کارگر ساده نیازمندیم (۱۳۹۴)
تهیهکننده و کارگردان: منوچهر هادی
نویسنده : پدرام کریمی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم جدید آقای هادی، برخلف فیلم قبلی ایشان، « من سالوادور نیستم »، خوشبختانه فقط روی گیشه تمرکز نکرده. فیلمنامهی کارگر ساده نیازمندیم (۱) با این که نتوانسته از کلیشهها جدا شود؛ اما روان است و در نهایت خط سیر اصلی و تمامی داستانکها را خیلی خوب و منسجم بههم پیوند میزند و تمام سوالات بیننده را پاسخ میگوید.
رحمت (مهران احمدی) فلافل فروشی کوچکی در جنوب تهران دارد. قدم (بهرام افشاری) شاگرد اوست و دل به دختر رحمت، مونس باخته. همین دلدادگی قدم به مونس است که او را با همه درگیر میکند، از پدر مونس، رحمت گرفته تا جهان (آتیلا پسیانی) طلبکار ِ رحمت.
فیلم با تقابل جنوب کشور و شمال غرب آغاز میشود. رحمت اهل جنوب کشور است و قدم آذری زبان است. هر چه فیلم پیش میرود، ابعاد تقابلها نیز بیشتر میشود و تقابل فقیر و غنی، پر رنگتر.
میزانسن، صداگذاری و موسیقی و تدوین، معمولیاند و مانند ریتم، خیلی یکدست نیستند. مثلا در نمایی که قدم برای ارشد از عشقاش به مونس میگوید، تصویر رحمت در پشت سرشان که گویی نگاهشان میکند، جالب توجه است؛ ولی چون زاویهی درستی برای دوربین انتخاب نشده، تصویر رحمت در پشت سرشان خیلی به چشم نمیآید و بدل به سایهای که آنها را میپاید، نمیشود؛ هم چنین در سکانس عذرخواهی ِ ارشد از قدم روی پشتبام که بارها نظیر آن را در فیلمهای داخلی و خارجی دیدهایم، تصویر، با اینکه ضد نور است و همین امر فضاسازی خوبی را صورت میدهد و جذابیت بصری دارد؛ اما باز تاثیرگذاریای که این صحنه باید داشته باشد، ایجاد نمیشود و دل بیننده به درد نمیآید. در مورد پرسوناژها هم باید گفت که اکثرشان یا تیپ هستند و یا به تیپ نزدیکاند.
تقابل ِ کلیشهای ِ دیگری که جدا از فقیر و غنی و بهطبع، ضعیف و قدرتمند در فیلم وجود دارد، سیاه و سپید بودن پرسوناژهاست. از یک جایی به بعد قدم و جهان در برابر هم قرار گرفتهاند، قدم نماد پاکیست و جهان نماد پلیدی. کاراکترهای دیگر فیلم هم همین طور هستند و به مطلق بودن در خصوصیات میرسند. میمنت (یکتا ناصر)، نورسته (سحر قریشی) و مونس، نماد سادگی و مظلومیت شدهاند و محبوب (سیامک صفری) نماد دو رویی. شاید بتوان گفت رحمت، عزیز (سیروس همتی) و ارشد (مجید اصغری) کمی از سیاه و سفید مطلق درآمده و خاکستری هستند.
جدا از همهی اینها، فیلمنامه روان نوشته شده و با دیالوگهای طنازانه به زبان شیرین آذری، کمی از بار تلخ فیلم میکاهد و مخاطب را با کوهی از درد و غم، تنها رها نمیکند. با این که در فیلم دردهایی قابل تأمل و گزنده از اجتماعمان بیان میشود؛ ولی همین دیالوگهای بامزه و مایههایی از طنز، بیننده را کمی سرحال میآورند و باعث میشوند او ارتباط بهتری با فیلم برقرار کند و به خاطر نمایش درد و رنج مردم، خیلی نرنجد و از فیلم فاصله نگیرد.
زنان و تسلط مردان بر آنها، اعم از پدر، شوهر، نامزد، خاطرخواه و… در فیلم کارگر ساده نیازمندیم به چالش کشیده میشود. زنانی که یا محتاج به مردان هستند و یا مردانی که به خودشان اجازه میدهند تا برای زنان تصمیم بگیرند و در کمال تأسف، تعدادشان هم در جامعهمان کم نیست.
مسئلهی دیگری که فیلم به آن پرداخته، مهاجرت شهرستانیهای کم درآمد به شهرهای بزرگتر و از جمله تهران است. مشکلات اقتصادی چندیست سایهی سنگینی بر سر همهی ما ایرانیان انداخته و مسلم است که همواره قشر کم درآمد، بیشترین ضربهها را از نابهسامانیهای اقتصادی میخورند، ضربههایی گاها جبران ناپذیر که این روزها متاسفانه بیش از پیش شاهدش هستیم. کارگران فیلم هم از همین دست افراد هستند. آنها از سر شادی و خوش گذرانی به تهران نیآمدهاند، برای کمی رفاه، کار و کسب درآمدی بیشتر مهاجرت کردهاند و زمانیکه میبینند از راه ِ درست و سالم و قانونی نمیتوانند کسب درآمد ِ کافی کنند، ممکن است مانند هر انسان دیگری، راههای نادرست را هم امتحان کنند، بلکه دخل و خرجشان با هم بخواند.
در خلال دیالوگها متوجه میشویم که جهان هم از همین دست جوانانی بوده که برای کار به تهران آمده و راهی، جدا از راه ِ قدم را انتخاب کرده، سادگی و پاکی را کنار گذاشته و امروز بدل به یکی از آن صاحبکاران ِ خودش در گذشته شده و چه بسا سنگدلتر و بیرحمتر از آنان، گرگی در لباس میش.
آقای پسیانی تکرار نقشهای منفی خودشان را در این فیلم ایفا کردهاند. نه چیزی کم و نه چیزی زیاد، بقیهی بازیگران هم خوب ظاهر شدهاند و طبیعی کار کردهاند؛ اما بیننده شاهد بازیای خوب از خانم قریشیست و باید گفت آقای هادی توانستهاند خیلی خوب از ایشان بازی بگیرند، فرای انتظار؛ ولی درخشش آقای بهرام افشاری در فیلم کارگر ساده نیازمندیم چیزی نیست که بتوان سرسری از آن گذشت. بهرام افشاری در این فیلم به همه ثابت کرد که یک بازیگر بسیار بااستعداد و باپتانسیل بالاست که میتواند خیلی خوب از پس نقشی که به او محول شده برآید و اکثر بار فیلم را تنهایی به دوش کشد.
در تیتراژ سیاه و سفید ِ ابتدایی فیلم، به خود پیچیدن مردی عریان را میبینیم. اتفاقا تیتراژ ابتدایی را خیلی دوست داشتم و زمانی که فیلم را دیدم، بیشتر از آن خوشم آمد، تیتراژی مهفومی از درون ِ آدمهایی که بهظاهر صاحب زندگیهای خوب هستند، از افرادی که از آب گلآلود ماهی میگیرند و به هر قیمتی شده سعی میکنند به هدفشان برسند، از زندگی انسانهایی که بقیه میپندارند آنها موفقاند؛ ولی خود ِ آنان بهتر از هر کسی از درون سرگشته و پوچ خود باخبرند، یک لحظه آرامش ندارند و خطاهایشان، برای ثانیهای راحتشان نمیگذارند. آنها در حال جان دادنی تدریجی و پر عذاب هستند و این را تنها خودشان میدانند و بس.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم کارگر ساده نیازمندیم اینجا کلیک کنید.