مری پاپینز
مری پاپینز، مجموعهای از هشت کتاب کودک است که توسط نویسنده استرالیایی-بریتانیایی پی. ال. تراورس نوشته شده است و در بین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۸۸ منتشر شد. مری شپارد تصویرگر این مجموعه بود.
کتاب در مورد مری پاپینز، پرستارِ جادویی انگلیسیست که سوار بر باد شرقی به منزل آقا و خانم بنکس، یک بانکدار در لندن میرود تا مراقب فرزندان او، جین و مایکل و دوقلوهای آن دو به نام جان و باربارا باشد.
۱) مری پاپینز (۱۹۶۴) (۱)
Mary Poppins (1964)
امتیاز فیلم «مری پاپینز (۱۹۶۴)» از پنج ستاره: ***** (پنج از پنج)
کارگردان: رابرت استیونسون
نویسنده: بیل والش / دان دگرادی
براساس کتاب مری پاپینز از: پی. ال. تراورس
تهیهکننده: والت دیزنی
ژانر: فانتزی/ موزیکال
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۱۴۰ دقیقه
*********************************
۲) بازگشت مری پاپینز (۲۰۱۸) (۲)
(2018) Mary Poppins Return
امتیاز فیلم «بازگشت مری پاپینز (۲۰۱۸)» از پنج ستاره: **+ (دو و نیم از پنج)
کارگردان: راب مارشال
نویسنده: دیوید مگی
براساس داستانی از: دیوید مگی / راب مارشال / جان دلوکا
تهیهکننده: راب مارشال / جان دلوکا / مارک پلت
ژانر: فانتزی / موزیکال
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۱۳۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
برای کنار گذاشتن روزمرگیها، استرسها و هیجاناتی که روزگار و زندگی، هر روز و هر لحظه به ما تحمیل میکنند، سینما رفتن و به تماشای فیلم خوب نشستن، انتخاب بهجاییست. دیدن فیلمِ خوب و ورود به فضای آن نه سن میشناسد، نه جنسیت، نه زمان و نه مکان. هنوز هم میشود دغدغهها را کنار گذاشت و راحت روی مبل لم داد یا روی زمین و تخت دراز کشید و فیلم دید، لذت برد، ذوق کرد، از ته دل خندید، احساساتی شد، مغروق در هنر گشت و اگر در حال تماشای شاهکاری چون مری پاپینز بود، مرحبا گفت به رابرت استیونسون.
جدا از اینکه مری پاپینز محصول ۱۹۶۴، فیلمِ بسیار موفقی بود و سود تجاری بیسابقهای کسب کرد، سکوی پرتابی شد برای جولی اندروز تا رابرت وایس و ارنست لمان، تردید و معطل نکرده و او را برای نقش اول فیلم تحسینبرانگیز «آوای موسیقی» یا «اشکها و لبخندها» (۳) انتخاب کنند. فیلمی که بعد از مری پاپینز، چالش بزرگی برای اندروز بود و او توانست بهخوبی از پس هر دو نقشِ پرستار بچه بربیآید، تحسین مخاطبین و منتقدین را برانگیزد و جوایز متعددی را کسب کند بیآنکه بازیاش در دو فیلم، شبیه بههم باشد. هر دو فیلم ـ که اینجا بحث اصلی فیلم مری پاپینز است نه آوای موسیقی ـ با درخشش او همراه بود و همین درخشش اوست که کار را برای امیلی بلانت سخت کرده است. امیلی بلانت همهی سعی و تلاشش را کرده تا در قالب مری پاپینز درآید و او را تداعی کند و کودک امروزی یا دیروزی، اگر به مریِ محبوب فکر کند او را هم کنار اندروز به خاطر آورد؛ ولی هر چقدر هم که او سعی کرده باشد و بازی خوبی ارائه داده باشد، مری پاپینز همیشه جولی اندروز بوده و خواهد بود و هیچکس نمیتواند جای مری عزیز را بگیرد، حتی برای خودِ امیلی بلانت.
فیلمِ خوب استیونسون، قصهگوست و از همان دقایق اول مخاطب را مجذوب خود میکند. تنها یک ربع زمان نیاز است تا معرفی کاراکترها تمام شود و فضای کلی و شادانهی فیلم بهدرستی ترسیم گردد: خانهای شیک در قلب خیابان اعیانی در لندن که خانوادهی کاملا انگلیسی بنکس ـ با همهی خصیصههای خاص شهرنشینان اتوکشیدهی انگلستان ـ را در خود جای داده، محلهای آرام و زیبا با همسایههای عجیب و ملتی که برای حقوق زنان تلاش میکنند.
خانوادهی بنکس، محله و خانه و خدمه و وسایلشان، مری پاپینزِ (جولی اندروز) باصلابت و در عین حال مهربان و دلسوز، برتِ (دیک ون دایک) لولهبخاری پاککنِ شوخ و شنگ و هنرمند، دنیای پاک و باطراوت و رنگارنگ کودکانه، جلوههای ویژهی کمنظیر در زمانهی خود چون توفانی که پرستاران جویای کار را به پرواز درمیآورد، ساک جادویی مری و بالا رفتن مری و برت و بچهها از دودهای راه جسته به بیرون از دودکشها و..، موسیقی و آواز، همه و همه در خدمت فیلمِ موزیکالی درآمدهاند که زیباست، روحنواز و شادیبخش و سرگرمی خالص است که هدفی مهم دارد: فراموش نکردن دنیای کودکانه و شادیهای آن تحت هر شرایطی.
فیلم مری پاپینز میخواهد مخاطبش تغییری بنیادین در نگرش خود به زندگی ایجاد کند، در لحظه خوشحال باشد و از داراییهایش، ولو دارایی اندک، لذت ببرد و بخشنده باشد؛ و مگر حقیقت زندگی جز این است؟ این فیلم به یادمان میآورد که همهی ما در زندگی به شادمانی نیاز داریم و هیچکس از شادمانه زیستن ضرر نکرده و برای همین است که مری پاپینز، توانسته سالها بزرگ و کوچک را بهدنبال خود بکشد و فیلمی همیشه تر و تازه باشد؛ زیرا هنرِ شاد زیستن، با جوهرهی آدمی گره خورده و زمان و مکان نمیشناسد.
از دیگر مشخصههای فیلم مری پاپینز که همسو با هدف و پیام آن است، چهار کاراکتریست که دیک ون دایک آنها را بازی میکند. ون دایک هنرمند ذاتیست، شومنی قابل که کاملا بر صحنه و حرفهاش تسلط دارد. کسی که در فیلم مری پاپینز عهدهدار نقشهای موزیسین، نقاش خیابانی، لوله بخاری پاککن و رئیس بانک است و در هر چهار نقش خوش درخشیده. ایدهی بازی او در چهار نقش برای چنین فیلمی، ایدهای به غایت هوشمندانه بوده؛ سه نقش اول افرادی هستند بیپول؛ ولی سرخوش که شادمانی به همه هدیه میکنند و نقش آخر بانکدار متمولیست که پس از سالها دوباره یادش میآید که باید شاد باشد و در اوج خندیدن از دنیا میرود.
مری پاپینز همین است، فیلمی سرگرمکننده با جلوههای ویژهی کمنظیر در زمان خود که کمدی و درام را در هم آمیخته و با چاشنی موسیقی و رنگ و جادو تقدیم به همه کرده.
دنیای رنگارنگ مری پاپینز که دست بر قضا زمانی سود کلانی برای عوامل فیلم به ارمغان آورد، راب مارشال را وسوسه کرده که مری پاپینز دو را بسازد و ادعا کند که ادامهی داستان را ساخته و نه یک کپی؛ ادعایی پوچ برای فرار از از زیر بار مسئولیت و قبول کردن کپیکاری.
بازگشت مری پاپینز، فیلمی که ادعا شده دنبالهی داستان اصلیست، ذرهذرهاش را وامدار فیلم استیونسون است و با آن همه طراحی صحنه و لباس و جلوهی ویژهی کامپیوتری و غیره و بازیگران مطرح و پر آوازه و رقص و موسیقی، در زمره فیلمهای عالی و به یادماندنی قرار نمیگیرد.
در بازگشت مری پاپینز، معرفی صورت نگرفته و بچهی امروزی اصلا نمیداند قرار است با چه روبهرو شود. بچهی امروزی اگر فیلم مری پاپینز (۱۹۶۴) را ندیده باشد، با تماشای فیلم راب مارشال متوجه قصهی اصلی نشده و با اثری روبهرو میشود پر از شوآف و گنگی که نمیتواند قلب و روحش را لمس و او را وارد دنیای فانتزی و آرام و دوستداشتنی مری پاپینز کند.
این فیلم میتوانست راوی قصهای جدید باشد؛ ولی کسی زحمت ساخت و پرداخت داستان جدیدی را به خود نداده و سعی شده این داستان زیر چتر قصهی قبلی بماند تا شاید نقدهای مثبت دریافت کند و از آماج حملات و انتقادات احتمالی در امان باشد. هیچ خبری از خلق کردن نیست و کپی برداری غلیظ توی ذوق میزند و از همان بیست دقیقهی نخست خبر از میانمایگی فیلم میدهد.
وقتی معرفی و هدف مشخص نباشد و فیلم فرم درست را نیابد، هر حرکتِ جذاب و انفجاری، چون فرود آمدن مری از آسمان، گیرایی نخواهد داشت. فرود آمدن یک زن با چتر برای کودک امروزی که از کمیک بوکها فاصله گرفته و حالا کاپیتان آمریکا و آیرون من و.. را مدام روی پردهی سینما ملاقات میکند چه کشش و جذابیتی دارد؟ اگر در هر دو خط دیالوگ سه بار اسم مری پاپینز تکرار شود، نشاندهندهی این نیست که بزرگ و کوچک و پیر و جوان حتما مریِ راب مارشال را میشناسند، بلکه بیشتر از هر چیزی خستهکننده میشود و باعث جبهه گرفتن در برابر فیلم میگردد.
هرچقدر هم مارشال بگوید او و تیمش کپیِ مری پاپینز را نساختهاند و این فیلم همانطور که از نامش هم پیداست دنبالهی داستان اصلیست، فایدهای ندارد وقتی که ریز به ریز قصه، اتفاقات، کاراکترها ـ حضور مریل استریپ در نقش تاپسی، قوم و خویش مری، به چه درد فیلم خورد جز اینکه بر کپی بودن آن تاکید دوباره کند؟ ـ و مکانها کپیبرداریهای پر سر و صدا و شلوغ؛ ولی بیروحیست از فیلم اول. بله، این فیلم رنگ و لعاب و سر و صدای زیادی دارد؛ اما روح نه، روح ندارد.
و ای کاش فیلمسازان، فیلمهای قدیمی را به حال خود رها کرده و اگر کفگیر سوژهشان به ته دیگ خورده، مدتی بروند پی کاری دیگر و دست از سر بیننده و شاهکارهای سینما بردارند و برای پول بیشتر، درصدد دزدیدن خاطرات خوشمان از فیلمها برنیآیند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «مری پاپینز (۱۹۶۴)» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «بازگشت مری پاپینز (۲۰۱۸)» اینجا کلیک کنید.
۳) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آوای موسیقی یا اشکها و لبخندها (۱۹۶۵)» اینجا کلیک کنید.