خانه / نقد فیلم / من همسرش هستم (۱۳۹۰)

من همسرش هستم (۱۳۹۰)

من همسرش هستم (۱۳۹۰) (۱)

کارگردان: مصطفی شایسته
نویسنده: نازنین لیقوانی
تهیه‌کننده: مرتضی شایسته

ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران 
مدت: ۹۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 یک یادداشت 

فیلم من همسرش هستم، از آن نمونه سوژه‌های خوبی‌ست که بد نوشته شده. فیلم خوب شروع می‌شود؛ اما بعد از کمی جلو رفتن و رسیدن به میانه،‌ ذره‌ذره از نفس می‌افتد و در آخر، کاملا بی‌رمق می‌شود. نازنین لیقوانی حتی نتوانسته در فیلم‌نامه‌اش گره‌گشایی داشته باشد، توجه شود که نگارنده نمی‌گوید فیلم‌نامه گره‌گشایی درخوری ندارد، بلکه او تاکید می‌کند که در فیلم‌نامه‌ی من همسرش هستم، عملا گره‌گشایی صورت نگرفته و آن‌چه در پایان شاهدش هستیم ماست‌مالی کردن و سر و ته داستان را یک جوری هم آوردن است.

من همسرش هستم
من همسرش هستم

در برابر، مصطفی شایسته، که تجربه‌ی تهیه‌کنندگی‌اش به مراتب بیشتر از کارگردانی اوست، توانسته بازی‌های قابل قبولی از بازیگرانش که البته تقریبا همه‌شان حرفه‌ای هستند بگیرد و هیجان و تعلیق را در قصه حفظ کند؛ ولی به علت نبود خط سیری درست در داستان، همه‌ی این تلاش‌‌ها بی‌ثمر و بیهوده می‌شود و از طرفی گاهی کارگردان ابتکار عمل را هم از دست می‌دهد و مغلوب بی‌ثباتی قصه می‌شود و متاسفانه نشان می‌دهد که خودِ او هم توانایی خیال‌پردازی و ایجاد موقعیت‌های صحیح دراماتیک را ندارد، درست مانند چند باری که چپ و راست امیرحسین (مصطفی زمانی) به بهانه‌ی عدم تمرکز و ناراحتی در زندگی زناشویی، بیمارانش را رد می‌کند و یا قهوه‌هایی که کاراکترها قرار است برای هم درست کنند؛ اما دریغ از یک فنجانِ آن که در فیلم دیده شود و.. ؛ کارهایی تکراری و بی‌هدف که خبری از کوچک‌ترین ابتکار در آن‌ها نیست، نه از سوی نویسنده و نه از سوی کارگردان.

این فیلم قرار بوده راوی یک ماجرای جدی، مرموز و کمی پیچیده‌ی خانوادگی-عاطفی باشد؛ ولی زمانی‌که بیننده تا حدودی سر از کار شهلا (نیکی کریمی) درمی‌آورد، نه ضربه می‌خورد و نه غافلگیر می‌شود، بلکه گیج می‌شود. شهلا می‌خواهد از همسر بی‌وفایش انتقام بگیرد و کلیشه برعکس را برای او ایجاد کند؛ یعنی به او بفهماند که اگر جای آن دو با هم عوض می‌شد و شهلا بی‌وفایی می‌کرد، به امیرحسین چه حالی دست می‌داد. خب، پس بعد از این همه خانم مارپل بازی درآوردن و رک و راست حرف نزدن با همسر، حداقل باید نتیجه‌ای حاصل می‌شد، نتیجه‌ای که بشود روی آن حساب کرد، نه این‌که یک‌مرتبه امیرحسین، باسمه‌ای و بی‌مقدمه، متحول شده و دلش برای همسری که از روی گمانِ بد، کتکش زده، تنگ شود.

این فقط گره‌گشایی و پایان قصه نیست که سرانجامی درست ندارد، بلکه یکی از مهم‌ترین کاراکترها که منشی امیرحسین و زن صیغه‌ای او باشد (میترا حجار) ناگهان از قصه حذف می‌شود بدون این‌که سرنوشتش معلوم شود؛ مگر این‌که بیننده موظف به حدس زدن باشد و بعد از تماشای فیلم فکر کند که امیرحسین متنبه شده، آن زن بخت برگشته را بعد از چند صباحی، ول کرده به امان خدا و برگشته به آغوش خانواده و با کمک به کارگرانی که نمی‌توانند یک کمد را در راه‌پله بچرخانند، خود را دوباره به عنوان مرد زندگی و همسری قابل اعتماد، به شهلا معرفی می‌کند.

من همسرش هستم
من همسرش هستم

زن صیغه‌ای حذف می‌شود، چون نویسنده نمی‌دانسته چطور قصه را جمع کند و ماجرا را فیصله دهد. نویسنده یک طرح کلی داشته بدون جزییات و سعی کرده قصه را زنانه بنویسد و از نگاه زنان آن را روایت کند که متاسفانه از پسش برنیآمده. او در خلال آشوب زندگی شهلا و امیرحسین، گریزی به مشکلات ازدواج زنان و دختران جوان هم می‌زند؛ ولی همه‌ی این‌ها هم مانند سرنوشت منشی و پیام فیلم، مهجور و معلق و بی‌هدف رها می‌شوند تا من همسرش هستم، بشود فیلمی که مثلا دارد حرف مهمی در حوزه‌ی خانواده و زنان می‌زند؛ ولی در حقیقت هیچی نمی‌گوید.

از همه‌ی این‌ها که بگذریم، در این فیلم به نکته‌ای مهم اشاره شده که حقیقتا جای تأمل دارد. زمانی‌که امیرحسین به دنبال شهلا به کلاس خطاطی او می‌رود، ابتدا همسرش را با نام‌خانوادگی خودش یعنی وارسته خطاب می‌کند و وقتی استادِ شهلا، هنرجویی را با نام وارسته نمی‌شناسد، امیرحسین، نام خانوادگی خودِ شهلا یعنی فکرت را به کار می‌برد. این حکایت، حکایت آشنایی‌ست. حکایت عرفی بد در جامعه که مردان را کاملا مالک زنان می‌داند و به آن‌ها اجازه می‌دهد حتی نام‌خانوادگی‌ خودشان را روی همسرشان بگذارند و در حقیقت هویت اصلی زن را دزدیده و هویتی جعلی را برایش ایجاد کنند. این اشاره‌ی هوشمندانه در فیلم من همسرش هستم، دوست داشتنی‌ست، اشاره‌ایست که بامسالمت کامل و به دور از شعار دادن، این تفکر ضد زن و ضد انسانی را که متاسفانه در جامعه نهادینه شده به چالش می‌کشد و به زنان و مردانی که با این مسئله کنار آمده‌اند، تلنگر می‌زند.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «من همسرش هستم» اینجا کلیک کنید. ِ ِ ِ

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

یک نظر

  1. خوندن این نقد خیلی بیشتر از دیدن فیلم بهم چسبید
    اینقدر گیج بودم. ی سرچ زدم ببینم چرا این فیلم برا من مبهم بودو چی توش بوده ک بقیه دیدنو من ندیدم .یهو بعد ی ساعت فیلم دیدن
    تهش خیلی خالی تموم شد.
    ب نظرم اگه زنا اندازه مردا قوی بشن. روابط سالم میشه. و هر وقت کسی دیگه ب ادم چشم مشتاقی نداشت ادم زوری نمیمونه و ادما میتونن با بودن با ی شریک جدید چیزای دیگه ایو تجربه کنن. اونوقت ک دستت تو جیب خودت باشه. معیار میشه توجه و شخصیت. نه وابستگیو گیجیو گندیدنو پوسیدن جایی ک بودو نبودت زیاد فرقی ندارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *