(2016) Blood Father
پدر همخون (۲۰۱۶)
کارگردان: ژان فرانسوا ریشه
نویسنده: پیتر کریگ / آندرهآ برلوف
بر اساس رمانی از: پیتر کریگ
تهیهکننده: کریس بریجز / پاسکال کوچتو / سباستین لمرسیر
ژانر: اکشن / دلهرهآور / درام
محصول: فرانسه/ ایالات متحده آمریکا
مدت: ۸۸ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
اگر از علاقهمندان به سری فیلمهای ربوده شده (Taken) هستید، فیلم پدر همخون هم میتواند برایتان جذاب باشد.
همه ما قبلا میل گیبسون را در نقش “توماس گارون”، پدر انتقامجو در فیلم “لبهی تاریکی” (Edge of Darkness) دیدهایم، اینبار هم او با بازی خوب و کنترل شدهاش، در کالبد پدر دیگری بهنام جان لینک میرود. گرچه که جان و توماس خیلی با هم فرق دارند، ولی هر دو عاشقانه دخترانشان را دوست دارند و درصدد دفاع از آنها برمیآیند.
لیدیا (ارین موریارتی) دختر زیبای جان، درگیر کارهای خلاف قانون ِ نامزدش جونا (دیگو لونا) شدهاست و با مراجعه به فروشگاهی، بهصورت غیرقانونی گلوله خریداری میکند. این گلولهها قرار است برای کشتن افراد یک خانواده استفاده شوند، خانوادهای که پولهای مسروقه را در دیوار خانهی اجارهایشان پنهان کردهاند. جونا و افرادش مرد خانه را میکشتند. زن خانه برای زنده ماندن التماس میکند. لیدیا نمیتواند اجازه دهد که او هم کشته شود. جونا لیدیا را تهدید میکند و به او میگوید اوست که گلولهها را تهیه کرده، آن هم غیرقانونی و فیلم او توسط دوربینهای فروشگاه ضبط شدهاست و برای ثابت کردن وفاداریاش به گروه، لیدیا باید زن را بکشد. لیدیا نمیخواهد و نمیتواند دست به قتل بزند و مشاجره بین او و جونا بالا میگیرد. زن از این فرصت استفاده کرده و میخواهد فرار کند که گلولهای اتفاقی شلیک میشود و به جونا برخورد میکند. لیدیا که حالا نامزدش را کشته، فوقالعاده ترسیدهاست و از آن خانه فرار میکند. افراد جونا به لیدیا نمیرسند، البته لیدیا میداند آنها تا زمانیکه انتقام جونا را از او نگیرند دست از سرش برنخواهند داشت. لیدیای خسته و ترسیده و بیپول، با پدرش، تماس میگیرد.
جان بعد از گذراندن هفت سال در زندان و دوری از دخترش، حالا که آزادی مشروط دارد، برای امرار معاش در تریلرش خالکوبی میکند. مشروب را کنار گذاشته، کار میکند، همسایگان خوب و زندگی آرامی دارد. با آمدن لیدیا همه چیز بههم میریزد. جان متوجه میشود که لیدیا الکل و مواد مخدر مصرف میکند و از چیزی هراسان است.
او امیدوار است که کمکم بتواند لیدیا را بهحرف بیاورد یا که خودش متوجه مشکل او بشود که یک شب به تریلرشان حمله میشود. حملهای وحشیانه توسط افراد جونا. جان هم تا جایی که میتواند از خودش و لیدیا در داخل تریلر دفاع میکند؛ اما مگر یک تریلر چقدر در برابر سیل گلوله میتواند مقاوم باشد؟ بهحتم اگر همسایگان جان به موقع به دادشان نمیرسیدند، پدر و دختر کشته میشدند. از آنجایی که بهخاطر قتل جونا و درگیر بودن لیدیا در جریان حمله به خانه اجارهای، جُدا از اقراد جونا، پلیس هم بهدنبالشان است، پس فرار آغاز میشود.
در فیلم پدر همخون خشونت زیادی را شاهد هستیم. در همان صحنههای ابتدایی، وقتی جونا به لیدیا مواد مخدر میدهد و سعی میکند او را وادار به آدمکشی کند، حس ناراحتی و انزجار، خیلی خوب به بیننده منتقل میشود. تنش بین لیدیا و جونا سر ِ کشتن زن و در نهایت در رفتن گلوله و پاشیدن خون جونا روی دیوار، همه و همه از همان ابتدای فیلم، جو دلهرهآور را خیلی خوب ایجاد میکنند.
شاید اول کمی ارتباط برقرار کردن بین پدر و دختر سخت باشد؛ اما بهمرور که فیلم جلو میرود، هر دو همدیگر را بهتر میشناسند و درک بهتری از هم پیدا میکنند. برخی از دیالوگها، نگرانیها و نگاههای بینشان در پی ِ تمام این خشونت ِ به سبک غرب وحشی ِ وحشی ِ فیلم پدر همخون، ملودرام زیبایی را بین جان و لیدیا شکل میدهد.
بخشی از فیلم پدر همخون، در مورد آمریکاییانیست که هنوز در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی ماندهاند. قانون چیزیست که آنها تعریف میکنند و دقیقا طبق همان قانونهای نانوشتهشان هم عمل میکنند. آن بخش از آمریکاییهایی که عاشق موتورهای هارلی دیویدسون هستند، خالکوبی میکنند، موهای بلندشان از زیر دستمال سرها خودنمایی میکند، هیتلر را ستایش میکنند، به نژاد ِ سفید خود مینازند، برای خودشان در جادهها جولان میدهند و آخر هفتههایشان را با موتورسواری نمایشی و گرد خاک را انداختن و آبجو خوردن پر میکنند.
جان که قبلا از همین افراد بوده، قصد دارد برای مدتی پیش آنها بماند و حقش را هم بگیرد، اما واعظ (مایکل پارکز) و همسرش چریس (دیل دیکی) ازدیدن جان و لیدیا خیلی خوشحال نمیشوند. واعظ اول قول کمک میدهد؛ اما وقتی از جایزه دستگیری لیدیا باخبر میشود، تصمیم میگیرد آنها را تحویل دهد. این مسئله به جان که زندگیاش را برای کمک به این بهاصطلاح دوستان باخته، بسیار گران میآید. او از خودش و لیدیا دفاع میکند و با برداشتن موتوری که حق خودش میداند، از آنجا فرار میکنند. تعقیب و گریز جادهای بین جان و آدمهای واعظ از سکانسهای هیجان انگیز فیلم پدر همخون بهشمار میآید.
فیلم، سیستم قانونی آمریکا را به سخره میگیرد. پلیس به دنبال جان لینک میگردد و او با کمی تغییر چهره و کمک پلیسهای فاسد به راحتی وارد زندان میشود و به دیدن آرتورو، دوست و همبند قدیمیاش میرود. آرتورو به جان میگوید که این جونا بوده که پولها و مواد را از باند دزدیده نه آن خانوادهای که در ابتدای فیلم کشتهشدند و تمام اینها را جونا برنامهریزی کرده بوده.
جونا نمردهاست، فقط شدیدا زخمی شده. او که قصد انتقام گیری دارد، با ترفندی لیدیا را به بیرون از متل محل اقامتش میکشد و او را گروگان میگیرد. جان برای نجات لیدیا حاضر است هر کاری بکند و با نقشهای جالب که موتور در آن محوریت دارد، لیدیا را به قیمت جان خودش، نجات میدهد.
لیدیا دختر جذاب و باهوش جان، حالا زندگی سالمی را دارد و از پدرش بهخاطر فداکاریای که برای او انجام داده، ممنون است.
فیلم پدر همخون، تا حدودی فیلم مکس دیوانه (Mad Max) اثر جورج میلر با بازی مل گیبسون را یادآوری میکند. فیلمی درجه ب با بودجهی ۴۰۰ هزار دلاری و فروش ۱۰۰ میلیونی! گرچه که فیلم پدر همخون از لحاظ فروش هرگز بهپای فیلم مکس دیوانه نرسید و مطمئنا کسی هم چنین انتظاری نداشت؛ اما این فیلم، یک فیلم اکشن ِ درجه ب عالیست، با صحنههای نفسگیر و بازیهای خوب که میتواند طرفداران مل گیبسون و ژانر دلهرهآور را راضی کند.