و بی‌منطق حذف یا طرد کردن پرویز را در پیش گرفته‌اند. راه حلی که دیر یا زود همه‌شان باید منتظر عواقب آن باشند.

پرویز
پرویز

پرویز ناگهان از خانه به زباله‌دانی پرت شده. مثلا خانه‌ای که حتی حاضر نیست دستی به سر و گوشش بکشد. پرویز ِ تنبل و تن‌پرور فقط دنبال راه‌هایی‌ست که خود را بالا بکشد و شاید نشان دهد بدون حضور او چنین و چنان می‌شود. او از له کردن موجودات و افراد نمی‌هراسد و این‌جاست که هیولای خفته‌ی درونش کم‌کم بیدار می‌شود.

هیولایی که ابتدا کودک است و در حال یادگیری. هیولا کوچولو شیطان است و برای تفریح هم شده دوست دارد سگ و گربه‌های شهرک را بکشد و پرویز هم مانع او نمی‌شود، بلکه تشویقش هم می‌کند. ذره‌ذره هیولا بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و حالا این اوست که پرویز را کنترل می‌کند. هیولایی افسار گسیخته که هم پرویز و هم خودش و اطرافیان‌شان را رو به نابودی مطلق می‌برد. عمق فاجعه و قساوت ِ هیولای درون َ پرویز با زندانی کردن ِ صاحب‌خانه‌ی بخت برگشته به ما ثابت می‌شود و فیلم با شتابی سرسام‌آور به سمت انواع تعلیق‌ها حرکت می‌کند در حالی‌که توانسته همان ریتم ِ آرام و پیوسته‌اش را هم حفظ کند. دیگر همه‌ی ما از پرویز می‌ترسیم. او در کمال خونسردی حاضر است هر کاری بکند که به اهدافش برسد؛ هر کاری غیر از کار کردن! پرویز در زندگی نکبت و وحشتناک خودش دست و پا می‌زند به این خیال که دارد کار درست را می‌کند و انتقامش را از همه حتی سگ کوچک بی‌آزاری که می‌توانست همدمش باشد می‌گیرد. سگی که اشکان دوستش داشت و اشکانی که مادرش او را دوست دارد.

پرویز
پرویز

آقای برزگر طنزهایی ظریف را در فیلم به‌کار برده‌اند که در پس‌زمینه، وجوه مختلف کاراکتر پرویز را برای‌مان بهتر آشکار می‌سازد. حضور او در جمع پینگ‌پنگ‌بازان ِ نوجوان شهرک، بازگشت قاتل به صحنه‌ی جرم بعد از کشتن حیوانات شهرک و راضی بودن از نتیجه کار و… ، طنزهایی که بر ابسورد بودن کار افزوده است.

فیلم پرویز مانند فیلم «فصل باران‌های موسمی» (۲) آقای برزگر وجه مردانه‌اش بیشتر از زنانه‌اش است. هر دو فیلم در محیط بسته‌ی شهرکی اتفاق می‌افتند. شهرکی که آقای برزگر با سوراخ سنبه‌هایش خیلی خوب آشنایی دارد و لوکیشن‌هایش را می‌شناسد.

پرویز نمونه‌ای از انسان‌های پرعقده و بیماری‌ست که در جامعه تحت لوای ظاهری موجه و بی‌آزارشان آزادانه پرسه می‌زنند و وحشت و نکبت را می‌پراکنند. طردشدگانی که با نادیده گرفته شدن، قاتل‌ها و هیولاهای درون‌شان بیدار می‌شوند و نتیجه‌ای جز نابودی به همراه نخواهند داشت.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «پرویز» اینجا  کلیک کنید.

۲) برای مطالعه نقد و بررسی فیلم «فصل باران‌های موسمی» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *