فقط چند ثانیه لازم بود؛ سکانس اول و اون یک خط دیالوگ لعنتی کار خودش رو کرد. چرنوبیل شروع نشده، من رو مجذوب خودش کرده بود. برای همین تا سکانس اول تموم شد به علیرضا گفتم: “بزن از اول، میخوام دوباره ببینمش..”
مجبور بودم یکی از سختترین کارها رو انجام بدم، باید از سریال جدا میشدم. هنگامه جذب سریال شده بود؛ اما نگارنده باید خودش رو از چرنوبیل جدا میکرد تا بتونه نقدش رو منصفانه بنویسه. بقیهی اون سه ساعت، نگارنده سریال و جزئیاتش رو تماشا و یکی دو تا نکته نوشت و منتظر قسمت چهار و پنج موند تا نظرش رو کامل کنه و هنگامه عوامل ساخت چرنوبیل رو با همهی وجودش تحسین میکرد، حیرون نورپردازی خارقالعادهاش بود و هر چی از دهنش درمیاومد نثار سیاستمداران و زنده و مردهشون میکرد.
چند روز بعد، وقتی مینیسریال تمام شد، نگارنده بهش چهار و نیم از پنج داد و هنگامه هزار از پنج.
حق رو میدم به هنگامه نه منتقد درونم، منتقد داره یک اثر هنری رو نقد میکنه؛ اما هنگامه مثل یک شهروند عادی که حال و روز ملتش رو بسیار شبیه به مردمِ تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی یافته به چرنوبیل نگاه میکنه، کسی که شدیدن نگران مردم و کشورشه و امیدواره هر سیاستمدار گزافهگویی (لطفا بخوانید گندهگوز) بنشینه و این پنج قسمت رو ببینه تا شاید اخر سر، بعد از شنیدنِ
نوشتن از چرنوبیل ساده نبود
نوشتن از «چرنوبیل» ساده نبود.. (۱) (۲)
اون شب طبق معمول که سر شام فیلم و سریال میبینیم نشستیم تا سه قسمت اول چرنوبیل رو تماشا کنیم.
“What is the cost of lies?”
زیر لب با خودش بگه:
“هزینهی دروغهای “من” چقدره؟!”
پینوشت:
۱) برای مطالعهی متن کامل نقد و بررسی مینی سریال «چرنوبیل» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «فاجعهی چرنوبیل» اینجا کلیک کنید.