هفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه (۱۳۹۵)
نویسنده و کارگردان: سیفالله صمدیان
تهیهکننده: سیفالله صمدیان / سهند صمدیان
ژانر: مستند
محصول: ایران
مدت: ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
همان ماشن چهار در معروف، که از برف پوشیده شده و منتظر اوست تا بیاید و آرام آرام، تیمارش کند.
ماشینش، دوربینش، خودش و برف و جاده… عکسهایش، تابلوهایی که آرامش، زندگی، ثبات، صلابت و نرمش ِ طبیعت در آنها موج میزند. عکسهایی که بارها آنها را دیدهایم و حالا هنگام ثبتشان، همسفرش شدهایم. در همین ابتدای مستند، یک آه کشدار و از ته دل، یک ای کاش بزرگ و جانسوز در وجودتان میپیچید و شاید بیاختیار، بلند بر زبانش بیآورید.
حسرت ِ ما برای از دست رفتن مردی که عاشق هنر بود و دیدگاه خاص هنریاش در این مستند ِ بسیار خوب، کاملا مشهود است. کسی که شاعرانه و مانند یک رهبر ارکستر به عکس نگاه میکرد. نگاهی که باعث میشود تعریف ِ هنر از نظر شوپنهاور را به یاد آورم: “همهی هنرها میخواهند به مرحلهی موسیقی برسند.”، پس تعریفم را در مورد دیدگاه عباس کیارستمی به عکس، بهبود میبخشم و اینچنین جملهام را تصحیح میکنم: او عکس را به چشم موسیقی مینگریست.
به فیلم “پنج” میرسیم، اپیزود مرغابیها.(۲) یعنی از عکاسی به فیلمسازی میرویم، جاییکه باز هم عشق و هنر به عکاسی با قاببندیهای بینظیر خودنمایی میکند و البته حیات… شور و شعف او در حین کار و اینکه دقیقا میداند چه میخواهد. و ای داد از این نما، از سهپایهی تنها، در ساحل…
دقت و وسواس ِ به جایش در کار، مانند صداگذاری ِ ابداعیاش برای صدای پا و بال مرغابیها خیلی دقیق و درست به مخاطب نشان داده شده است. دقتی در کنار شاد بودن و زندگی کردن، چیزهایی که هرگز از آنها دریغ نمیکرده. کسی که کار برایش نشد، نداشته و به قول خودش با “برنج قلابی”، صدای شن در میآورده و هم خودش و هم بقیه را به وجد؛ یا وسواسی که در ساخت پوستر فیلم “کپی برابر اصل”(۳) از خود نشان میداده. مهم نیست چه قسمت از کار نیازمند ظریفکاری بوده، او بهعنوان یک فیلمساز با تمام بخشهای یک فیلم، از لحاظ اهمیت، یکسان برخورد میکرده و همین خصوصیات و دقتش بود که او را تا ابد، اصیل و خاص کرده است.
دقت، مهم شمردن و در لحظه زندگی کردن، فقط معطوف به فیلم و کار هنریاش نیست. برای او طاهره لادانیان، بازیگر فیلم “زیر درختان زیتون”(۴) با ژولیت بینوش معروف، بازیگر فیلم کپی برابر اصل، تفاوتی ندارند. تنها انسانیت، صمیمیت، اوقات خوش، شادیها، احوالات و احساسات و دردهای مشترک است که برایش مهم بوده و بس.
و علاقهی وافرش به شعر، چه خواندن و لذت بردن از آن و چه شاعری کردن. میگویم شاعری کردن باز به یاد شعر و موسیقی میافتم و اینکه تمام هنرش موسیقایی و شاعرانه بود. شاعرانه شعر میگفت، شاعرانه عکس میگرفت، شاعرانه فیلم را مینوشت و در ذهن میدید و میساخت، شاعرانه مینگریست و شاعرانه زندگی میکرد.
سیگار! بد یا خوب؟ دوستداشتنی یا نفرتانگیز؟ تنها به نگاهمان بستگی دارد. و نگاه او به سیگارها و سایههاشان، هفتچنار(۵) حیرتآور را موجب شد. عجبا!
از برف به باران میرسیم و از فیلم، مجددا به عکس بر میگردیم. عکاسی، هنری که حقیقتا او را بیش از هر چیز، سر شوق میآورده و مزاح همیشگیاش را بیشتر میکرده. عکاسی در باران و از پس ِ شیشهی باران خورده، رویایی، خیالانگیر، لطیف و باز هم یادآور موسیقیست.
شکار لحظهها به معنای تمام کلمه، قاببندیهای فوقالعاده، تدوین خوب و روند شاعرانهی کار، مستندی گیرا را موجب شده و صمیمانه باید از آقای صمدیان بابت چنین فیلمی که در مدتی محدود و بهصورت فشرده ساختهاند، تشکر کرد. مستندی که با هوش و ذکاوت، در آن نکاتی جالب مانند شمارهی صندلی هواپیما که تاکیدی دوباره بر اعداد ۶ و ۷ دارد و یا پنجمین اپیزود از مستند که با فیلم پنج گره خورده، مستتر است. و البته هفتاد وشش، اشارهای به تعداد سالهای حیات او نیز است.
سکانس نهایی، رویاییست. از زمستان به بهار رسیدهایم، اوج شکوفایی او. گویی تکتک آن تک درختان در بهشت، همه با هم دورش جمع شدهاند و آن مرد شاعر و کودک شاداب درونش، دوربین بر گردن، بیپروا، فارغ و سبکبال به میان دوستانش، درختان میرود و کمکم از دیدهها محو میشود. او، به ملکوت میپیوندد و ما، رستگاریاش را شاهدیم.
گاهی عصارهی فعالیتهای هنری یک هنرمند بعد از سالیان سال کار شبانه روزی، حتی با دیدهی اغماض، به پنج دقیقه نمیرسد و گاهی آن هنرمند، کسی که شاید هر صد سال یکبار تکرار شود، میشود مانند عباس کیارستمی. کسی که میتوان به تعداد همان سالهای فعالیتش، و چه بسا فراتر از آن سالها، در مورد خودش و هنرش سخن گفت و از او آموخت.
فیلم هفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه را باید دید، بارها و بارها. باید آن را زندگی کرد، به آن گوش داد و شور زندگی را از آن دریافت. فیلمی که سیفالله صمدیان نازنین، بدون مصاحبه کردن و به دور از ساختار کلاسیک مستند، تنها با برشهایی از زندگی پر فروغ عباس کیارستمی آن را به بهترین نحو ممکن ساخته است. مستندی که بیشک، یکی از ماندگارترین مستندهای سینمای کشورمان محسوب میشود و خواهد شد.
… و به قول او: “دیوار ِ یک بنای خیالی، چه محکم است!” ای کاش که نبودنت، تنها یک خیال ِ شوم ِگذرا بود…
شنيدم كه چون قوی زيبا بميرد / فريبنده زاد و فريبا بميرد… (۶)
روح عباس کیارستمی عزیز، کیای رستم اندیشه و ذوق، شاد و یادش تا ابد گرامیباد…
پینوشت:
۱) آوخ: آوخ . [ وَ ] (صوت ، اِ) دریغا. دریغ. افسوس . آواخ . آه . آخ . آوَه . یاحسرتا. آواه . دردا (لغتنامه دهخدا) / واژهای در شعر نیما یوشیج که آقای کیارستمی به آن علاقه داشتند.
۲) فیلم پنج (۲۰۰۵) عنوان فیلمی ایرانی ساخته عباس کیارستمیست. این فیلم شامل پنج اپیزود است که چهار تا از آنها به طور کلی با دوربین ثابت فیلمبرداری شدهاند. اپیزودها شامل: فوتبال ایران و بحرین، چوب، سگها، مرغابیها و مهتاب هستند.
۳) فیلم کپی برابر اصل (۲۰۱۰) فیلمی به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمیست. ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۰ را به خود اختصاص داد. آقای عباس کیارستمی هم برای کارگردانی این فیلم در جشنواره فیلم کن یکی از نامزدهای جایزه نخل طلا بود.
۴) فیلم زیر درختان زیتون (۱۹۹۴) یا از میان درختان زیتون فیلمی ایرانی اثر عباس کیارستمیست. این فیلم پارهی سوم از سهگانه کوکر (خانه دوست کجاست؟ / زندگی و دیگر هیچ / زیر درختان زیتون) به شمار میآید. فیلمی که نشریهی ایوژوارت فرانسه، در فهرست ۱۰۰۰ فیلمی که باید دیده شود قرار داده است.
۵) هفت چنار کیارستمی، کار مشترک او و ساسان توکلی بود. ساسان توکلی با دوربین خود ۱۸۰ درجه دور درختها گشته و فریم به فریم از زوایای مختلف از آنها عکاسی کرده بود. بعد از این مرحله کار کامپیوتر بوده که این عکس ها را مسطح کند و بعد عکسها به چاپ برسند و به گونهای روی لولههای PVC به قطر ۲۰، ۳۰ و ۴۰۰ چسبانده شوند که گویی تنههای چنار را برش دادهاند. هفت چنار او، اکنون در طبقهی دوم خانهی هنرمندان تهران نگهداری میشود.
۶) بیت اول از شعر “قوی زیبا” اثر دکتر مهدی حمیدی.