خانه / معرفی کتاب / کالیگولا

کالیگولا

کالیگولا
کالیگولا (نشر قطره)

نام کتاب: کالیگولا

نویسنده: آلبر کامو
مترجم: پری صابری
انتشارات: نشر قطره

گایوس یولیوس سزار کالیگولا اگوستوس ژرمانیکوس، معروف به كالیگولا (برگرفته از واژه “کالیا” به‌معنای نیم‌چکمه) سومین امپراتور روم بود. مردی جوان که پس از مرگ خواهرش دروزیلا، که معشوقه‌اش هم بود،‌ سه روز خود را ناپدید می‌کند و زمانی که برمی‌گردد، به یکی از وحشی‌ترین و مخوف‌ترین قربانیان قدرت تبدیل می‌شود.

آلبر کامو، نمایش‌نامه کالیگولا را بر اساس زندگی این سزار نوشته است آن هم در سال ۱۹۴۴ یعنی زمانی که جهان و جهانیان همه تحت تاثیر جنگ جهانی دوم و دیوانگی تشنگان قدرت قرار گرفته بودند. در حقیقت کامو تنها زندگی ِ وحشتناک کالیگولا و دوران ِ او را به رشته تحریر در نیآورده، بلکه فلسفه‌ای را محکوم می‌کند که مفهوم زندگی، جهان هستی و حیات آدمی را به هیچ می‌انگارد.

نمایش‌نامه کالیگولا تاکنون با ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی، شورانگیز فرخ و پری صابری توسط انتشارات نیل،‌ مروارید، کتاب زمان، فیروزه و قطره در ایران به چاپ رسیده‌است.

نمایش‌نامه کالیگولا در چهار پرده است، که به ترتیب توضیحی اجمالی در مورد این پرده‌ها داده می‌شود:

کالیگولا
کالیگولا (نشر فیروزه)

پرده اول:
کالیگولا بعد از سه روز غیبت به قصر باز می‌گردد در حالی‌که خوی استبداد و کشتار در او شدیدا بیدار شده‌است. در بین تمامی افراد قصر و سپاهیان و نجبا، تنها همسرش کائسونیا و خادمش هلیکون به او وفادار مانده‌اند. سزار ِ دیوانه دستور می‌دهد که تمامی ثروتمندان، فارغ از میزان دارایی‌های‌شان، به‌نفع خزانه وصیت کنند و سپس آن‌ها را می‌کشد. در این پرده او دیوانگی خود را به همگان ثابت می‌کند. مردی که لجوجانه ماه آسمان را می‌خواهد.

پرده دوم:
او موفق شده ترس را در دل همگان بیاندازد. می‌کشد و می‌کشد و می‌کشد. جان‌ها را می‌گیرد، سناتورها را به بردگی و غلامی می‌گمارد و تحقرشان می‌کند. دستور می‌دهد در انبارها بسته شود تا مانند خدایان قحطی نازل کند! کرآس که توانسته افرادی را برای از میان برداشتن این امپراتور دیوانه دور خود جمع کند، معتقد است که باید زمانی مناسب او به قتل برسد و مردان خشمگین از تزار را آرام می‌کند. کالیگولا که پدر شاعر جوان سیپیون را کشته است، به او علاقه‌مند شده و سیپیون هم حسی مبهم به او دارد. هم عشق و هم نفرت.

پرده سوم:
سزار که معتقد است كه در سرتاسر امپراتوری روم تنها شخصی كه آزادست، اوست، دیگر علنی خود را خدا می‌خواند، خدای خدایان. می‌داند علیه او خیانتی در حال شکل‌گیری‌ست، با این حال همچنان در طلب ماه مانده‌است و نمی‌خواهد مخالفانش را بکشد. گویی انتظار مردن و کشته شدن را می‌کشد.

پرده چهارم:
سزار به جنون مطلق رسیده‌است. همسر وفادارش را خفه می‌کند، همچنان ماه را می‌خواهد و از فرط تنهایی با خود در آینه حرف می‌زند، یک مونولوگ بی‌نظیر. مردی که در آینه، با خویشتن رو راست است. می‌داند که خوشبخت نیست و در حقیقت به خود ِ پلیدی‌ بدل گشته‌است. مردی که ماه و روشنایی‌اش را برای فرار از تاریکی مطلق درون خویش می‌خواهد. مردی که در نهایت به‌ دست افراد حکومت خودش کشته می‌شود و فریاد می‌زند: “من هنوز هم زنده‌ام!”
بله، او و افرادی چون او، در درون همه ما زنده‌ هستند، همان‌طور که شخصیت‌های دیگر داستان چون کرآس و سیپیون هم به این مسئله اعتراف می‌کنند. مهم این‌جاست که وقتی فردی به قدرتی می رسد -هر نوع قدرتی- آیا می‌تواند خوددار باشد؟ او آن قدرت و اختیارات را در کدام جهت بکار می‌گیرد؟ شر یا خیر؟ سوالی که کالیگولا و در واقع کامو به آن پاسخی صریح داد؛ خشونت و سنگدلی هنوز زنده است، در درون تک‌تک ما آدمیان.

این را نیز ببینید

بی‌خود و بی‌جهت

بی‌خود و بی‌جهت

نام کتاب: بی‌خود و بی‌جهت (۱) نویسنده: وودی آلن مترجم: پویا بهاری خرم انتشارات: نشر شورآفرین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *