(2016) Cafe Society
کافه سوسایتی (۲۰۱۶)
نویسنده و کارگردان: وودی آلن
تهیهکننده: لتی آرونسون / استفان تننبام / ادوارد والسون
ژانر: کمدی-درام / رومانتیک
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۹۶ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فضای فیلم، راوی، رنگ، نور، نوع فیلمبرداری، چیدمان صحنهها و موسیقی بیوقفه. وجود همین المانها کافیست تا بلافاصله متوجه شوید به تماشای یکی دیگر از فیلمهای وودی آلن نشستهاید. فیلم کافه سوسایتی یک کمدی عاشقانه و آرام به سبک وودی آلنست که خوبیها و بدیهای دین والدینش را هم بیش از بقیه فیلمهایش در آن به چالش کشیده.
بابی دورفمن (جسی آیزنبرگ)، یک جوان آرام، بااخلاق، کمی خجالتی و معتقد است که دیگر دوست ندارد به پدرش (کن استات) در مغازه جواهری کمک کند. بابی میخواهد برای پادویی به هالیوود نزد داییاش فیل (استیو کارل) که یک استعدادیاب موفق است برود و بختش را آنجا امتحان کند.
بالاخره پس از چندین و چند روز معطلی، موفق میشود داییاش را ببیند. فیل هم تصمیم میگیرد هر طور شده برای خواهرزادهاش کاری دست و پا کند. بابی هالیوود را نمیشناسد، در نتیجه فیل از وونی (کریستین استوارت) منشیاش میخواهد تا بابی را برای آشنایی با شهر، همراهی کند.
بابی مانند اکثر جوانان آرزوی پول و شهرت و جلال و جبروت هالیوودی را دارد؛ اما به نظر ایدهآلهای وونی با زندگی تجملی هالیوودیها متفاوت است. در گذر روزها و آشنایی بیشتر، بابی شدیدا عاشق وونی شده؛ اما وونی به بابی میگوید دوست پسر روزنامهنگاری دارد و از رابطهاش با او راضیست.
بالاخره پس از یک دوره سختی، مثل اینکه خوشیهای بابی هم آغاز میشوند. شغلش کمی از پادوپی ارتقا یافته و با زوج موفق رد (پارکر پسی) و استیو (پل شینیدر) آشنا شده و مورد توجه آنها قرار گرفتهاست. یک قرار شام هم با وونی دارد و برای این ملاقات، بیقرار است. قرار ملاقاتی که به خاطر اولین سالگرد دوستی وونی و دوستپسرش، دایی فیل! بهم میخورد؛ اما در حقیقت این رابطه یکساله وونی و فیل است که بهم میخورد چون فیل نمیتواند ازدواج بیست و پنج سالهاش را با همسرش کارن (شریل لی) تمام کند.
وونی آزرده و غمگین به هتل بابی میآید. با هم حرف میزنند و با صبر و محبت بابی، وونی کمکم به او علاقهمند میشود. آنها تصمیم میگیرند ازدواج کنند و بایی دوست دارد به نیویورک نقل مکان کنند. البته وونی از این جابهجایی شهر بهنظر خیلی راضی نمیآید.
بعد از درد دل دایی فیل با بابی در مورد عشق نافرجام و مطرح شدن هدیه اولین سالگرد آشنایی او و زنی که عاشقش است، بابی متوجه میوشد که هم خودش وهم داییاش، هر دو یک زن را دوست دارند، وونی. حالا تصمیم ِ وونیست که نجاتبخش یکی از مردان میشود. وونی فیل را انتخاب میکند.
بابی، شکستخورده در عشق و دلشکسته، به نیویورک برمیگردد تا با برادر گانگسترش بن (کوری استول) کار کند. بن، برادر خوبی برای بابی و خواهرشان اِولین (ساری لنیک) است؛ البته به روش خودش و رابطهی خیلی خوبی با بتنریزی و کمک به شهرداری دارد!
کلوپ بابی، بهمرور و باتلاش او، بهیکی از موفقترین کافهها و محفلهای آدمهای مشهور آن دوره چه هنرمند، سیاستمدار و گانگستر تبدیل میشود و آوازه بابی و کافهاش در سراسر کشور میپیچید. در یکی از شبها، بابی با ورونیکا (بلیک لاولی) آشنا میشود. زنی مظلقه، جوان و زیبا که به زودی همسرش میشود.
بابی دیگر آن پسر خجالتی که به هالیوود رفته بود نیست، با حفظ خصیصههای خوبش، مردی عاقل و موفق شدهاست؛ اما با دیدن فیل و وونی در کافهاش، همه خاطرات قدیم بین خودش و وونی دوباره زنده میشود. آیا چند قرار، چند بوسه و مرور خاطرات گذشته، میتواند باعث شود که وونی و بابی به همه چیز پشت پا بزنند و دوباره هوای با هم بودن را در سر بپرورانند؟
ماه بعد، در شب سال نو، بابی در نیویورک، در کلوپش و وونی در لسآنجلس، در یک مهمانی هالیوودی، در بین شلوغی و سرور جشن ِ سال نو، شادی همسرانشان، بودن میان دوستان و آشنایان، سعی دارند قلبهای شکستهشان را از همه مخفی کنند و با حسرت ِ نداشتن هم تا ابد، سال دیگری را آغاز میکنند.
در صحنههای آشنایی بابی با هالیوود و سالگرد دوستی وونی و فیل، یادی میشود از بازیگران بزرگ و تاثیرگذاری چون رابرت تیلور، اسپنسر تریسی، جون کرافورد و مخصوصا رودولف والنتینو، نابغه بازیگری فیلمهای صامت. حرکتی حرفهای و خاضعانه از جانب فیلمساز.
فلاشبکها آرام و در پیوستگی کامل با کل فیلم کافه سوسایتی اتفاق میافتند و پیش برندهاند و درست و به موقع روایت میشوند.
فیلم کافه سوسایتی، یادآور دو فیلم “نیمهشب در پاریس” و “تقدیم به رم با عشق” است. زوج رد و استیو مانند دوستانی که در فیلم نیمهشب در پاریس دور و بر “گیل پندر” (اون ویلسون) بودند، با بابی، مهربان و همراهاند. در عوض عشق ِ اشتباهی و بیسرانجام گیل و نامزدش “اینز” (راشل مکآدامز) که با یافتن نیمه گمشدهاش در شب بارانی ِ پاریس روی پل، ختم بخیر شد، نقطه مقابل عشق ِ حقیقی بابی و وونی در فیلم کافه سوسایتیست. در فیلم تقدیم به رم با عشق هم، نقاط مقابل و مشابه داریم. خیانت “جک” با بازی جسی آیزنبرگ به دوستدخترش و عدم خیانت همان بازیگر در نقش بابی در فیلم کافه سوسایتی به همسرش، با این که عشقی عمیق به وونی دارد، نقطه مقابل هم هستند و جسی آیزنبرگ قدرت بازیگریاش را در دو نقش متفاوت به رخ همگان میکشد. دایی فیل ِ موفق در کار هم میتواند در برابر “جری” با بازی خود وودی آلن در فیلم تقدیم به رم با عشق قرار گیرد. یک استعدادیاب و کارگردان اپرای دانا و کاربلد که همیشه از دست منتقدان کلاهش پس معرکه بوده، هست و خواهد بود. تمام این شباهتها و اتفاقات مکرر به ما یادآوری میکند که زندگی همهمان تنها تکرار تکرار است.
شخصا معتقدم این شباهتها عامدانه صورت گرفته و بههیچ وجه از سر خوردن کفگیر به ته ِ دیگ سوژه ناشی نشده. در حقیقت هنر میخواهد که فیلمسازی از دو فیلم موفق قبلیاش بخشهایی را اقتباس کند و عمدا آن دو فیلم را دوباره به یاد مخاطبینش بیاورد بدون این که از خط اصلی فیلم جدیدش دور بیفتد و فعلا این هنر فقط نزد وودی آلن است و بس.
فیلم کافه سوسایتی یک کمدی ـ عاشقانهی چاشنیدار ِ وودی آلنیست که در انتها، با آرامش هر چه تمام ضربه را به مخاطب میزند. ضربهای که در پس آرامشش، قلبتان را سخت به درد میآورد. آنقدر سخت که شاید اشکتان را هم جاری کند.