نام کتاب: مدیر مدرسه (۱) (۲)
نویسنده: جلال آلاحمد
انتشارات: نشر امیرکبیر / نشر میراث اهل قلم
مدیر مدرسه کتابی خواندنی و جذاب است با درون مایههای سیاسی و اجتماعی ِ تند که در آن آلاحمد آشکارا به سیستم آموزشی کشور، اصلاحات ارضی و… در قالب داستان انتقاد میکند و آنها را به چالش میکشد.
یک آموزگار ِ خسته از تدریس، تصمیم میگیرد به جای معلمی، مدیری را تجربه کند و از شر درس و کلاس و دانشآموز، خلاص شود و ناگهان خود را در وسط روستای امیرآباد تهران مییابد. (۳)
آموزگاری که تاب ندارد ببیند ناظم مدرسه کودکان نگونبخت را تنبیه میکند، میخواهد یک انقلاب کوچک در مدرسهی دور افتادهی تحت مدیریت خودش راه بیندازد و ترکه میشکند؛ اما انگار یک طورهایی مثل «زاپاتا» خودش در موقعیتی، چون ناظم عمل میکند و به این نتیجه میرسد که در یک سیستم بیمار، نمیتوان سالم ماند.
بهمحض اینکه گویی کمکم قرار است گشایش در کار مدیر و مدرسه حاصل شود، ورق برمیگردد و مدیر مجبور است مدام غم ِ همه را بخورد و یا هر جا، برای این و آن، پا درمیانی کند و خلاصه، توانش تمام میشود و اعصابش چنان خورد، که عطای مدیری را به لقایش میبخشد و استعفا میدهد. پایان داستان ِ مدیر مدرسه؛ اما نه پایان راه ِ مردی که پوینده است.
در بخشی از کتاب مدیر مدرسه چنین میخوانیم:
«راستی شاید متری ده دوازده شاهی بیشتر نخریده باشند؟ شاید هم زمینها را همین جوری به ثبت داده باشند؟ چه مقلدهای بیدردسری برای فرهنگی مآبی! نه خبری از دیروزشان داشتند و نه از املاک تازهای که با هفتاد واسطه به دستشان داده بودند، چیزی سرشان نمیشد.»
نثر این داستان هم مانند همهی آثار آلاحمد، ساده و موجز است و با اینکه قصه فراز و فرود زیادی ندارد؛ اما گیراست و نویسنده، با زیرکی، مدرسه را مصداقی از جامعهی آن روز ایران برگزیده بوده است.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «مدیر مدرسه» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت کتاب صوتی «مدیر مدرسه» با صدای «علی تاجمیر» اینجا کلیک کنید.
۳) در یازدهسالگی که کتاب مدیر مدرسه را برای اولین بار خواندم، یکی از جذابترین و در عین حال عجیبترین بخشهایش برایم این بود که آقای مدیر،با الاغ به مدرسه که واقع در روستای امیرآباد بود آمد و همان موقع از پنجره به بیرون خانهمان که در یکی از کوچههای امیرآباد بود نگاه کردم؛ یک حس ِ بسیار غریب و دوستداشتنی.