نام کتاب: هفتهای یکبار آدمو نمیکشه
نویسنده: جی.دی. سلینجر
مترجم: امید نیکفرجام / لیلا نصیریها
انتشارات: نشر نیلا
۱) لوییز تگت قاتی آدم بزرگها میشود
۲) ستوان با گذشت
۳) هفتهای یه بار آدمو نمیکشه
۴) روز آخر مرخصی آخر
۵) پسر سرباز در فرانسه
۶) غریبه
۷) من خلم
۸) شورش خاموش مدیسون
۹) طرفین ذینفع
۱۰) الین
در زیر بخشی از داستان طرفین ذینفع را با هم میخوانیم:
” آن شب دیروقت رعد و برق شد. ساعت سه از خواب بیدار شدم و روتی کنارم نبود. از جا پریدم و از پلهها پایین دویدم. پایین همهی چراغها روشن بود ـ همهشان. روتی توی دستشویی ِ راهرو نبود، تو آشپزخانه بود. پیژامهی آبی رنگش تنش بود و دمپاییهای پشمالوش پاش ـ خود ِ خود ِ روتی ـ و نشستهبود پشت میز آشپزخانه و مجله میخواند، البته واقعا نمیخواند، چون بدجور ترسیده بود. تو هیچوقت زن ِ من را ندیدهای با آن پیژامهی آبی به تنش، یا لباس ِ آبی یا حولهی آبی. من تا قبل اینکه با روتی آشنا بشوم حالیم نمیشد هر دختری یک رنگ دارد. رنگ ِ روتی آبیست. ”