مهمونی کامی (۱۳۹۲) (۱) (۲)
تهیهکننده و کارگردان: علی احمدزاده
بر اساس طرحی از: نازنین فراهانی
نویسنده: علی احمدزاده / مانی باغبانی
ژانر: درام-اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
مهمونی کامی، سیاه و سفید با آدمهایی خاکستری که وقتی به حرفهایشان گوش میدهیم دغدغههایشان را میفهمیم و با زوایای سیاه و سپید وجودشان، آشنا میشویم. فیلم مبتنی بر دیالوگ است و آرامآرام پیش میرود و مخاطب را با خود، همسفرِ جادهی چلوس میکند. ریتم آهستهی فیلم، به شرط توجه به مکالمات کسل کننده نیست و اتفاقن در بطن این آرامش ظاهری، آشوبی نهفتهست عجیب و قابل تأمل.
مهمونی کامی، فیلمِ تقلای عدهای جوان است برای داشتن اوقاتِ خوش به هر قیمتی جوانانی که پر هستند از خواهش برای دوستیهای متعدد و تمنا و ولعی غریب دارند برای داشتن روابط پیچدرپیچ و گوناگون. آنان مثلن دوستانی هستند که برای تفریح، وقتگذرانی، خندیدن و خالهزنک و خالهمردک بازی، از هیچ کار و حرفی فروگذار نمیکنند. کسانی که دوستی برایشان عمق و حقیقت ندارد و نفع و هوس شخصیشان، ولو زودگذر، بر هر کس و هر چیز، ارجح است.
ما با زندهگی بههم ریخته و بیهدف چند جوان مواجه هستیم که در جادهی چالوس، یکی دیگر از پرسوناژهای فیلم، سرگردانند. کسانیکه یا به مقصد نمیرسند یا بهسختی آن را مییابند در حالیکه دیگر آن آدم قبلی نیستند و تاوانی سخت برای الکیخوش بودنشان میپردازند، تاوانی چون قتل.
آدمهایی که احمدزاده در فیلمش به ما نشان میدهد، برای مخاطب آشنا هستند، مخاطب آنها را میشناسد و هر کدامشان را بارها دیده و با آنها برخورد داشته. آدمهایی که وقت کشتن و هدر دادن عمر را استادانه بلدند و در این روزها، تعدادشان کم نیست.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «مهمونی کامی» اینجا کلیک کنید.
۲) نام نخست فیلم مهمونی کامی، چالوس بوده.
۳) دوستان عزیز، لطفا طبق خواسته علی احمدزاده و تمامی عوامل فیلم مهمونی کامی، پس از دیدن این فیلم، مبلغ بلیط یا مبلغ مورد نظرتان را به شماره حساب ۰۱۵۵-۹۹۵۰-۹۹۱۸-۶۰۳۷ بانک ملی بهنام «موسسه خیریه رفاه کودک»، واریز نمایید و نشان دهید که «در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست».
مهمونی کامی یک واقعیت پیچیده از اتفاقاتی که برای فرزندان نسلی که در دهه های اخیر به دوران رسیده اند.نگاهی به یک بیکاری دسته جمعی و فساد اجتماعی و اعتیاد در خفا، که اینروزها طبقه پولدار اجتماعی رو سراسر گرفته نشان میدهد. فیلم هایی از این گونه معمولا برای نسل های آینده پیشنهاد میشه چون اکثریت امروز اون رو با یک کلیپ عیاشی اشتباه میگیرند.
به نظر من، این فیلم فوق العاده، بعد از فیلمِ تهران من حراج، بهترین فیلم انتقادی سبک زندگی گروهی از ایرانیان است؛ گروه سرمایه دار و نو کیسه. فرزندان خانوادههای ثروتمندی که زندگیشان در پارتی و شمال و رابطههای دوستی «گروهی» (دختر و پسری) خلاصه میشود. شاید مهمترین ویژگی مشترک تمام شخصیتهای این فیلم در صفت «بیخبری» خلاصه شود. در سراسر فیلم بارها به همین بی خبری اشاره میشود. فرزندان طبقهی سرمایهداری (که طبقهی متوسط همواره در حال تقلید مذبوحانه از روی آنهاست) به قدری غرق در خوشی و تفریح هستند که حتا از دنیای اطراف خودشان هم بی خبرند چه رسد به اتفاقات سیاسی و فسادهای حکومت. نگین از رابطهی خواهرش با امید بی خبر است؛ نازنین از آمدن افراد به خانه در نیمه شب و رفتن خواهرش با ماشین بی خبر است؛ نگین و فرناز از وجود جنازهای که در خودرو است بیخبرند و چندین و چند مورد دیگر. نشئهگی همیشگی تبدیل به اپیدمی این افراد شده. صحنهی اوج فیلم هم تصادف ماشین پدارم با آرمین است در حالی که پدرام خواب آلوده و بی خبر است و نازنین هم سرگرم گوش کردن موزیک و بی خبر. میتوانم در مدح این فیلم عالی چندین صفحه بنویسم و نکات بینظیرش را بازگو کنم ولی فرصت محدود است و تنها میتوانم پیشنهاد تماشای این فیلم (و البته دو فیلم بینظیر دیگر «تهران من حراج» «یک خانواده محترم») را به همهی ایرانیان بدهم.
اینقدر که از نظر غیرکارشناسانه شما متجب شدم هز دیدن این فیلم بی محتوی متعجب نشدم.لفظ افتضاح هم قادر به توصیف این فیلم نیست که شما از واژه ی عالی استفاده کردین.فیلنامه بی هدف و بی محتوی دیالوگ های تهی از مفهوم بازیگران غیر حرفه ای و بازی مصنوعیو هزاران ایراد محتوایی که تا بحال در هیچ فیلمی ندیدم.
من از این فیلم خیلی خوشم اومد. مخصوصا اینکه تو بعضی از صحنه ها مثل ایست بازرسی یا باز شدن در صندوق عقب توسط فرناز، آدم همش منتظر بود یه اتفاقی بیفته و یکی جسدو ببینه. ولی فیلم خیلی آروم و تقریبا بدون اتفاق هیجان انگیزی پیش رفت. انقدر آروم بود که حتی وقتی خودروی پدرام با آرمین تصاف کرد من یه لحظه جا خوردم. فیلم رو چند بار زدم عقب تا قشنگ باورم بشه چه اتفاقی افتاد!
داستان فیلم هم جالب بود.دخترایی مثل فرناز و نازنین تو جامعه کم نیستن. دخترایی که اهل رفیق بازین و این رفاقتاشون هم سطحیه و مدت کوتاهی طول میکشه. دیالوگ ها خیلی خوب و دقیق انتخاب شده بودن و بازی بازیگرا هم کاملا طبیعی بود. من به شخصه این فیلم رو دوست داشتم
متاسفم
این فیلم در شان یک انسان نبود
در یک کلام بی سر و ته!
درکش نردید
فیلم مزخرفی بود واقعا.حداقل یه پایان بندی هرچقدرم بد براش میذاشت آدم دلش خوش باشه.حیف وقت که تلف این فیلم شد.
خیلی از دوستان میگن فیلم بی سروته بود باید گفت زندگی شخصیت های فیلم اینو اقتضا می کرد که اینطور به پایان برسه واقعیت همینه در حال حاضر یه قشری از جامعه زندگیشونو دارن در پوچترین حالت ممکن به سر میبرن و آخرشم با مواد میمیرن که صحنه آخر فیلمم همینو گفت جناز پشت ماشین که هیچکسم ازش با خبر نشد این فیلم خیلی حرف ها زد بخاطر همینم توقیف شد
فیلم ضایعی بود
فیلم بسیار دقیقی از زندگی پوچ گرایی جوان امروز.واقعا حیف که شعور وزارت ارشاد در درک چنین فیلمی و نقد بسیار عمیقی که کارگردان به این سبک زندگی دارد ناچیز است
فیلم با تصویر برداری بد و شروع بدتر.رده بندی ج بزرگسال را هم نباید میگرفت چه برسه سینمای های اکران عمومی .خوب شد توقیف شدداستان بد.محتوابد.مسخره بازی زندگی معمولی بعضی ها بود که نیازی به تصویر کشیده شدن نبود.و کارگردانی بدی یا خوبی را به نتیجه گیری مخاطب نگذاشت
و فیلم روزمرگی بعضی را نشون داد.کیفیت صفر
بسيار فيلم جالب و ديدني بود ،و خيلي از پيامهاي فيلم به صورت سمبليك نشون داده ميشه ،مثلا اميد كه نشون ميده مرده و فقط جوانان اين دوره جنازه اميد رو همراه دارند ،تازه از وجود جنازه اميد هم بيخبرند ،و خيلي از المانهاي فيلم حاوي پيام هستند مثلا جاده ،بيخبري و نعشگي ،ادا دراوردن قشر مثلا به ظاهر مرفه و تو خالي بودن اين دسته از ادمهاي تازه به دوران نزديك شده كه در جامعه ايران بسيار ميبينيم كه بدون اين كه درك درستي از پولدار بودن و مرفه بودن را داشته باشند بيشتر اداي مرفهين و پولدارهاي جوامع ديگر را در مي آورند و نه تحصيلاتي نه شغلي نه شخصيتي موجودات پوچ توخالي به نظر من بسيار بسيار فيلم جالب و پر معنايي بود
سلام کسی اسم اهنگی که اول فیلم پخش میشه میدونه خیلی دنبالش گشتم اگه کسی میدونه بگه لطفا
فیلم تلخ اما فوق العاده ای بود…
اسم آهنگ اسپانیایی که مینا ساداتی تو ماشین گذاشت چیه خیلی دنبالشم
به نظر من اصلا فیلم خوبی نیست، از نظر فنی کار ندارم ولی نه اولش معلوم بود نه آخرش، داستان خاصی نداشت، خوب ساخت این فیلما که کاری نداره، منم میتونم یه دوربین بردارم و راه بیوفتم تو جاده و یه مشت اراجیف بگم و آخرشم یهو یه جا تمومش کنم، این چیزایی که شما نوشتید که نازنین با امید رابطه داشته اصلا تو فیلم معلوم نیست، خلاصه ساخت این فیلم به نظر من هدر دادن منابع بوده فقط
با درود و وقت بخیر خدمت شما دوستان عزیز. اتفاقا هدف فیلم نشان دادن جوانان امروز ایران است که همه سر در گم، و نا امیدی همه را فرا گرفته و همه از اطرافیانشان بی خبر هستند و الکی خوش (با مصرف مواد و پارتی رفتن) عمر خود را بی هدف با جنازه امیدشان هدر میدهند و یک دفعه به پایان میرسانند.
نسلی بدون” امید”
نگاهی به فیلم “مهمونی کامی” ساخته علی احمدزاده
شاید از بین منتقدین و بینندگان عادی فیلم، تعداد انگشت شماری باشند که از این فیلم خوششان آمده و آنرا تائید کرده باشند. اکثریت قریب به اتفاق آنها، با واژگانی چون، خسته کننده، بی معنی، بدون پایان بندی مناسب، غیر اخلاقی و توجیه گر فرهنگ بی بند وباری، مروج لذت جوئی لحظه ای و . . . از این فیلم یاد کرده اند.
اما، اگر از زاویه دیگر و یا کمی از فاصله دورتر به این فیلم نگاه کنیم، شاید به نتایج دیگری برسیم.نتایجی که فیلم را به محصولی ارزشمند و دارای ابعاد هنری و اجتماعی بالاتری تبدیل کند.
از این منظر، فیلم میتواند روایتگر نسل بی هویت و سرگشته ای باشد که بدون آرمان، بدون هدف، بدون “امید”، فقط به دنبال لذتهای لحظه ای فاقد عشقی واقعی و با احساسات و عواطفی کم عمق، مقطعی و موضعی.
نسلی سرگردان در جاده های زندگی به دنبال هدفی کم ارزش مثل شرکت در یک مهمانی یا پارتی و گذراندن چند ساعت به اصطلاح خوشگذرانی.
سرگردان در جاده هائی که بوی مرگ میدهند، انسان و حیوان در آن پذیرای مرگی رقت بار میشوند که وقتی راننده خاطی که از زور خستگی در خواب است و از روی جنازه آنها عبور میکند، حتی از آن باخبر نمیشود!
اما مهم ترین و شاید جذاب ترین نکته فیلم، اینست که این نسل سرگشته هنوز نمیداند و خبر ندارد که آخرین بارقه “امید”ش هم مرده است. جوانی بنام امید که از ابتدای فیلم جنازه اش در فضای فساد و تباهی و اعتیاد دیده میشود، نماد همان “امید”ی است که در این نسل مرده است. و درواقع آخرین امید این نسل که کمی به آن باور داشت، هم بدون آنکه خود بداند، دیگر وجود ندارد و تنها جنازه اش در صندوق عقب ماشین این جوانان، در پیچ و خم های جاده سرگردان است، جوانانی که نمیدانند، درواقع حامل آخرین نقطه اتکاء خود به گورستان هستند.
و تنها کسی که بطور تصادفی به مرگ این “امید” پی می برد، یعنی جوان تنهائی که در راه او را سوار میکنند و در بک برخورد لجبازانه، وقتی او را از ماشین بیرون می اندازند، جنازه امید را در پشت ماشین می بیند و بهای این آگاهی هم جز مرگ نیست، مرگی که توسط همان راننده چرتی و خواب آلود رقم میخورد که با سرعتی زیاد، جوان را که بعد از دیدن جسد، بهت زده شده، زیر گرفته و میگذرد. بدون آنکه حتی از خواب بیدار شود. شاید سزای آگاهی در این جامعه بی هویت و مسخ شده، جز مرگ نیست!
فیلم آقای احمد زاده از این منظر فیلمی با ارزش و علیرغم ضعف هائی که دارد، دیدنی و قابل تحسین می باشد.
فیلنامه بی محتوی و نامفهوم و گنگ
بازیگران غیر حرفه ای و بازی مصنوعی و دیالوگ های پوچ و بی محتوی
واقعا حیف از وقت و هزینه دانلود برای همچین فیلم مزخرف و بی سرر و تهی
به جرات میتونم بگم تا حالا همچین فیلم ضایعی تماشا نکردم.
چرت ترین و مزخرف ترین فیلمی بود که ریدم. حیف از اون یک ساعت چندی دلم سوخت که عمرم را با ریدن این فیلم هدر دادم حیف