مرگ استالین (۲۰۱۷) (۱)
(2017) The Death of Stalin
کارگردان: آرماندو یانوچی
نویسنده: آرماندو یانوچی / دیوید اشنایدر / یان مارتین / پیتر فیلوز
بر اساس داستان «مرگ استالین» اثر فابیان نوری و تیری رابین
تهیهکننده: یان زنو / لاورنت زیتون / نیکولاس دووال آداسوفسکی / کوین لودر
ژانر: کمدی
محصول: بریتانیا / فرانسه
مدت: ۱۰۷ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
به لطف رسانهها و شبکههای اجتماعی و صد البته تاریخ اگر خوانده شود، امروزه مردم جهان با دیکتاتورهای خودی و خارجی، خیلی خوب آشنا هستند؛ علیالخصوص مردم خاورمیانه که همه مدل دیکتاتور و دیکتاتوری را تاکنون یا دیده و زندگی تحت حکومت آنان را تجربه کردهاند و یا مدلهای دیگر و قدیمیترش را از زبان بزرگترهایشان شنیدهاند. به هر حال، فیلم مرگ استالین، برای همهی بینندگان با هر رنگ و نژاد و ملیتی مطبوع میافتد و برای اهالی خاورمیانه ملموس و احتمالا تنها برای گروه دیکتاتورها، مغضوب.
رنگ قرمز، نام استالین، آوای پیانو، زن ِ زیبا؛ یک شروع خیلی روسی در مورد ِ یکی از حساسترین برهههای تاریخ ِ روسیه با کمترین و شاید هیچ عاملی در فیلم، از آن کشور.
شروعی که هم خندهدار است و هم تکاندهنده، یک موسیقی دلچسب در محیطی بسته که بهجای شادی از صورت تکتک حضار و نوازندگان حاضر در سالن، جز غم و ماتم نمیبارد و در بیرون درهای بستهی آنجا، ملتی رنجور و ترسیده که معلوم نیست به کدامین گناه در حال قلع و قمع شدن هستند. همین سکانس کافیست تا هراس و خفقانی که در جامعهی آن زمان روسیه حاکم بوده، به بیننده منتقل شود و با هر ضربهای که نیروهای امنیتی به در ِ منازل مردم بیچاره میزنند، نفس او هم بند بیآید و نخواهد عاقبت آنان را در ذهنش متصور شود. همیشه همین است، بدترین و شنیعترین اتفاقات در زیر پوستهای نازک از مثلا آرامش و اعتماد رخ میدهد، آنچه که آرماندو یانوچی بهخوبی دریافته و توانسته هنرمندانه، در عین نمایش ِ خوفناکی ِ حاکم بر مسکوی ِ آن روزگار در سال ۱۹۵۳، بیننده را شدیدا بخنداند و طنز تلخ ِ فیلمش را همواره حفظ کند. از نظر نگارنده، تلخترین طنز فیلم نه بازی با آن یک دقیقهی قبل یا بعد از تماس استالین است و نه چانهزنی و لابی کردن ِ تشنگان قدرت بر سر ِ پیدا کردن ِ یک دکتر خوب و بعد هم شکافتن مغز ِ دیکتاتور؛ آنچه نگارنده را هم خنداند و هم برایش تکاندهنده بود، جملهی مسئول ِ سالن اجرای موسیقی بود که بعد از قول مساعد دادن به استالین، سعی کرد مردم را در سالن نگه دارد و برای آرام کردن مردم حیرتزده و ترسیده باخنده گفت: «قرار نیست کسی بمیره، قول میدم..» همین دیالوگ بهتنهایی کافیست که عمق فاجعه را در کشوری نشان دهد که کوچکترین اتفاقی، ممکن است منجر به نیستی ِ آدمی و نابود شدن زندگی اطرافیانش گردد.
وحشتی که در چهرهی مردم عادی و گاهی دوستان استالین بهچشم میخورد، حکایت از عدم امنیت شدید در جامعه دارد و اگر هم در چنین خفقانی صدایی به مخالفت، ولو آهسته و نه خیلی بلند، به گوش برسد، خیلی سریع خفه میشود، مثل اعتراض ماریا یودینا (اولگا کوریلنکو) که گرچه خیلی رسا نبود؛ اما گویا کارساز واقع شد و استالین را سکته داد تا مسئلهی دیکتاتوری از بین نرود و تنها از فردی به فرد دیگری که از بقیه شارلاتانتر است انتقال یابد. کسانی که سودای قدرت ِ عزیز را در سر میپرورانند، بهتر از بقیه بلدند مدرک جمع کنند و بگمبگم راه میاندازند، با بقیه چون عروسک ِ خیمهشببازی رفتار کنند و سعی دارند پشت پرده باشند تا جلوی روی ِ مردم و خلاصه یک سیاستمدار واقعی باشند بلکه موفق شوند، البته گاهی هم شاید تیرباران شوند و سوزانده؛ یک روش خیلی روسی برای حدف یک مهره و هشدار به بقیه.
فیلم مرگ استالین یک فیلم کاملا حسابشده است که روی تکتک جزییات آن مانند نماها، لوکیشنها، چهره و خصوصیات اخلاقی کاراکترها بهخوبی کار شده تا به حقیقیت نزدیک و باورپذیر باشد ـ البته که زمان برخی از وقایع تغییر کرده تا به بار کمیک داستان افزوده شود، مثلا فاصلهی بین دستگیری و اعدام بریا چند ماه است و نه چند ساعت ـ؛ ولی آنچه که به فیلم ضربهی اصلی را میزند لهجهی کاملا خارجی (آمریکایی و بریتیش) بازیگران است. مسلما مخاطب هرگز نمیتواند بپذیرد چند روس کمونیست، با لهجهی غلیظ امپریالیستها صحبت کنند، حالا هر چقدر هم روی جزییات کار شود و لوکیشن کاخ کرملین به زیبایی بازسازی گردد و جلال و جبروت خانه و کاخ ِ استالین و بقیهی کسانی که دم از تودهی مردم و برابری مطلق برای همه میزنند بهدرستی تصویر شود، این لهجه و نوع بیان به فیلم ضربه میزند و هرگز نمیگذارد این کاراکترها بهعنوان سیاستمداران روس قبول شوند. با این حال و بدون در نظر گرفتن لهجهها، بازی ِ سایمون راسل بیل در نقش لاورنتی بریا، ستودنیست.
زمانیکه بعد از مرگ استالین (حداقل به نظر میرسد او مرده) بریا در اثر شوک، در اولین جایی که مییابد مینشیند و لحظهای بعد خود را پشت میز استالین مییابد، بازیگر نفش او تنها یک یا دو ثانیه فرصت دارد تا تصمیم ِ بریا را برای آقای اتحاد جماهیر شوروی شدن در نگاهش برای بیننده آشکار سازد و او چقدر خوب از پس این مهم بر میآید.
فیلم مرگ استالین، یک کمدی قوی ِ مبتنی بر دیالوگ است که بیننده را درگیر ِ قصاوت ِ تشنگان قدرت میکند و اینکه اکثرا آنان سر ِ سالم به گور نمیبرند، مانند سکانس اعدام ِ بریا که در آخر خاکسترش چنان در فضا پخش شد که گفتی ز مادر نزاد.
با همهی این اوصاف گویی ریتم ِ کمی یکنواخت فیلم حوصلهی رفیق پوتین را سر برده که مرگ استالین در روسیه فرصت اکران نیافت و نمایشش ممنوع شد، وگرنه که تاریخ ِ واقعی و حقایق ِ ثبت شده را هرگز نمیتوان عوض کرد و یا از بین برد، حتی اگر چون تیتراژ پایانی ِ مرگ استالین چهرهها مخدوش شود و شخصیتها از عکسها پاک؛ باشد که دیکتاتورها بدانند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «مرگ استالین» اینجا کلیک کنید.