خانه / نقد فیلم / فیلم کوتاه ـ سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

فیلم کوتاه ـ سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران
سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

در زیر نقدهایی کوتاه بر چند فیلم حاضر در بخش رقابت سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران (۱) آمده است:

*

« جنون / میان ِ ماندن و رفتن / کابوس‌نامه / مردگی / نشخوار / خلاء / سمفونی شماره ۱۰ / فلت لند / زیر آب »

*

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم‌ها لو برود.”

سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

جنون

فیلمی از: رها امیرفضلی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۱۲ دقیقه

جنون داستان سرخوردگی و کشتن آرزوها و استعدادهاست. داستان ِ جدی گرفته نشدن و جدی نگرفتن است که در نهایت به طغیان بدل می‌گردد.

فیلم جنون، کاملا تئاتری‌ست و از فضای سینما دور. بنا بر همین لحن تئاتری فیلم است که اغراق زیاد ناراحت کننده نیست؛ ولی بر دور بودن فیلم از سینما بیشتر تأکید می‌کند. جدا از همه‌ی این‌ها، شاید ضعف اساسی را باید در بازی‌ها و بازی گرفتن دانست.

********************

میان ِ ماندن و رفتن

فیلمی از: تورج هیبتی
کشور: ایران / همدان
مدت: ۴ دقیقه

میان ِ ماندن و رفتن سعی می‌کند چهار دقیقه‌‌ی شاعرانه را به‌تصویر بکشد و تا حدود زیادی هم موفق عمل می‌کند. گرچه تصاویر حرکت با اتومبیل خیلی درخور دکلمه و فضای شاعرانه فیلم نیست؛ اما این فیلم کوتاه چهار دقیقه‌ی آرامش‌بخش را به شما هدیه می‌کند.

********************

رادیو

فیلمی از: فرشاد عباسی
کشور: ایران / شیراز
مدت: ۲ دقیقه

فیلم رادیو با تصاویر آرشیوی دلخراش و با محوریت ِ تصویر رادیو،‌ دو دقیقه اخبار وحشتناکی از جنگ و مرگ را در طی سالیان بازگو می‌کند. درد و جنگی که خاص ِ یک مکان جغرافیایی نیست و متاسفانه جهان شمول و زمان شمول است. روایتی تلخ که به‌نظر تا دنیا دنیاست ادامه دارد.

********************

کابوس‌نامه

فیلمی از: فرهاد غلامی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۱۴ دقیقه

کابوس‌نامه حکایت کابوسی شوم است که سال‌ها پیش برای وطن‌مان علی‌الخصوص جنوب ایران رخ داد و هنوز که هنوز است، آن کابوس رهایمان نکرده و نمی‌کند. کابوس‌‌نامه، حکایت جنگ است و نسلی که چه فیزیکی و چه روحی، از بین رفت و نسلی کنونی که با درد نسل پیشین زندگی می‌کند. نسل جوانی که گرچه درد گذشتگانش را تمام و کمال حس نکرده؛ ولی اثرات جنگ را در زندگی‌اش دارد و هر روز با آن‌ها مواجه است. کابوس ِ اصلی جنگ است و کابوس‌های بعدی از آن نشئت می‌گیرند؛ فراموشی و آلزایمر در اثر فشارهای حاصل از جنگ، نابودی و خرابی و گیر افتادن در دام خاطرات سخت و تلخ و ویرانی شهر و جسم و روح.

فیلم‌برداری تأثیرگذار است و تدوین خوب. استفاده از تصاویر آرشیوی هم به درآمدن لحن کابوس‌وار و مالیخولیایی فیلم کمک کرده. در کابوس‌نامه با هوشمندی از المان‌های وطنی و آن‌چه ما بدان می‌نازیم استفاده شده و کار بر دل ایرانیان می‌نشیند؛ قاب ِ خالی، لباس سنتی زنان جنوب، تصاویری سنتی از رزم و… .

و در نهایت، می‌بینیم که کابوس‌ها ما را پوشانده‌اند و گویی از دست‌شان رهایی نداریم و چاره تنها آن است که با آن‌ها بسازیم و بپذیریم‌شان.

********************

مردگی

فیلمی از: سعید افسر
کشور: ایران / اصفهان
مدت: ۴ دقیقه

مردگی فیلمی تأثیرگذار است با سوژه‌ای خوب و فیلم‌برداری ماهرانه. دیالوگ‌های فیلم، صحبت‌های یک مدرس ِ کنکور است و آن‌چه باید برای آزمونی سخت آموخت. او از برابری می‌گوید که اکنون فقط حرف است و اگر در مدارس و دانشگاه‌‌ها تدریس می‌شود، در نهایت در حد ِ همان حرف باقی می‌ماند و عملی نمی‌شود.

کاراکترهای قصه، همه زنده‌اند؛ اما با مرده‌ فرقی ندارند؛ مردگانی متحرک. بچه نمی‌تواند بچگی کند، زن آرامش خاطر ندارد و خود را بدبخت می‌داند، پیرمرد عمرش را باخته، جوان روز را در خواب است و شب‌ها پی لقمه نان و کنکور و درس، برای آیندگان ِ بی‌آینده‌ی ایران.

و آزادی و سبک‌بالی و آرامش، تنها تصویری‌ست از پرستوهای در بشقاب، یک آرزوی دست‌نیافتنی.

********************

نشخوار

فیلمی از: مجید فرهنگ بافتانی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۱۰ دقیقه

نشخوار فیلمی از دغدغه‌‌های یک فیلم‌ساز مسئول است و یکی از دقیق‌ترین فیلم‌های جشنواره. پیرمرد، نگهبان انبار لاستیک است. لاستیک‌هایی که روی هم چیده شده‌اند و برای نگهبان ِ فعلی و رزمنده‌ی سابق، حکم خاکریز‌ها و استحکامات زمان جنگ در جبهه را دارند. نگهبان پیر، همان‌طور که خود را زمان جنگ مسئول می‌دانسته، اکنون نیز خود را مسئول حفاظت درست از انبار لاستیک می‌داند، گرچه که مدام در حال دوره‌ی خاطرات جنگ و به‌نوعی نشخوار آن‌هاست و در این بین، حتی عشقی قدیمی را، می‌سوزاند.

فیلم روان است. فیلم‌برداری روی دست و تعقیب‌کننده همراه با هوای رو به تاریکی، حس ناامنی را خوب منتقل کرده و بازیگر با نگاه ناقذش، بدون این‌که در دوربین مستقیم نگاه کند، با بیننده حرف می‌زند. صدای محیطی و صداهایی از گذشته که در ذهن کاراکتر هستند و در زمینه‌ی تصاویر پخش می‌شوند، مفهوم را تمام و کمال منتقل می‌کنند.

فیلم کوتاه نشخوار، فیلمی خوب و کاملا مفهومی‌ست و جزو یکی از بهترین فیلم‌های حاضر در سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران.

********************

خلاء

فیلمی از: حمید قدرتی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۶ دقیقه

فیلم خلاء با هیایوی شهری آغاز می‌شود. هیاهویی پوچ و تو خالی در این شهر، یعنی تهران ـ یا هر ابر شهر دیگری و هر جایی که انسانیت رنگ باخته باشد. ـ شهری خالی از عاطفه و به‌صورت گسترده‌تر، جهانی خالی از احساس. مکانی که همه‌ی ما در آن، حتی در اوج ِ شلوغی، تنها هستیم. تنها زندگی می‌کنیم، تنها می‌نشینیم، تنها گام برمی‌داریم، تنها انتظار می‌کشیم و… درحالی که هر روز، زندگی در جریان است و آسمان بالای سرمان و آزادی ِ در آن، رویایی بیش نیست.

********************

سمفونی شماره ۱۰ (۲)

فیلمی از: آرش امیری
کشور: ایران / گناباد
مدت: ۶ دقیقه

فیلم کوتاه سمفونی شماره ۱۰، دیدگاه دیگری نسبت به زباله‌ها را مطرح می‌کند. زباله‌هایی که زمانی کالاهای قابل استفاده و ضروری بودند و حالا لاشه‌ی آن‌ها در بیابان و شهر و کوچه رها شده است و اکنون این لاشه‌ها در حال نابود کردن طبیعت و سپس نابودی حیات بشر هستند.

در این فیلم سعی شده به زباله‌‌ها ماهیت زیبایی هم بخشیده شود. گره خوردن پلاستیک‌ها به شاخه‌های خشک درختان، قرار گرفتن یک بطری در دل بطری دیگر، ترکیب زباله‌ها با هم و ساختن مترسکی زباله‌ای و… .

گرچه بهتر بود در چنین فیلمی، از ترکیب حرکت صدای زباله‌ها در باد هم استفاده شود و سمفونی خاص آن‌ها را بشنویم.

********************

فلت لند (۳)

فیلمی از: علیرضا کیمنش / امیر پوستی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۱۵ دقیقه

بدون شک فیلم فلت لند، یکی از بخت‌های اصلی برای تصاحب عنوان بهترین فیلم از سی و چهارمین جشنواره‌‌ی بین‌المللی فیلم کوتاه تهران است. فیلمی هوشمندانه و متفاوت که آفرینش را بسیار زیبا به تصویر کشیده است.

یک توده، یک نقطه و سپس زایش. بزرگ شدن، شناخت پیدا کردن، دوست شدن، قهر کردن، آشتی کردن، جفت شدن، آموختن، غم خوردن، ادامه دادن، تنها بودن، یاد گرفتن، مشارکت داشتن، خط فکر و مشی را جدا کردن، تغییر عقیده دادن، درگیر شدن، تقلا کردن، تلاش کردن، گذران ِ شب و روز کردن، در مسیرهای گوناگون قدم گذاشتن، ویران کردن و دوباره ساختن و… . داستانی که محدود به آدمی نیست.

وقتی دوربین بالا و بالاتر می‌رود و حس خدایی بودن را به بیننده می‌دهد، آن هم روی پشت‌بامی که گویی جدا از بقیه‌ی محیط اطراف خود است. دیگر ما فقط انسان نمی‌بینیم، شاید مورچه‌هایی در حال حرکت را شاهدیم، شاید ماهیانی در حال شنا کردن و یا شاید پرستوهایی در حال بال زدن را. ما ذرات کوچکی در این جهان را می‌بینیم. جهانی که متشکل از کلی ذرات کوچک است و اگر یکی از همین ذرات، بی‌ثمر حذف شود، دنیا دچار اشکال می‌گردد. کوچکی دلیل بر حذف شدن و نادیده گرفته شدن نیست؛ ولی شاید این کوچکی دلیلی خوب برای کنار گذاشتن غرور و دشمنی‌ها باشد.

و ذرات هستی، همه بر روی صفحه‌ی حیات، زندگی‌شان را می‌نوازند، می‌رقصند و می‌روند و در آخر آن‌چه که از خود باقی می‌گذارند، تبدیل به زایشی جدید و نو می‌شود؛ و ای کاش در این رفتن‌‌های مدام و پی‌درپی ِ ما، اثری نیک برجای ماند.

اجرای خوب کار، هماهنگی گروه بازیگران، فیلم‌برداری و تدوین دقیق و ایده‌ی نو، فیلم کوتاه فلت لند را به اثری ماندگار ـ فارغ از زمان و مکان ـ بدل کرده است. فیلمی خوب که باعث می‌شود حین چرخش بازیگر با دامن قرمز مدام زمزمه کنیم:

« زندگی، صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست؛
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.. »

********************

زیر آب

فیلمی از: جابر رمضانی
کشور: ایران / تهران
مدت: ۱۷ دقیقه

فیلم زیر آب سیاه و سفید و غم‌ناک شروع می‌شود. بچه‌ای نابینا و ریکوردی که دیگر کودک آن را دوست ندارد. مادر عصبی داستان هم دقیقا همان‌ چیزی که فیلم‌ساز به دنبالش بوده تا بیننده را هم عصبی و ناراحت کند. زیر آب از آن دست فیلم‌‌هایی‌ست که ابتدا تاحدودی شبیه به سینمای فرهادی‌ست؛ ولی بعد خط سیر خود را جدا می‌کند و تا لحظات پایانی بیننده را در اشتباه و قضاوت‌های نادرست نگه می‌‌دارد. برای همین ضربه‌ی نهایی کاری‌ست و نفس را در سینه حبس می‌کند. فیلم‌ساز به‌خوبی از ظاهر ساده‌ی زن ِ داستان،‌ افرا، بهره برده و مدام مخاطب را به اشتباه می‌اندازد و با این ترفند، همواره یک گام از بیننده جلوتر است.

در نهایت مادری که نمی‌تواند اشتباه خودش را گردن بگیرد و در اثر فشار عصبی دچار توهم شده، مسبب همه‌ی این‌ها را فرزند کوچک خویش، آبان، می‌داند. پایانی دردناک که در ذهن می‌ماند.

بازی با سایز تصویر، سایه، رنگ، نور، چرخش دوربین و فیلم‌برداری روی دست و قاب‌های کلوزآپ به تشدید فضای مالیخولیایی کمک کرده و یک فیلم کوتاه در سبک اکسپرسیونیسم را موجب شده است.

********************

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران» اینجا کلیک کنید.

۲)  سمفونی شماره ۱۰ اثر «لودویگ وان بتهوون»، یک اثر خیالی‌ست که «باری کوپر» آن را با استفاده از طرح‌های ناقص به‌جا مانده از بتهوون منتاژ کرد. اسناد پیدا شده، تایید می‌کنند که بتهوون واقعا قصد داشته سمفونی دیگری را خلق کند. همچنین مدارک به این موضوع اشاره دارند که بتهوون بخشی‌هایی از این اثر را با ساز پیانو برای دوست خود «کارل هولز» نواخته است.

۳) «فلت لند» برداشتی آزاد از رمان کوتاهی با همین نام اثر نویسنده انگلیسی «ادوین ابوت ابوت» است که داستان تجربه زندگی اشکال هندسی در جهان‌های یک، دو، سه بعدی و حتی بالاتر از آن را روایت‌ می‌کند. هر یک از این اشکال تنها قادر به درک ابعاد جهان خود هستند و وجود دنیاهایی با ابعاد بیشتر را انکار می‌کنند.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *