قابل چشمپوشیها (رمان)
به بهانهی چاپ کتاب «قابل چشمپوشیها» با هم بخشی از سخنِ نویسندهی کتاب را بخوانیم:
«تازه چهل و پنج ساله شده بودم که ناگه روزی فهمیدم کاملن قابلِ چشمپوشیام. فهمیدم اگر بمیرم، واقعن تعداد انگشتشماری از آدمها غمگین و دلتنگم میشوند، چرا که مادر، خواهر، برادر، خواهرزاده، برادرزاده و چندتایی دوست دارم. ـ ولی زندهگی روزمرهی هیچکس تغییر نخواهد کرد. هیچکس به اشتباه یا از روی عادت، یک بشقاب بیشتر سر سفرهی شام نخواهد گذاشت، هیچکس با خودش نخواهد گفت: «حالا چه کنم؟ چهطور از پس این مصیبت بربیآیم؟ دیگر چه کسی حواسش به من خواهد بود؟ چه کسی از من حمایت خواهد کرد؟ چه کسی وقتی غمگینم دلداریام خواهد داد؟..» هیچکس؛ هیچکس اینها را نخواهد گفت. کسی صبح از خواب بیدار نمیشود و خوابآلود، فقط برای اینکه یکبار دیگر به خودش یادآوری کند که من دیگر هرگز کنارش نخواهم خوابید، دستش را به سوی جایی که من سابق بر آن، آنجا میخوابیدم دراز نخواهد کرد؛ و در رابطه با حرفهام، هیچ همکاری نیست که انتظار داشته باشد من مطابق معمول یک ربع دیرتر سر کار حاضر شوم و وقتی هم که از راه میرسم، نفسنفسزنان بابت تاخیرم عذرخواهی کنم ـ فقط این را گوشهی ذهنتان داشته باشید که اصلن قرار نیست من سرِ کار حاضر شوم، من دیگر هرگز نمیتوانم سرِ کار بروم. و هیچ مدیر منابع انسانیای نیز نیازی به یافتن فردِ جایگزینم یا آگهی کردن شغلم ندارد.
خلاصه بگویم، ناگهان این واقعیت در صورتم خورد که اگر بمیرم، یک فضای خالی ملموس، فضایی که برای پر شدن و چرخیدن چرخهایش نیازمند فردی با اهمیتِ من است، پشت سرم باقی نمیگذارم؛چون من هیچ سهم و دخالتی در چرخش آن چرخها ندارم.
مناسبترین کلمه در اینجا، واژهی سوئدی umbärlig، به معنای «قابلِ چشمپوشی» است که بهندرت استفاده میشود؛ چرا که ما ترجیح میدهیم در مورد افراد، مسائل، اتفاقات و مواردی که مهم و ضروریاند صحبت کنیم. مهم بودن، بسیار ارزشمندست. اگر شما مهم هستید، مردم نمیتوانند بدون شما کار کنند. موفقیت یا عدم موفقیتِ دیگران و مسائل، به شما مربوط است. ضروری و مهم بودن، چیزی منحصربهفرد در درون خود دارد..»
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «قابل چشمپوشیها (رمان)» اینجا کلیک کنید.
۲) طراح جلد: علیرضا اکرمی