ملبورن (۱۳۹۲) (۱)
نویسنده و کارگردان: نیما جاویدی (۲)
تهیهکننده: جواد نوروزبیگی
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
مهاجرت موقت و قریبالوقوع یک زوج جوان و با آتیه به شهر “ملبورن” استرالیا برای ادامه تحصیل. تنها چند کار باقی مانده؛ وسایلی که بفروشند، آپارتمانی که به صاحبخانه تحویل دهند، صحبت با چند نفر از آشنایان و اقوام از جمله بحث با مادر ناراضی که قصد منصرف کردنشان را دارد، تحویل نوزاد همسایه به مادرش و در نهایت پیش به سوی فرودگاه. عجب میکس جالبی. همه این کارها مانده برای روز و لحظهی آخر؛ نوزاد هم که میمیرد، دیگر نور علا نور میشود.
فیلم ملبورن بهطور حرفهای، فیلمی عصبی کنندهاست، عصبیتی که اصلن به نفع فیلم تمام نمیشود. تمام فیلم در لوکیشن آپارتمان امیر (پیمان معادی) و سارا (نگار جواهریان) اتفاق میافتد. سیگارهای پیدرپی، فضای خفهی خانه، صدای زنگِ در و موبایل، جنازهی کودک نگونبخت که تمام مدت جابهجا میشود و کم مانده سر از چمدان درآورد، رفتوآمدهای مکرر اقوام و دوستان و آشنایان، مشاجرههای بیدلیل و بینتیجه امیر و سارا و متهم کردن همدیگر و شانه خالی کردنشان از بار مسئولیت، پنهان کاری و نگفتن حقیقت، بازی دادن مادر بچه، درگیر کردن پیرزن بیگناه همسایه با ماجرای مرگ کودک و در نهایت فرار. عجب زوج نازنینی!
فیلمنامه، نقاط گنگ زیادی دارد و شدیدن تحت تاثیر فیلمنامههای “درباره الی” و “جدایی نادر از سیمین” نگاشته شده بدون آن که روی سوژه، شخصیتها – شخصیتها پرورش نیآفتهاند و بلاتکلیف هستند – و دیالوگها کار شده باشد. بعضی از دیالوگها بیربط هستند و گرهای باز نمیکنند و کاربردی دارند و مخاطب خیلی زود، از یاد میبردشان و فقط اطلاعات اضافی زیادی دریافت کرده.
مانی حقیقی در فیلم چه جایگاهی دارد؟ قرار است یادآور فیلم “درباره الی” باشد و تاکید کند که منِ فیلمساز شاگرد فرهادی بودهام و در نوشتن فیلم»امهو ساخت آن از او بعیت میکنم؟ پسر بچه مو قرمز کیست؟ مثلن وجدان است؟ یک نوزاد مرده داریم و زوجی که ناخواسته، احتمالن مسبب مرگ او هستند و بالاخره از این موضوع که شاید تقصیر کار باشند، مطلع میشوند؛ خب، زمانی که نوزاد را مرده یافتند چه شد؟ وقتی که فهمیدند شاید مقصرند چه میکنند؟ پا روی همه چیز میگذارند و کسب دانش و ویزای استرالیا را بهانهای مییابند برای فرار و رهایی؟ یا پای بیگناهان را به ماجرای قتل غیر عمد باز میکنند؟ لابد فکر کردهاند پلیس با پیرزنها کاری ندارد، حتا اگر مسئله جان آدمی باشد. پیام فیلم چیست؟ ضد اخلاق، ضد وجدان و ضد انسانیت عمل کردن؟ مطمئنن هدف جاویدی اینها نبوده؛ ولی او نتوانسته در اولین اثر بلند سینماییاش پاسخ سوالات زیادی را بدهد و حفرههای ریز و درشت فیلمنامه را پر کند.
به هر حال فیلم و قصد فیلمساز هر چه که بوده، فیلم ملبورن، فیلمی خستهکننده، عصبیکننده و یک کپی نصفه نیمه و ناقص است با فضا و بازیهایی تکراری که این میان فقط تدوین خوب خانم عبدالوهاب به چشم میآید و استعدادی نهان از جاویدی که باکمی دقت در کارهای بعدی او نمودار خواهد شد.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «ملبورن» اینجا کلیک کنید.
متاسفانه دیگر کسی جرات ندارد فیلم رئال بسازد، چرا که او را فرهادیسم می خوانند، فیلم خوبی بود برای کسب تجربه کارگردان جوان، قطعا در فیلم های بعدی موفق تر ظاهر می شود، سوالی ذهن من را درگیر کرده، اگر فیلم بدرد نخور و فرهادیسم است، چرا موفق شده جوایز برون مرزی کسب کند؟ چند سال پیش فریدون مشیری تابلوی نقاشی خلق کرد که داخل کشور آن را سالاد بهم ریخته خواندند، اما وقتی بیگانگان آن را دیدند، ارزش آن را یک میلیارد دلار اعلام کردند! و پس از بازگشت مشیری، تمام منتقدین از او تمجید میکردند!!! مشکل جامعه همینجاست، همه می خواهند عیبی بگیرند و بگویند من عاقل تر و داناترم و بروند.
چرا فکر می کنید درس و حرف یه فیلم باید واضح و مستقیم زده بشه ؟! مگه برنامه کودکه!؟
یکم عمیق تر نگاه کنید تا مفاهیم که غیر مستقیم القا میکنه رو درک کنید
فیلم یه شرایط خیلی سخت مبارزه بین وجدان و نفس رو خیلیی عالی به تصویر کشیده بود
یه امتحان خیلی سخت
از دو نفر آدمی که حداقل خودشون پیش خودشون فکر می کردن ادمای خوبی هستن
تا قبل از این که در بوته ی آزمایش قرار داده بشن
خیلی از ما ها ته دلمون و دور از اون شکسته نفسی های ظاهری موم همینطور در مورد خودمون فکر می کنیم
ولی آیا اگه در همچین شرایطی قرار بگیریم چی کار می کنیم؟
اگه فقط یکم عمیق تر نگاه کنید
و خودتون درگیرش بکنید
خیلی چیرا میتونید ازش بفهمید
شاید حالا که از بیرون قضیه رو نگاه می کنید
و تصمیم عاقلانه رو می فهمید
همین تجربه در ضمیر ناخودآگاهتون باعث بشه که در همچین شرایطی درست عمل کنید
یه نکته ی مهمی که وجود داشت این بود که اگه اونا زودتر حقیقتو گفته بودن
و دروغ گفتنو شروع نکرده بودن
متوجه خیلی چیزا نمیشدن
و امتحانشون انقدر سخت نمیشد
و حقیقتا حتی اگه به همچین دلیلی محاکمه می شدن خوشبخت تر بودن تا این که یه عمر با عذهب وچدان و احساس بزدل بودن و ترس دروغ زندگی کنن.
همینه که میگن کار درست رو سریع انجام بدین
که اگه وقت تلف کنید ممکنه هرگز انجامش ندین.
همه ی اینا و چیزای دیگه ای که شاید شما با یکم فکر کردن بهش برسید حزفایی بود که این فیلم برای گفتن داشت
به علاوه ی این که واقعا با وجود اینترنت و برنامه های پزشکی و… چند نفر از شما سندرکم مرگ ناگهانی نوزاد رو میشناختید؟
چه قدر احتمال داشت که یه روز باعث مرگ فرزند خودتون بشین ؟
چه فرصت خوبی که که به فیلم هم اموزشی اخلاقی داشته باشه هم از سندرومی بگه که خطر مرگ فرزندانمونو کاهش بده.
این سندروم جون خیلی از نوزاد ها را تا به حال گرفته و با این که به دلیل رشته ی تجصیلیم ازش اطلاع داشتم ولی با خودم فکر می کنم که واقعا چه قدر احتمال داشت که منم همچین غفلتی بکنم…
راستی یه نکته ی اموزش پزشکیم بهش اضافه کنم
نوزاد رو روی سطح نسبتا سفت و محکمی بخوابانید . خوابانیدن سطح نرمی مثل اونچه که داخل فیلم دیدیم هم یکی دیگر از عوامل خطر این سندرومه
حقیقتش اعصاب من رو خراب کرد نمیدونم چرا