مادر قلب اتمی (۱) (۲) (۱۳۹۳)
کارگردان: علی احمدزاده
نویسنده: علی احمدزاده / مانی باغبانی
تهیهکننده: امیرحسین سیدزاده
ژانر: اجتماعی / سورئال
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم مادر قلب اتمی بیشک یکی از هوشمندانهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران است. فیلم مانند اثر قبلی آقای احمدزاده، مهمونی کامی (۳)، مبتنی بر دیالوگ است و بیشتر از نمای کلوزآپ بهره برده.
آرینه (ترانه علیدوستی) و نوبهار (پگاه آهنگرانی) در شبی که یارانهها واریز شده، میخواهند از مهمانی به خانه بازگردند. در راه بازگشت کامی (مهرداد صدیقیان) را میبینند و به بهانهی رساندن او در خیابانها میگردند و میخوانند و بالاخره هم تصادف میکنند.
درست لحظهی تصادف است که سر و کلهی توفان (محمدرضا گلزار) پیدا میشود. یک ناجی یا یک تروریست؟ یک رویا یا یک کابوس؟ فرشته یا شیطان؟
فیلم با انجام کارهای تکراری آغاز میشود. آرینه از اینکه نمیگذارد در آسانسور بسته شود خوشحال میشود و شاید به نحوی احساس قدرت هم میکند. نوبهار هم با شیر آب ِ هوشمند در دستشویی بازی میکند، البته که او ناامید است و این حس غم در چهرهاش مشهود است.
در پس زمینه، صدای شادی از مهمانی شنیده میشود. فریادها، جیغها و عربدههای سادیسمی که بیشتر شبیه عقدهگشایی و خالی کردن فرد از ناراحتیها و سرخوردگیهایش میآید. شادیهای عجیب و غریب که در کمال تاسف برایمان آشنا هستند.
در فیلم از نوستالژی کودکیهایمان سخن به میان میآید. دور دور جوانان و مردم در خیابانهای تهران در شب به چالش کشیده میشود. از توالت ایرانی که نامش به مرور شده فرنگی و از توالت فرنگی که نامش شده ایرانی حرف زده میشود و اینبار اطلاعات عمومی پایین فرزندان ایران به چالش کشیده میشود. کسانیکه همه چیز را در مورد خارج از کشور و اروپا و آمریکا میدانند؛ ولی اکثرا اطلاعاتشان در مورد وطن و تاریخ کشورشان ناچیز است. جوانانی که دچار دوگانگی فرهنگی شدهاند. کاراکترهای فیلم یا در فکر جلای وطن هستند یا بهزودی قرار است کشور را ترک کنند.
وجود ماشین و رانندگی دو دختر و یک پسر بهعنوان همراهشان، برای بیننده، فیلم مهمونی کامی را تداعی میکند و بیننده را به یک کنسرت درون ماشینی میبرد. پرسوناژها در خودرو که اتفاقا از سوی مقامات اعلام شده حریم شخصی به شمار نمیآید! موزیک We are the world را با تمام وجود میخوانند. کشوری که در آن همه چیز غیرقانونیست؛ اما خب، از آن جایی که نمیتوان فطرت و خواستههای انسانی، علیالخصوص خواستهها و هیجانات جوانان را تغییر داد، همه چیز مخفیانه و پشت درهای بسته و یا حتی در جلوی چشم صورت میگیرد، با اینکه غیرقانونیست! البته که شاید اگر شما طبق اصول جا افتاده برای عدهای رفتار نکنید، بدون هیچ مقدمهای به شیطانپرستی متهم شوید! اصولی عجیب که شاید خودشان هم هرگز باورش نکنند و از دور به همان زندگی مثلا شیطانی بقیه نگاه دزدکی داشته باشند و در دل آرزوی همان زندگی و راحتی و بیخیالی را بکنند. و خب، استرس؛ این حس همیشگی با جوان ایرانی که تنها مربوط به خواستههای جوانی و اجتماعی او نمیشود، بلکه فراتر از اینها میرود و طبق معمول در کشور سیاستزدهمان به سیاست و تصمیمات دولتمردان جهان باز میگردد. مانند استرس از ماجرای هستهای ایران که حتی در خواب هم دست از سر مردم بر نمیدارد.
با تصادف ماشین آرینه و مرد میانسال (احسان امانی) شاهد تقابل در داستان میشویم. تقابل نو و کهنه، ماشین جدید و ماشین کلاسیک، سیگار برقی و سیگار برگ، جوانانی که دنبال دردسر نیستند و مردی که اصلا سرش برای دردسر درد میکند، شاید او انسان تنهایی باشد. به هر حال همین ماجرا پای توفان را به قصه باز میکند و بیننده در کمال تعجب متوجه میشود که تاکنون ادامهی فیلم مهمونی کامی را نمیدیده، بلکه در حال تماشای یک فیلم سورئال است که فیلمسازش با ظرافت توانسته او را گمراه کند. بیننده ابتدا متصور است که یا دارد ادامهی مهمونی کامی را میبیند یا یک نسخهی مشابه از همان فیلم را؛ ولی فیلمساز مخاطب را خیلی آرام با جهانی موازی با دنیای خودمان آشنا میکند.
ابتدا این جهان موازی خندهدار به نظر میرسد و بیشتر به یک شوخی میماند؛ اما وقتی درمییابیم افرادی که در این دنیا مردهاند، از آن جهان موازی به دنیای ما پا میگذارند و به آرزوهایشان نگاه میکنند، شوخی و خنده از ذهن مخاطب رخت میبندد و جایش را اول به بهت و سپس به ترس میدهد. ترس از ناشناختهها و حالا در مییابیم اینکه از اول فیلم در مورد تمام کاراکترها گفته میشود: “این منم” یعنی چه.
همهی ما آدمیان، فرزندان آدم و حوا هستیم. هر کداممان میتوانست جای دیگری باشد. مرد باشد یا زن، مسلمان، مسیحی، یهودی، بودایی و… باشد، میتوانست یک بیمار نباشد و به یک ناجی جهان بدل شود، یا برعکس میتوانست یک بیمار آرام و مهربان باشد تا اینکه ایران را به خاک خون بکشد. میتوانست یک انسان معمولی باشد و سالیان سال عمر کند یا که یک فرد مشهور باشد و در جوانی فوت کند و بشود عضو انجمن C-27. میتوانست یک دکتر باشد و جان انسانها را نجات دهد یا یک دیکتاتور باشد و آدمکش.
محیط کلیسا بعد از آنکه میفهمیم توفان حقیقتا از یک جهان موازی آمده کمی آرامشبخش است و موزیکی که هر کدام از پرسوناژها مینوازند تا حدودی درونیاتشان را آشکار میسازد؛ غم، ترس، آرامش و یا تشویش و قدرتنمایی.
آنچه که در فیلم آزارم داد کاراکتر بیادب و پرخاشگر توفان بود که احتمالا این خصوصیات برای هدایت فیلم به سمت عصبیت و ناراحتی، در شخصیت او تعبیه شده است. فردی غیرقابل پیشبینی برای کاراکترها و بینندگان که درست شب دادن یارانهها مثل بختک به جان آرینه و نوبهار افتاده است و طلب پول میکند! کسی که حتی نوستالژیهای زیبای کودکیمان چون بازی سنگ کاغذ قیچی را هم به کابوسی خوفناک بدل و ترس را بر مخاطب مستولی میکند.
بازیها درخشان است و گریم آقای امانی در نقش دومش، صدام، بسیار خوب کار شده است. گریم و بازی ایشان، بیننده را دقیقا به یاد همان روزهای آخر حیات صدام میاندازد.
تمام آنچه که توفان در تونل به آرینه و نوبهار میگوید، شاید در ابتدا عجیب و خندهدار به نظر برسد؛ ولی حتی بیننده هم یک لحظه با خود میگوید اگر حرفهای او و آن جهانی که توفان توصیف میکند حقیقت داشته باشد، یا باید از این در ِ C-27 خارج شد و یا باید از لبهی پشتبام پایین پرید و از این جهان پست و نابرابر رفت.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم مادر قلب اتمی اینجا کلیک کنید.
۲)موزیک مادر قلب اتمی (۱۰ اکتبر ۱۹۷۰) یک سوئیت موسیقی شش قسمتی از آلبومی به همین نام اثر گروه موسیقی پینک فلوید است. این آهنگ طولانیترین آهنگ ساخته شده توسط این گروه موسیقیست و تمامی اعضای گروه در تصنیف این قطعه نقش داشتهاند. زمان ساخت این آهنگ همزمان با اولین پیوند قلب مصنوعی به یک زن حامله بود، به همین دلیل عنوان آهنگ و آلبوم را مادر قلب اتمی قرار دادند. استنلی کوبریک قصد داشت برای موسیقی متن فیلم پرتقال کوکی از عناصر اصلی این موسیقی استفاده کند که این درخواست او از طرف گروه پینک فلوید پذیرفته نشد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد موزیک مادر قلب اتمی از گروه پینک فلوید اینجا کلیک کنید.
۳) برای مطالعه نقد و بررسی فیلم مهمونی کامی در همین سایت اینجا کلیک کنید.
سلام، اتفاقی سر از وبلاگتون درآوردم.
خواستم بگم نقدتون فوق العاده بود. کلا از وبلاگتون خیلی خوشم اومد، توو دوره ای که شدیدا کمبود وبلاگ نویسی حس میشه و همه چی شده شبکه های اجتماعی با یه سری محتوای پوچ و بی خود.
مرسی که هستید. موفق باشید.
سلام. خیلی ممنونم از توجه شما. پاینده باشید
سلام.خیلی خوشحالم که همچین وبسایت خوبی رو میبینم
بعد از دیدن این فیلم دارم در مورد جهان موازی کمی مطلب میخونم.چون واقعا حس کردم این منم که از فیلم عقبم و خیلی از مفاهیم برام گنگه.چیزی که خودم برداشت کردم از فیلم رو میگم.امیدوارم نظرتونو بهم بگین:توفان نماد شیطان هست و همیشه در تاریخ بوده،گاهی به صورت هیتلر و گاهی صدام و…هدفش بردن دو تا دختر به دنیای گناه هست و در این بین ادرینه(ترانه علیدوستی)به خاطر اعتقاد مذهبی (هر چند خفیف) قدرت بیشتری برای محافظت و ایستادگی در مقابل شیطان رو داره و چند بار هم نوبهار(پگاه اهنگرانی) رو از دست توفان نجات میده و در انتها همین اعتقاد نصفه و نیمه باعث میشه بتونه شیطان رو شکست بده
سلام. ممنون از شما. دوست عزیز، برداشت شما برای من به عنوان یک مخاطب دیگر فیلم جالب توجه بود و حس کردم عمیقا به سینما علاقهمند هستید. اینکه دقیقا منظور آقای احمدزاده چه بوده و اینکه در ذهنشان وقت ایدهپردازی و نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم چه میگذشته، بنده بیاطلاعام؛ ولی میخواهم برای شما بخشی از صحبتهای آقای ناصر تقوایی را بگویم به این مضمون که “گاهی بیننده در مورد فیلم به نتایجی میرسد که فیلمساز در شکم مادرش هم به آنهافکر نکرده است.” زیبایی سینما و به طور کلی هنر نیز همین است. اینکه هنرمندی خلق کند و بیننده برداشت خاص خود را داشته باشد، حال این برداشت میتواند به نظر هنرمند نزدیک باشد و حتی میتواند فرسنگها با آن فاصله داشته باشد. برداشت شما برایم جالب توجه بود و برای روشنتر شدن این موضوع و تحقیقاتی که کردهاید و نظرتان، میتوانید با خود فیلمساز صحبت کنید. اما اگر بخواهم فارغ از فیلم و نقد فیلم به دیدگاه شما که یک مخاطب خوب سینما هستید نگاه کنم و نظرم را بگویم، باید عرض کنم که لطفا فیلمهایی از این دست را سیاه و سفید نبینید. مطلقا خوب و بد نداریم. شیطان هم در جایگاهی شاید خوب باشد و یک صوفی شاید بد بشود. برای نقد کردن، هیچگاه احساساتتان را دخیل نکنید ـ با این که سخت است ـ ودر مورد کاراکترها قضاوت نکنید. ما که آن جهان موازی را تجربه نکردهایم، پس نمیتوانیم در موردش نظری بدهیم. تحلیل شما در نوع خود جالب است ولی اگر میخواهید بهطور جدی به نقد کردن فیلم بپردازید یا فیلمنامه و داستان و… بنویسید، همیشه در نظر داشته باشید که جهان ما سیاه و سفید نیست بلکه پر از طیفهای طوسی رنگ است. از رنگ طوسی متمایل به سفید گرفته تا رنگ طوسی بسیار تیره. حال اگر با این دیدگاه بخواهید کاراکتری را بسازید (مثلا میخواهید قصه بنویسید) میتوانید روی شخصیتها، خیلی خوب و دقیق کار کنید، آنها را بدون پیشفرض در موقعیت دراماتیک بگذارید و صبر کنید عکسالعمل نشان دهند و اینگونه از تیپ شدن کاراکترها جلوگیری کنید. موفق و پیروز باشید
سلام وب سایتتون خیلی عالی هست اما یه چیز ذهنمو مشغول کرده ،که هم ربطی به فیلم نداره، این بیت شعری که اول صفحه نوشین منظورم تمام کوله بارم هست از چه کسی هست ؟؟
ممنون میشم جواب بدید.
سلام آقای ولیخانی. ممنون از توجه شما. این شعر در قالب هایکو هست و سرایندهاش هم خود بنده هستم.
سلام برخوردها و دیالوگ ها زیادی از پیش تعیین شده بود یعنی اینکه کاملا مشخص بود منظور از فلان خواب یا تعبیر یا فلان اواز خواندن چه بوده اینها را بگذارید کنار یکسری برخوردهای گنگ میان دو دوست که اصلا سروته نداشت درحالی که باهم زندگی میکردند بیگانه بودند و یا مسله شیطان پرستی و ورود یک شخص با دنیای متفاوت اینها چطور بهم ارتباط داده شده بود و چه لزومی ب حضور یک شخص از ونیای دیگر بود درحالی که تناقض ها هنوز در همین شرایط بیداد میکرد این فیلم درکل فرار را بر قرار ترجیح میده من فیلم باز و مفسر نبودم اما پرداخت ب اصل موضوع یعنی جنگ و انسانها بسیار ضعیف است و سکانس های اضافه بیشتر خودشان را نشان دادند.ممنونم کارشناس ارشد ژئو شیمی.
سلام و خسته نباشید نقدتون رو دوست داشتم
وقتی فیلم رو دیدم ذوق داشتم و فکر میکردم ادامه جریان مهمونی کامیه و وقتی نیمه دوم تا این حد سورئال شد هیجانم چندین برابر شد و غرق در لذت شدم.فکر نمیکردم هیچ کارگردان ایرانی اصلا بهاین نظریه بها بده چه برسه به اینکه همچین فیلمی بسازه.چون متاسفانه کارگردانامون فکر میکنن تو ژانر کم هزینه ی انتقادی اجتماعی قوی هستیم باید همه تو اون سبک باشن!ولی امثال این فیلمها و همینطور فیلم نگار اقای جوان با معدود کاستی هایی که داشت ولی حداقل جسارت و ریسک این کارو دارند و دست مریزاد بهشون.
من چندین ساله به دلیل علاقم در زمینه جهان موازی خیلی کتب فیزیک و غیره مطالعه کردم..برعکس تمام کسانی که فیلم براشون غیرمعقول و گنگ بود برای من کمتر..مخصوصا اینکه سریال علمی تخیلی فرینج رو دیده باشید و بخشی از اطلاعات درستش رو سرچ کنید و مطالعه کنید خودبه خود متوجه جریان میشید..یا مستندهای بسیار علمی در زمینه دنیای موازی نظریه ریسمان ها و فیلم خوب و قوی Coherence بسیار میتونه مفید باشه.اون تصادف مثل یک ناهنجاری میمونه که دروازه ای رو باز میکنه و حرفهای کاراکتر گلزار که به پگاه اهنگرانی میگفت اینجا ام اس داری ولی اونجا نه و یا قسمت اسانسور و بازی سکانس پایانی ادم رو دوبه شک میکنه ولی بنظرم این فرصت حقبقت داشت که میتونستند به یه دنیای دیگه برن..و در اینکه فیلم پر از نماد و سمبل بود بحثی نیست.پایان به عهده ماست چون گلزار همونطور که یهو ظاهر شد یهو هم غیب شد!حالا باورش به عهده ماست که ایا دخترا جونشونو نجات دادن با نپریدن یا بعکس…دوباره تکرار و روزمرگی و عادات زندگی… ولی نقدتون رو دوست داشتم و همینطور نظرتون در مورد مهمونی کامی.اون فیلم رو وقتی تموم کردم انقدر برام جذاب بود که دوباره از اول پلی کردم و دیدم چقدر استعداد ذوق وهوش بالایی دارن اقای احمدزاده مرسی
مزخرف بود فیلم مزخرف
خوب بود همه نقدها واقعا ممنون
من کلی فهمیدم فیلم رو بعد از نقدهایی که اینجا خوندم