ماجان (۱۳۹۳) (۱)
کارگردان: رحمان سیفیآزاد
نویسنده: لیلا لاریجانی
تهیهکننده: محمدمهدی عسگرپور
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۶ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
وقتی فیلم ماجان با حال غریب زن قصه، مولود (مهتاب کرامتی)، آغاز میشود، دل بیننده شدیدا به درد میآید. زنی در حال زیر پا گذاشتن شهر و سر زدن به تمام موسسات توانبخشی و نگهداری از فرشتگان معلول است. موسیقی، چهرهی غمزدهی مولود، حضور بچههای آسمانی و تشویش و اندوه، از همین ابتدا لحن فیلم را مشخص میکند. فیلم ماجان، یک فیلم دردناک در مورد کودکان معلول و خانوادههای این عزیزان است.
بقیهی فیلم به درگیری بین مولود و هاشم (فرهاد اصلانی) بر سر حضور فرزند استثناییشان احسان، در خانه میگذرد. لج و لجبازیای که رضا، فرزند ارشد آنها را هم درگیر میکند. هاشم مردیست کاملا از منطق دور و برای بهبود شرایط هیچ تلاشی نمیکند. تا یک جایی این نوع رفتار و برخورد کاراکتر هاشم جواب میدهد؛ اما بعد از مدتی گویی رفتارهای او از دست فیلمنامهنویس هم در میرود و دیگر نمیتواند پرسوناژش را کنترل کند. هاشم در تلافی و مجبور کردن همسرش برای فرستادن احسان به آسایشگاه زیادهروی میکند و همین زیادهروی ِ بیمورد است که در بخش نهایی، بیننده را بلافاصله متوجه نقشه کشیدن هاشم میکند. هاشم در طول فیلم هیچ جای آبادی باقی نگذاشته که انتظار برود مخاطب بپذیرد او یکباره متحول شده و بعد هم بفهمد که ای دل غافل، چه رودستی خورده است! خیر، کاملا مشخص است که هاشم آقا کاسهای زیر نیمکاسه دارد. اینجاست که عوض ایجاد احساس رضایت در بیننده از رفتار هاشم و پذیرفتنش بهعنوان یک پدر نادم، بینندهی باهوش در حال جستوجوی علت ِ تغییر رفتار هاشم است. نباید از مخاطب انتظار داشت که هاشم ِ یکمرتبه متحول شده را بپذیرد تا بعد فیلمساز سر فرصت ضربهی نهایی را وارد آورد. اتفاقا با آنچه که در فیلم اتفاق میافتد، کاراگاهبازی بیننده تحریک شده و او مدام فکر میکند که چه ریگی به کفش هاشم است.
خوشبختانه زوج خانم کرامتی و آقای اصلانی در مقام زن و شوهر دوباره جواب داده است و اینبار هم بازی نسبتا خوب این دو عزیز در فیلم (منظور در کل فیلم است نه یک یا دو سکانس) مشهود است، گرچه که مشکل کاراکتر هاشم، روی بازی آقای اصلانی تأثیر گذاشته و در گرهگشایی یکی از بدترین نقشآفرینیهای ایشان را شاهد هستیم. مجددا عرض میکنم، قسمت عمدهی مشکل در بازی ایشان باز میگردد به آنچه که در فیلمنامه آمده. نقشهکشی کاراکتر هاشم سیر دقیق و درستی را طی نمیکند و یکمرتبه و بیهوا مطرح میشود. حتی سکانسی وجود ندارد که برای چند ثانیه فضا را عوض کند. هاشم بد است، یک صدم ثانیه بعد هاشم خوب است. ایدهی سر به نیست کردن احسان میتوانست خیلی خوب جواب دهد فقط اگر بهدرستی پرورانده میشد. آیا حس خفگی در احسان مشخص است؟ میتواند بیننده را نارحت کند؟ آیا واهمهی هاشم از عملی که دست به آن زده معلوم است؟ آیا فریاد زدنهای پی در پی، تعلیق ایجاد میکند؟ خیر، متاسفانه این بخش از فیلم بیشتر شبیه به آببازی کردن است تا هر چیز دیگری.
احسان به مادرش وابسته است، هر لحظه او را نگاه میکند و اگر چیزی مانع دیده شدن مولود باشد، احسان اعتراض میکند. تلاشهای مولود در خانواده برای احسان تقریبا یک جانبهست. مادر ِ عاشق، توسط اطرافیان و نزدیکانش درک نمیشود و این میان رفتارها و نگرش نادرست مردم هم بیتأثیر نیست. مولود زنیست که همسرش او را بر سر دوراهی سخت انتخاب قرار میدهد و او یک تنه مجبور است بار مسئولیت احسان را به دوش بکشد. خانوادههایشان هم نه تنها حمایت نمیکنند، بلکه دخالت هم میکنند و به اختلافات دامن میزنند. مانند بیان ارثی بودن مشکل احسان از جانب هاشم یا مولود. در این روزها که بازار ژن خوب! و افکار فاشیستی داغ است، این اشاره در فیلم جالب توجه بود. مسلما زمانیکه استارت ایدهی ماجان خورده، فیلمنامه نوشته و سپس ساخته شده است، هنوز این نوع افکار پوچ اینقدر علنی و گستاخانه در رسانهها مطرح نشده بود و خلاصه بیان این امر در فیلم، میتواند توجهات را به خود جلب کند.
حال و روز احسان و اتفاقات ناراحت کنندهای که پشت سر هم برای مولود میافتد، با احساسات بیننده بازی میکند. ما شاهد یک سری بدبختی هستیم که پشت سر هم برای مولود اتفاق میافتد. اتفاقاتی که دل هر فردی را به درد میآورد. در فیلم ماجان بازی بااحساس مخاطب زیاد صورت میگیرد؛ اما تمام این برانگیختگیهای احساسی در بخش پایانی نابود میشود. ناراحتی و ترس هاشم از تصمیمی که گرفته و نسبت به انجام آن اقدام کرده، گنگ است و پِشیمانی، واهمه، غم و محبت پدرانهی او که بالاخره نمود پیدا کرده، به بیننده منتقل نمیشود.
شهناز (سیما تیرانداز) و مولود تقریبا در یک سن هستند. دو زن با خصوصیاتی کاملا متفاوت، یکی سرسخت و دیگر آرام؛ اما شباهتشان در عاشق بودنشان است. هر دو زن حاضرند برای عشق خود بجنگند و از غرورشان بگذرند. دو زن که هر دو به نحوی شیرینکامی را میفروشند با اینکه هر کدام در زندگی، تلخیهای زیادی را تجربه کردهاند.
درمان بچههایی که داری معلولیت ذهنی و حرکتی هستند، شاید بعید به نظر برسد؛ اما در فیلم به این درمانها اشاره میشود و حتی برخی از مراحل درمان را میبینیم. یکی از نقاط قوت فیلم ماجان، بیان درمان این عزیزان است بدون اینکه فیلم وارد شعاردهی و تبلیغ شود. درمانی که میتواند برای بسیاری از خانوادهها کارساز باشد.
نماهایی هستند که از pov (دید ِ) احسان میبینیمشان. در اکثر این نماها چون کودک به مادرش مینگرد، شاهد به وجود آمدن ملودرامهایی تأثیرگذار هستیم. مانند نگاه کردن به ماجان که پشت شیشههای مرباست، مولود که در نوری رویایی غنچههای گل از دستانش میریزد، خواهرکی که رنگینکمان را عاشقانه با پاهایش مینوازد و… .
هاشم، احسان را چون عذاب وجدانی دائمی در برابر خود نمیخواهد، از طرفی هم جرأت مواجه شدن با حیقیقت و اعتراف به هر آنچه که در گذشته انجام داده را ندارد، پس تنها فرار را برگزیده است. او همسر و فرزندانش را دوست دارد؛ ولی قدرت و جسارت حل مشکلات را ندارد و با فرار کردن میخواهد مشکلات و دردهایش را چاره کند. گرچه که در نهایت ماندن و روبهرو شدن را میآموزد.
فیلم ماجان یک شاهکار سینمایی نیست، فیلمیست متوسط؛ ولی شریف. فیلمی که بدون شک میتواند گوشهای کوچک از رنج خانوادهی عزیزان معلول و استثنایی را نمایش دهد و به همهی ما بیآموزد که این عزیزان احتمال بهبود یافتن را دارند. پس باید به یاد بسپاریم که در معرفی مراکز درمان این عزیزان، کوتاهی نکرده و حتما اطلاع رسانی کنیم.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «ماجان» اینجا کلیک کنید.