فصل بارانهای موسمی (۱۳۸۸)
کارگردان: مجیدبرزگر
نویسنده: مجیدبرزگر / حامد رجبی
تهیهکننده: منوچهر شاهسواری
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم فصل بارانهای موسمی بالاخره پس از هشت سال، در سینماهای کشور به اکران درآمد. فیلمی با ضربآهنگ کند که به بحران بلوغ و عشقهای نوجوانی میپردازد، البته با طرح داستانی که با عرف جامعهمان خیلی همخوانی ندارد.
پدر و مادر سینا (نوید لایقی مقدم) در آستانهی جدایی قرار دارند. سینا باید یکی از آن دو را تا حدود دو هفتهی دیگر در دادگاه برای زندگی انتخاب کند.
در همین ابتدای کار، نابهسامانی و بهم ریختگی، خریدهای هول هولکی که برای خانه انجام شده، غذاهای حاضری و کنسرو، بچهای که به مدرسه نرفته، مادری که با لباس فرم و اداری فقط سعی دارد کمی از آن ریخت و پاش را جمع و جور کند و چهرهی مأیوس سینا، نشان از بحران در زندگی او و خانوادهاش است. سینا بر سر یک دوراهی قرار گرفته است، یا پدر یا مادر.
نورهای فیلم بیشتر به آبی متمایل است. دلگیر و غمبار. نورهایی که فضای ناامیدی و سردی روابط را به خوبی نمایان میکنند.
سینا به پول نیاز دارد. این را هم به پدر میگوید و هم به مادر. وجود مسعود که بهطور مستیقم گفته نمیشود مواد فروش است؛ اما گاه و بیگاه سر راه سینا سبز میشود و نیاز مالی سینا، باعث میشود که بیننده حدس بزند سینا معتاد شده است.
او به هر نحوی شده میخواهد پول را فراهم کند و در این بین فکر دزدی از خانمی مسن به سرش میزند و در نهایت طلاهای نه چندان گرانقیمت مادرش را به هوای فروش، از دست میدهد.
با همهی این اوصاف، سینا پسر خوبیست. ساده است. مؤدب، مهربان و خجالتیست. او در بحران نوجوانی، بحران جدایی پدر مادر را هم تجربه میکند. مسئلهای که به او بزرگترین لطمه را زده است. سادگی سینا و اعتمادش به افراد هم برای او دردسر آفرین است.
سینا روزهای سخت و رخوتبازی را میگذراند و شاید فقط برای اینکه تنها نباشد و کمی از کسالت این ایام بکاهد از ناهید (مرضیه خوشتراش) دعوت کرد تا به خانهاش برود. دختری که از همدان به تهران آمده و حالا با پایان یافتن درسش، حاضر نیست به زادگاهش برگردد. ناهید نمیخواهد آزادیای که به دست آورده را از دست بدهد.
با آمدن ناهید به زندگی و خانه سینا، تغییراتی عمده در خانه ایجاد میشود. آن خانهی شلوغ و بهم ریخته، به مأمنی گرم بدل میشود و کاملا میتوان حضور یک زن را درآنجا حس کرد.
در فیلم از نابازیگران بهره برده شده و باید گفت نابازیگران جوان و فرعی قصه، خیلی خوب ظاهر نشدهاند؛ اما بدون شک بدترین بازی مربوط به بازیگر کاراکتر مسعود است. چهرهی او مناسب این پرسوناژ است؛ اما بازی خوبی از او نمیبینیم. کلا این کاراکتر خیلی چیزها کم دارد و شخصیتپردازیاش درست در نیآمده و در این بین بازی بسیار خوب خانم خوشتراش، شدیدا به چشم میخورد.
سینا نمیداند از چه مدل دخترهایی خوشش میآید. او در قید و بند این نوع شیطنتها نیست؛ ولی یکمرتبه به خود میآید و میبیند، گردنبند ناهید را بر گردن انداخته است. دوست دارد ناهید همه جا همراهش باشد. دختری که به زندگیاش رنگ و بوی تازهای داده و سینا توانسته از مشکلاش و بدهی هشت میلیونیاش به مسعود با او سخن بگوید. کسی که سینا به او اطمینان دارد.
ناهید هم میداند سینا انسان خوبیست و با اینکه او به مسعود برای ملاقات ناهید کمک کرده؛ ولی میخواهد به این پسر نوجوان و مهربان، کمک کند. ناهید بر خلاف والدین سینا، او را تنها نمیگذارد و این حضور و اعتماد کافیست تا سینا، اولین و قویترین عشق، یعنی عشق در فصل نوجوانی را تجربه کند.
تهدیدها و تعقیبهای مسعود کمی فضای تعلیق ایجاد میکند؛ اما نه چندان مهم و محسوس.
سینا میخواخد برای ناهید کاری کند، در نتیجه با مردی جوان که به نظر مزاحم اوست قرار ملاقات میگذارد. اینجاست که هم ما و هم سینا می فهمیم که ناهید اهل ماندن و سکون و تعلق نیست.
از آنجایی که میدانیم فیلم فصل بارانهای موسمی حداقل به هشت سال پیش تعلق دارد، باید این نکته را مد نظر قرار داد که در آن زمان هشت میلیون تومان هنوز مبلغی قابل توجه به حساب میآمد و برای این میزان و حتی کمتر، کسی را کتک نمیزدند، بلکه احتمال قتل و به هر نحوی مبلغ را از پس طرف گرفتن، به مراتب بالاتر بود تا یک کتک زدن خشک و خالی که تازه نطق فرد هم باز شود و در آن حال، دیالوگهای فیلسوفانه تحویل دهد.
فیلمبرداری از نکات جالب و قابل توجه در فیلم فصل بارانهای موسمی است. گاهی همه چیز را از منظر سینا میبینیم و گاهی گویی خودمان به عنوان یک کاراکتر نامرئی همراه سینا و کنار او هستیم؛ اما نکته اینجاست که در طول فیلم، هیچگاه سینا را از دست نمیدهیم. در هیچ نما و صحنهای نیست که او حضور نداشته باشد. یا فیزیکی او را میبینیم و یا مسائل را از نگاه او.
درست است که فضای فیلم خیلی با عرف جامعهمان مطابقت ندارد؛ اینکه هر دو والدین یک نوجوان، او را به حال خود رها کنند و یا دختری سر خود به خانهی نوجوانی مهمان شود و حداقل از جانب خانوادهی دختر، آب از آب تکان نخورد؛ اما باید همیشه توجه داشت که فیلمساز سوژهای را که کار کرده دوست داشته و از این منظر خودش به آن داستان یا داستانکها نگاه کرده است و دیگر آنکه همهی فیلمهایی که ساخته میشوند، الزاما برای داخل کشور نیستند و گاهی شاید جشنوارههای خارجی و حتی فراتر از آن، جهان شمول بودن فیلم بیشتر از هر چیزی مد نظر فیلمساز بوده باشد.