«عشق من»
فرقی نداشت سرِ فیلمبرداری باشند، پشتِ صحنه یا گوشهای پرت و دنج و خلوت و کاملن دور از دنیایِ سینما؛ در نگاه آن دو بهم، تحسین و دلدادگی موج میزد. نامزدیشان تلخ بهم خورد و جداییِ دستانشان، هر دوی آنها را شکست؛ ولی مرگِ فرزند، اشنایدر را خُرد کرد و خودکشیِ او، دلون را نابود..
دیشب خواندم که دلون بعد از سکتهی اخیر، قدرت تکلّمش را از دست داده و انگار دیگر قرار نیست با صدایِ گرم و مردانهاش کسی را مجذوب خود کند؛
فکر کنم آخرین بار دنیا، صدایش را در جشنوارهی کن امسال شنید، وقتی که میانِ بغض و گریه، نام رومی (اشنایدر) را به زبان آورد؛
چقدر حسرت پشتِ آن صدای لرزان و نفسِ تنگ بود،
چقدر غم،
چقدر بغضِ فروخورده،
چقدر خویشتنداری،
چقدر واکاوی گذشته و فکر و خیال،
چقدر بیخوابی،
چقدر کابوس،
چقدر پشیمانی،
چقدر اِی کاش..
فکر میکنم سالها، گاه و بیگاه برای آن لحظه، برای آن زمان خاص، خیالپردازی و تمرین میکرده و آرزو داشته بالاخره روزی فرا رسد که بتواند در مراسمی مهم، پس از چند دهه، نام زنی که بعد از او به هیچکس چنان عاشقانه ننگریست را بیآورد؛
چه خوب که دلون امسال در جشنوارهی کن حضور داشت،
چه خوب که برایمان سخنرانی کرد،
چه خوب که اسمِ رومی را بر لب راند و لابد، بلافاصله در دل و با همهی وجودش گفت: “عشقِ من..”
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «آلن دلون» و «رومی اشنایدر» به ترتیب اینجا و اینجا کلیک کنید.
۲) بخشی از نامهی دلون به اشنایدر در روز خاکسپاریاش:
“Ma Puppelé (petite poupée, surnom qu’Alain Delon donnait à Romy Schneider), je te regarde encore et encore. Je veux te dévorer de tous mes regards, et te dire encore et encore que tu n’as jamais été si belle et si calme. Repose-toi. Je suis là. J’ai appris un peu d’allemand, près de toi. «Ich liebe dich.» Je t’aime. Je t’aime, ma Puppelé.”
*******
“My Puppelé, I look at you again and again. I want to devour you with my eyes, and tell you again and again that you’ve never been so beautiful and calm. Rest. I’m here. I learned a little German, with you. Ich liebe dich. I love you. I love you my Puppelé.”
متن بسیار تاثیرگذار و احساسی و عالی
به یاد کلهکوچیکمن …