مادری (۱۳۹۵) (۱)
نویسنده و کارگردان: رقیه توکلی
تهیهکننده: سیاوش حقیقی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۳ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلمهایی با محوریت زنان و زنانگی، که نوشته و ساختهی یک خانم هم باشد، این روزها در سینمای مردانهی ایران، غنیمت است. منظور این نیست که قصه در مورد زنان و مشکلات و احساسشان کم داریم، خیر؛ اتفاقا چندیست که مردان فیلمهای درخشانی را که قهرمان آنها زنان هستند ساختهاند، مانند فیلم «رگ خواب» (۲) و «شماره ۱۷ سهیلا» (۳) که در ادامه بیشتر در موردشان صحبت خواهد شد.
عدم حضور پررنگ زنان در سینما، کمبودیست که بخشی از آن برمیگردد به کمکاری زنان پیشکسوت فیلمساز، در ساخت فیلمهای بلند سینمایی. مثلا از زمان ساخت آخرین فیلم سینمایی رخشان بنیاعتماد، هفت سال میگذرد و او مدتیست که بیشتر درگیر مستندهای «کارستان» شده است؛ منیژه حکمت بعد از فیلم «سه زن»، تمرکزش را بیشتر معطوف به تهیهکنندگی کرد و بعد از یک دهه فیلم نساختن، پارسال با فیلم «جاده خاکی»، در مقام نویسنده و کارگردان به سینما بازگشت و فیلمش را در جشنوارهی فجر نمایش داد.
خیلی سادهتر، همین الآن، با نگاه به اسامی نویسندگان و کارگردانان فیلمهای روی پرده، خلأ حضور جدی زنان در سینما، به وضوح به چشم میآید، خلأیی هشداردهنده زیرا که عاری بودن هنر، از نگاه زنانه، برای هر جامعهای خطرناک است. وقت آن رسیده که زنان در سینما حضور فعالتری داشته باشند و در کنار مردانی که سالهاست از آنها و درباهی آنها فیلم میسازند، خود زنان هم داستانهایشان را نقل کنند و به قصههای صرفا مردانه هم گریز بزنند؛ اما با تشریک مساعی و مشاوره گرفتنهای درست دربارهی مردان، احساسات و مشکلاتشان تا فیلمی که میسازند در مسیری صحیح حرکت کند و بخشهایی از قصه نامأنوس و مهجور نماند. پس وقتی قرار است در فیلمنامه یا فیلم، از موضوع، مورد یا کاراکتری که فیلمنامهنویس یا کارگردان بر آن محیط نیست گفته شود، مطمئنا مطالعه و مشورت نیاز است. مثلا اگر در فیلمنامه نویسنده از کاراکتر جنس مخالفش مینویسد، کاراکتری که حضوری پررنگ، مداوم یا کلیدی دارد، نیاز به مشورت در مورد آن شخصیت است تا کاراکتر باسمهای از آب در نیآید و تصمیمات و رفتارش شک و شبهه ایجاد نکند، وگرنه ضربهی اصلی را قصه و فیلم میخورد، مخصوصا در فیلمهای درام که اصل بر خرق عادت و قهرمانبازیهای عجیب و غریب نیست.
برای واضحتر شدن این صحبت و ارتباطش با فیلم مادری، ابتدا مثالهایی از چند نمونه فیلم خوب که با مشورت صحیح به موفقیت رسیدهاند، زده میشود:
فیلمی چون رگ خواب که وابسته به زن و عواطف اوست و موفقیت خوبی هم نزد مخاطبین و منتقدین بدست آورد اگر تنها با نام حمید نعمتالله شناخته شود، اشتباه و به دور از انصاف است و باید از معصومهی بیات هم در کنار نعمتالله نام برد چرا که فیلمنامهی زنانه و ظریف او تصویری دقیق و عمیق از قهرمان رگ خواب و احساساتش را به کارگردان داده و نعمتالله هم با هنرمندی، به آن کاراکتر در کالبد لیلا حاتمی جان بخشیده و روی پردهی سینما آورده. فیلم شماره ۱۷ سهیلا هم از فیلمهای بسیار خوبیست که یک مرد در مورد زنان نوشته و ساخته است. محمود غفاری در یکی از جلسات نقد و بررسی فیلمش گفت که چطور دوستان خانمش را به جلسات معارفهی حقیقی که نمونهی آن را در فیلم میبینیم میفرستاده تا صداها را ضبط کنند، با آنان در مورد کاراکتر سهیلا مشورت میکرده و جدا از همهی اینها، در بین آشنایان خانمی شبیه به سهیلا و مشکلات او میشناخته و تصمیم گرفته در موردش فیلم بسازد.
نمونهی دیگر فیلم موفق ِ «نرگس» (۴) ساخته شده در سال ۱۳۷۰ است که دو زن و یک مرد قصهی آن شانه به شانه پیش میروند، با هم در منجلاب میافتند، از آن بیرون میآیند و در نهایت با هم سقوط میکنند؛ فیلمنامهی نرگس نوشتهی فریدون جیرانی و رخشان بنیاعتماد با همدیگر است، در نتیجه هر سه کارکتر کلیدی فیلم، باورپذیر از آب درآمدهاند. فیلمسازان زن جوانی هم هستند چون غزاله سلطانی و منیر قیدی که در اولین تجربهی کارگردانیشان برای فیلمهای بلند سینمایی، فیلم صرفا زنانه میسازند که به خاطر موضوعشان، نیازمند تحقیق در حوزهی زنان هستند. «پرسه در حوالی من» (۵) یک فیلم کاملا زنانهست که در گروه هنرو تجربه نمایش داده شد و در سطح بینالملل هم مانند ایران موفق عمل کرد و قصهاش حول مادر شدن یک خانم مجرد میگردد و مورد مطالعاتی و تحقیقیاش هم در مورد زنان کارتن خواب بوده و نقش آقایان در آن پررنگ نیست. درست مانند فیلم ویلاییهای منیر قیدی، فیلمی که او بر اساس مستندات و شواهد واقعی از خانوادههای فرماندهان سپاه و ارتش در زمان جنگ ایران و عراق ساخته است و بیشتر معطوف به زنان و کودکان است و گرچه صابر ابر در چند سکانس حضور کلیدی دارد و یکی از نقاط عطف داستان با او رقم میخورد؛ اما چون داستان بر اساس حقیقت شکل گرفته، درآوردن جزییات و نشان دادن آن، خیلی سخت نیست.
***************
حال برسیم به فیلم مادری و در آن بکاویم و دقت کنیم تا ببینیم آیا این سطح از مشورت و تحقیق در فیلم مادری هم اتفاق افتاده یا که فیلمساز جوان و احساساتی در روایت، دچار ضعف شده؟
فیلمنامهی مادری ضعیف است، چه در روایت و پرورش قصه و چه در هر جایی که مرد داستان، سعید (هومن سیدی) هم در آن حضور دارد. قیدی میخواهد به هر طریقی شده پیچیدگی و راز و رمز به داستانش بیافزاید و به سبک فرهادی، گرهافکنی کند. واقعا چه لزومی به اضافه کردن زورکی پیچیدگی به داستان بود؟ این قصه سر راست است. خواهری میشود مادر خواهرزادهاش. یک قصهی لطیف که بیخودی و با اصرار به حاشیه رانده شده تا بیننده گیج شود درحالیکه فیلمساز اصل ماجرا، یعنی بلوغ نوا (نازنین بیاتی) برای مادری کردن و هدایت آن پرسوناژ به آن سمت و سو را، از یاد ببرده است.
توکلی پای خیانت را به فیلمش باز کرده و خواسته عواطف مخاطب را اینچنین تحریک کند: دلسوزی برای خیانتدیدگان علیالخصوص نوا که دوستش مریم (ملیسا ذاکری) عشقش را از او ربوده. با اینکه فیلمساز سعی کرده بهنوعی با گوشهگیری کاوه از نوا بازی کند؛ اما بینندهی باهوش خیلی سریع متوجه خیانت مریم و کاوه به نوا میشوند. نگاههای مرد همسایه به ماشین کاوه، حضور کاوه در نزدیکی محل کار مریم، وقاحت مریم که بیاجازه پشت میز مردم در رستوران مینشیند و از غذای آنها میخورد زود دست او را رو میکند تا بعد از مدتی نوا هم متوجه ماجرا شود و ضربهی احساسی بخورد.
شاید این ضربهی احساسی برای نوا نیاز بود تا تکلیفش را با کاوه بفهمد و تصمیم نهاییاش را بگیرد؛ اما اصرار فیلمساز برای اینکه گلنار (هانیه توسلی) را هم زنی بیوفا و خائن نشان دهد از چه رو بود؟ رفتار او و مرد گالریدار تماما حکایت از خیانت داشت و اینکه بعدا گلنار بگوید بهخاطر بیماریاش چنین میکرده، و از همسرش طلاق میخواسته، مضحک است. بر فرض که زنی یا بهتر بگویم مادری، به دلیل سرطان، چنین کند، مرد گالریدار چرا باید با او همراهی کرده و جلوی چشم همسرش او را سوار خودروی خود کند و بیتوجه به همسر ِ زن و کمی هم طلبکار، گاز بدهد و برود؟ یا واقعا رابطهی حسی بین گلنار و او برقرار است یا که فیلمساز برای درآوردن حرص سعید، اشتباه کرده، تند رفته و مشورت نگرفته است؛ نگارنده در ابتدا، از مشورت گرفتن برای نوشتن فیلمنامه سخن راند تا دقیقا به همین نقطه برسد و بگوید که قیدی در قید مشورت گرفتن در مورد مردان قصهاش نبوده و شدیدا جبههی زنانهاش را حفظ کرده و به اثرش ضربه زده. اینکه در آخر داستان میبینیم حتی صحبت کردن گلنار و مرد گالریدار با احتیاط صورت میگیرد، یعنی هیچ رابطهای بین آن دو نبوده، پس آن مرد چرا خودش را حداقل به سعید، فاسق نگار نشان میدهد و در جلوی چشم او، همسرش با چنین وقاحتی سوار اتومببیل خود میکند؟ سعید چرا مثل مجسمه رفتن آنها را نگاه میکند؟ حرف نگارنده این نیست که سعید اسلحه یا چاقو و چوب دست بگیرد و برود بزند، مرد گالریدار را ناقص کرده یا بکشد که البته این نظریه بعید هم نیست؛ ولی حداقل او میتوانست اعتراض کند یا دنبالشان برود ببیند چه میکنند. باید در این موارد استثنا را کنار گذاشت چون ما با یک درام اجتماعی طرفیم که پرسوناژهایش آدمهای معمولی و ساده و البته درمانده هستند. هیچکدام در طول حیات خود خیلی موفق نبوده و نیستند و با قهرمان خاص طرف نیستیم. اینها آدمهای معمولی و تحت فشارند که انتظار میرود عکسالعملهای معمولی نشان دهند. انفعال سعید، غیرقابل باور است و این نشان میدهد توکلی شدیدا درگیر داستان زنانهی خود شده و مردان را این میان پاک فراموش کرده، در واقع داستان و کاراکترهای زن بر او تسلط داشتهاند تا توکلی بر آنها. ای کاش او به جای ایجاد چنین پیچیدگیهای ناموزونی، بیشتر به آن پسرک شاگردی میپرداخت که شیفتهی نوا شده بود و روی رابطهی نوا و نگار کار میکرد و آن را کمکم به اوج میرساند تا فرم با محتوای مادری همسوتر شود.
از فیلمنامهی مادری که بگذریم، رقیه توکلی را کارگردان خوبی مییابیم که قبلا هم تسلطش به صحنه را با دو فیلم کوتاه «صبا» و «تو فقط مادر من باش»، ثابت کرده. او نگاهی عاشقانه و لطیف به پیرامون خود و انسانها دارد و میتواند قصههایش را آرام و صبور پیش ببرد و بازی خوبی هم از بازیگرانش بگیرد، البته که هانیه توسلی بازیهای بهتر از این هم در کارنامهاش دارد.
توکلی فیلمش را در شهر خودش یزد ساخته، شهری که با بافتشهری خاص و المانهای سنتی و رنگارنگش یک لوکیشن عالی برای فیلمهای آرام و احساسیست و مرتضی قیدی، فیلمبردار مادری هم نهایت استفاده را از لوکیشین و المانها برده و بر شاعرانگی فیلم افزوده، و چقدر خوب است که فیلمسازان لوکیشینهای دیگری جز تهران و شمال را امتحان کنند و از پتانسیلهای شهرها و لهجهها و گویشها، در آثارشان بهره ببرند تا درامهای اجتماعی از این خشکی و یکنواختی کسالتبار، حداقل در لوکیشین، دربیآیند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «مادری» اینجا کلیک کنید.
۲) برای مطالعهی متن کامل نقد و بررسی فیلم «رگ خواب» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۳) برای مطالعهی متن کامل نقد و بررسی فیلم «شمارهی ۱۷ سهیلا» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۴) برای مطالعهی متن کامل نقد و بررسی فیلم «نرگس» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۵) برای مطالعهی متن کامل نقد و بررسی فیلم «پرسه در حوالی من» در همین سایت اینجا کلیک کنید.