مسافران (۲۰۱۶)
(2016) Passengers
کارگردان: مورتن تیلدام
نویسنده: جان اسپیتس
تهیهکننده: استیون هامل / مایکل مائر / نیل اچ موریتز / اوری مارمور
ژانر: تخیلی / ماجراجویی / فضایی
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۱۱۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم مسافران یک ایده و داستان عالی را در خود جای داده است، ناب و منحصربهفرد. فیلم با هیجان ِ خاص ِ داستانهای فضایی آغاز میشود، به بیننده شوکی بزرگ وارد میکند، پردهی اول را با قدرت پشت سر میگذارد و با همان قدرت به نقطهی تقابل میرسد و بعد یکمرتبه همه چیز تمام میشود! و شما شاهد یکی از بدترین گرهگشاییها در تاریخ فیلمهای فضایی میشوید.
فضاپیمای قصه، آوالون، با ظاهری خاص و طراحی زیبا به سمت سیارهی جدید که قرار است بشر در آنجا هم مانند زمین مستقر شود در حرکت است که به طوفانی از شهابسنگهای آسمانی بر میخورد و آسیب میبیند. در اثر همین آسیبها در سیستم اختلال ایجاد میشود و یکی از مسافران، جیم (کریس پرت)، زودتر از موعد از خواب ِ مصنوعی، بیدار میشود، حدودا ۹۰ سال زودتر!
به خواب مصنوعی رفتن، گذشتن از فضا و بیدار شدن پس از سالها، یکی از هیجانانگیزترین تجربیاتیست که انسانهای ماجراجو دوست دارند آن را کسب کنند. البته این تجربهی بهخصوص تا زمانی خوب است که مشکلی پیش نیآید وگرنه به یکی از هولناکترین تجربیات شخص بدل خواهد شد. این سوژهی جذاب، دستمایهی فیلمنامهی مسافران قرار گرفته که یکی از عجیبترین و جسورانهترین شروعها را برای یک فیلم رقم زده است.
جیم کل سفینه را میگردد و جز یک ربات بارمَن به نام آرتور (مایکل شین) با ظاهری نیمه آدمی، کسی را نمییابد. آرتور میشود تنها دوست و همدم جیم. روزهایی سخت به همین منوال میگذرد و جیم و مشکلاتش در این مدت بهخوبی برای بیننده تصویر میشود. مرد جوانی که علنا در سفینه آوالون زندانی شده در حالیکه بقیه همسفرانش در خواب هستند. جیم سعی میکند به خواب مصنوعی رود و سپس خدمهی فضاپیما را بیدار کند که هر دو بینتیجه است. حتی سعی میکند تا جاییکه برایش امکان دارد از زندگی در آن سفیه لذت ببرد؛ اما کمکم همه چیز عادی میشود و او به بحران تنهایی میرسد. جیم خیلی اتفاقی، وارد جایگاه تفریحی راهپیمایی فضایی میشود. درست زمانی که تصمیم میگیرد به حیاتش خاتمه دهد، پشیمان شده و بر حسب اتفاق، نور امیدی در زندگیاش پیدا میشود، آورورا (جنیفر لارنس).
با شنیدن نام آرورا، اولین چیزی که به خاطرم آمد، داستان زیبای خفته بود. در هر دو داستان، نام ِ زن زیباروی ِ در خواب، آروراست، فقط در قصهی قدیمی زن داستان باید خیلی زود بیدار میشد و در این قصه باید نود سال بعد از خواب برخیزد، و این نکته در فیلم توسط آرتور ذکر میشود. (۱)
دیدن رزومهی آرورا، حرف زدن با بدن خواب او، خواندن کتابهای که نوشته و وقت صرف کردن کنارش، میشود سرگرمی جیم. او بین دو راهی سختی مانده، زندگی کردن با آرورا به همین صورتی که هست یا بیدار کردنش که راه اول به قیمت دیوانگی جیم تمام میشود و راه دومی جنایتی در حق آن زن است.
در نهایت جیم تصمیمش را میگیرد و آرورا را بیدار میکند. تا زمانیکه آرورا بفهمد چه خبر است و سپس بتواند کمی با شرایط کنار آید، به راه پیمایی فضایی روند و عشقی بین او و جیم شکل بگیرد، همه چیز مرتب است؛ اما وقتی آرتور در اثر اشتباه جیم تصمیم میگیرد به آرورا حقیقت را بگوید، اولین اشکال فیلم هویدا میشود. آرتور ِ ربات که باید فاقد احساسات بشری باشد، لحظهای که از جیم میشنود چیزی پنهان بین او و آرورا نیست، میمیک صورتش شیطانی میشود و بعد از آن هم، وقتی آرورا جیم را مؤاخذه میکند، اینبار میمیک صورتش پیروزمندانه است. انگار به جیم میگوید: “دخلت را آوردم!”
عکسالعملهای بعدی طبیعیست و اشکالات در سفینه روز به روز بیشتر بروز میکند. خب، حالا دیگر نیاز به یک تحول داریم تا داستان پیش برود. در نتیجه، افسر عرشهی کشتی، گاس مانکوسو (لارنس فیشبرن) هم بیدار میشود. حضور گاس در فیلم کوتاه است؛ ولی برای جیم و آرورا حیاتیست، چون هم متوجه اشکال سفینه میشوند و هم با کارت او، میتوانند به همهی جای فضاپیما بروند.
یکی از جذابترین بخشهای فیلم، زمانیست که جاذبهی درون کشتی برای مدتی کوتاه از بین میرود. استخر، با دید ِ فضا، بسیار جالب و رویاییست، حالا که جاذبه از دست رفته، این رویا هم بدل به کابوس میشود و این امر در فیلم با مهارت تصویر شده است. گرچه که باز دو اشکال در این بخش خودنمایی میکند. یک، جیم از ارتفاع تقریبا سه چهار متری میافتد و فقط دماغش کمی خون میآید! دو جاذبه گویی روی گاس اثر ندارد و فقط به بالا آوردن دستهایش اکتفا میکند!
حالا موضوع، حفظ جان خود و بقیهی سرنشینان ِ خواب در کشتیست، در نتیجه آرورا و جیم سعی میکنند با هم مشکل را حل کنند و میرسیم به سی دقیقهی پایانی. جاییکه انگار ایدهپردازی ِ فوقالعاده نویسنده، دیگر ته کشیده است.
جیم یک مهندس است، درست. در این دو سال هم در مورد فضاپیمای آوالون مطالعه کرده، این هم درست؛ ولی بعید میدانم وجب به وجب فضاپیما را بشناسد و در مورد تمام سیستمها اطلاعات داشته باشد. بالاخره برای بار سوم، پای راهپیمایی فضایی هم به میان کشیده میشود.
نجات جیم توسط آرورا، احتمالا برایتان دو فیلم مریخی و گرویتی (جاذبه) را تداعی میکند. در فیلم مریخی ملیسا (جسیکا چاستین) مارک (مت دیمون) را نجات میدهد و در فیلم گرویتی رایان (ساندرا بولاک) تلاشی نافرجام در نجات مت (جورج کلونی) میکند، البته که این مسائل در حد فیلم و سرگرمیست و در فضا کوچکترین اشتباه ممکن است به قیمت جان تمامی سرنشینان فضاپیما و چه بسا بیشتر تمام شود؛ ولی باید گفت که در فیلمنامهی مسافران ایده دزدی که نشده هیچ، حتی برداشت آزاد هم از روی آن دو فیلم صورت نگرفته چون این فیلمنامه در سال ۲۰۰۷ ثبت شده، یعنی چندین سال قبل از نگارش دو فیلمنامهی مریخی و گرویتی. حتی قبلتر از نوشتن کتاب مریخی که فیلمنامهی مریخی از روی آن نوشته و سپس فیلمش ساخته شد.
بهبود روابط زوج ِ آرورا و جیم یک طرف و دو راهی سخت با هم بودن یا به خواب مصنوعی رفتن یکی از آنها هم یک طرف؛ اما تبدیل سفینهی فضایی به پارک جنگلی را حقیقتا نمیتوان هضم کرد!
فیلم مسافران یک فیلم فضایی متفاوت است که میتوند احساسات را برانگیزد و جذاب باشد و اگر بخش پایانی را با دیدهی اغماض بنگریم، یکی از فیلمهای نسبتا خوب در ژانر تخیلی ـ ماجراجویی به شمار میآید.
پینوشت:
۱) آرورا نام الهه طلوع بود که اکنون نیز در تاریخ در بالاترین نقطه خود قرار دارد و انتخابی شاعرانه، کلاسیک و دوست داشتنی است. آرورا نام زیبای خفته و نور شمالی نیز است که این صفات را برای هر که این نام را انتخاب میکند، به ارمغان میآورد.
سلام
این مطلب اولین مطالعه از سایت شما بود و از این به بعد میخوام مطالبتون دنبال کنم
فقط توی اون سطر که نوشتید : « جاذبه گویی روی گاس اثر ندارد و فقط به بالا آوردن دستهایش اکتفا میکند! » توی یکی از سکانس ها موقع ورود آرورا به اتاق صدای ربات بهش میگه همه اشیا را مهار کنید و کمربند خود را ببندید. اونم کربند بسته بوده
جدای از این اشکالات جزیی، خیلی اشکالات علمی هست اما داستان ایده خیلی جالبی داشت که اونارو پوشش داده