نام کتاب: مرگ یزدگرد (۱)
نویسنده: بهرام بیضایی
انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان
نمایشنامهی «مرگ یزدگرد» با این جمله آغاز میشود:
«… پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیایی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت…
تاریخ!»
یزدگرد سوم از اعراب شکست خورد، به مرو گریخت و زمانی که کشته شد، پس از ۴۲۶ سال سلسلهی ساسانی رسما و عملا منقرض شد. ایران و ایرانی هم بهدست اعراب افتاد و شورشهایی مختلف در جای جای کشور شکل گرفت و خلاصه ایرانی، دیگر رنگ آرامش ندید. باری! جدا از این قصهی پر غصه که گویی عزیزانی زحمت کشدهاند و به کل حتی نام یزدگرد سوم، چه رسد به مرگ ِ تراژیک او را، از کتابهای تاریخ مدارس حذف کردهاند، شهامت ِ آقای بیضایی در نوشتن این نمایشنامه و بر روی صحنه بردنش در آن تاریخ (یکم مهر تا بیستم آبان سال ۱۳۵۸)، ستودنیست.
موبد، سرکرده و سردار سپاه یزدگرد سوم در آسیابیکه یزدگرد در آن کشته شده حضور پیدا کردهاند تا راز قتل او را کشف و آسیابان، زن و دخترش را به جرم کشتن یزدگرد محاکمه کنند؛ اما روایتهایشان با هم در تعارض است. اما هر سهی آنان بهنحوی پادشاه را مجرم جلوه میدهند مثلا با اتهام تجاوز! بیرون آسیاب هم جنگی خونین بین ایرانی و تازی درگرفته که همه میدانیم، اعراب قویتر بودند. در نمایشنامه هم همین است، اعراب در حال پیشروی هستند و حالا که آسیابان و خانوادهاش حکم برائت از قتل گرفتهاند، همسر آسیابان گستاخانه میگوید:
«آری، اینک داوران اصلی از راه میرسند… »
نمونهای دردناک از خودفروختگی برخی ایرانیان از آن دوره که متأسفانه تاحال نیز ادامه داشته است.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «مرگ یزدگرد» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «یزدگرد سوم» اینجا و مرگ او اینجا کلیک کنید.