عصبانی نیستم (۱۳۹۲) (۱)
نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: رضا درمیشیان
ژانر: درام
محصول: ایران
مدت: ۱۰۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
تعللهای بیمورد و سنگ انداختنهای مدام برای جلوگیری از اکران برخی آثار، در جامعهی هنری ایران غریب نیست؛ همان آثاری که قبلا صد جور مجوز مربوطه را گرفتهاند و با اجازهی مقامات و سازمانهای رسمی ساخته شدهاند و بعد یک یا چند نفر، وابسته به فلان فرد و جریان و ارگان، از آن اثر خوششان نیآمده یا به صلاح خودشان ندانستهاند و در نهایت به تلاش شبانه روزی عدهای هنرمند عاشق، گفتهاند نه!
فیلم عصبانی نیستم درمیشیان، تا که به اکران عموم نائل شود، کش و واکش زیاد داشت. از وعده و وعید این و آن گرفته، تا کاغذبازی و رد و بدل شدن نامههای متعدد و شکسته شدن چهره و روح فیلمساز. به هر حال از آنجایی که جلوی برخی اتفاقات را نمیتوان گرفت و پنهانکاری و چاه کندن بهر افراد، راه چاره نبوده و نیست، اکران دومین ساختهی رضا درمیشیان بعد از پنج سال، درست مصادف شد با دستگیری سعید مرتضوی و همین ماجرای دستگیری او، کسی که نامش با بستن فلهای مطبوعات، ستارهدار کردن بسیاری از دانشجویان شایسته و حوادث تلخ بازداشتگاه کهریزک گره خورده، فیلم عصبانی نیستم را بیش از قبل در کانون توجه قرار داد.
مسلما زمانی که آدمی از چیزی منع میشود، حالا چه به درست و چه به غلط، تمایل برای تجربهی آن در انسان به حد اعلا میرسد، حتی اگر پیش از آن، هرگز کوچکترین توجهی به آن مورد نداشته باشد، درست مانند ماجرای خوردن سیب ِ ممنوعه توسط آدم و حوا؛ پس کاملا قابل پیشبینی بود و هست که فیلم عصبانی نیستم، فروش خوبی داشته باشد، حتی اگر نسخهی اصلی فیلم نمایش داده نشود و بیست دقیقه از آن شامل ممیزی شده باشد؛ ولی موفقیت این فیلم، بیش از هر چیز مدیون ذاتش است، مدیون درستی ِ روایت آن است و همذات پنداری مخاطب با کاراکترها و شرایط آنان. داستان و روایت عصبانی نیستم، بیش از حد برای اکثر ایرانیان آشناست.
لازم نیست حتما دهه شصتی باشید و درگیر شعارهایی چون «رای من کجاست؟»، که نوید (نوید محمدزاده) بیست و شش سالهی این قصه را درک کنید؛ اکثر ما شرایط و احساسات او را به نوعی زندگی کردهایم. برای همین زمانی که تصویر و صدای سعید مرتضوی در سالن سینما میپیچد، درحالیکه حرفش حول ِ دفاع از رسالهی دکتریاش درست در تاریخی که زندگی جوانان بسیاری نابود میشد میگردد، سکوت عمیق و سرد تماشاگران و نگاههای خیرهشان به پردهی نقرهای، درست مانند همان نگاهیست که نوید به تصویر آن مرد در تلویزیون دارد، همانقدر گنگ و بهتزده و این یعنی درستی ذات یک فیلم که مستقل از اتفاقات و زمان حرکت میکند. آنقدر مستقل که حتی اگر از کانون اتفاقات جاری در برههای خاص هم دور بیفتد، باز هم حرفهایش تازگی دارد و تداعیکنندهی مشکلات قبل و فعلی و پیش روست. مشکلاتی که گویا تمامی هم ندارند و هر روز دریغ از دیروز را ورد زبانها کردهاند.
دریغی که درمیشیان بهدرستی درکش کرده و با در نظر گرفتن این حقیقت ناگوار که اکثر افراد در جامعهی فعلی ایران، در جایگاه درست و حقیقی خود قرار ندارند، قصهی عصبانی نیستم را پیش برده، نمونهاش هم جدا از نوید، وحید تارانتینوست؛ جوانی شدیدا سرخورده که با توجه به لقبش باید یک عشق ِ فیلم باشد؛ اما خود را یک موزیسین بزرگ و قَدر میداند و اینجاست که فیلمساز ِ جوان و بااستعداد، بهخوبی نشان میدهد که حتی در تقلید هم، یک جای کار این ملت، میلنگد. ملتی که بیهویتی، بیهدفی و بیامیدی در وجودشان بیداد میکند و سرزندگی و شادابیشان، در چشم بر هم زدنی، با یک اعتراض ساده، به بزرگ شدنهای سریع و پیر شدنهای زود هنگام میانجامد و سرگشتگی و تردید نسبت به آینده را که خواه ناخواه منجر به عصبیت میشود، همواره در آنان بیدار نگه میدارد؛ به هر حال ایرانیان بیجهت به مقام یکی از عصبیترین کشورهای جهان نائل نشدهاند. سالهاست که مسائل ریز و درشت داخلی و خارجی و جریانهای دُگم فکری، بذر عصبیت را در جامعه کاشتهاند و آبیاری کردهاند و سبب شدهاند در مملکت و روح مردم، ریشه بدواند. و درمیشیان با توسل به عصبیت جاری در جامعه، فرم فیلمش را تعریف کرده.
از لحظهی شروع، فیلم بهعمد در جهت ناراحت کردن روان و اعصاب بیننده پیش میرود. فیلمبرداری مالیخولیایی، کاتها و جامپ کاتها و صدا و موسیقی بهکار رفته در فیلم، بسیار شبیه به چیزیست که گاهی در مغز انسان اتفاق میافتد، خصوصا در حالت تشویش و عصبیت؛ در بین هیاهویی که تصاویر و صداها در ذهن بیننده ایجاد کردهاند، نریشنهای نوید، پاراکسی غریب را موجب میشود. او با آرامش و شمرده و البته با لحنی دلمرده و گاها مستاصل و لرزان با مخاطب فیلم روی تصاویر تکراری و سریع و خشن حرف میزند که خودش نوعی هشدار است از اشباعشدگی، از آرامش قبل از طوفان و لبریز شدن صبر، از خودبیگانگی و سرگشتگی، از اینکه هیچ چیز سر جای خودش نیست، علیالخصوص عدالت.
از این روست که شاید فیلم عصبانی نیستم به نگاه بدبینانه و تلخ نسبت به جامعه محکوم شود؛ ولی دیدگاهی که فیلم ارائه میکند بسیار نزدیک به حقیقت و واقعبینانهست. سرزندگی و لبخند زیبا و نگاه پر شور ِ نوید در دوران دانشجویی از او سلب میشود و اخراج و زندان و ستارهدار شدنش، آیندهای پیش روی او باقی نمیگذارد؛ حکایت بسیاری از افراد جامعه نیز، این چنین رقم میخورد. این سیاهنمایی و غلو نیست، بلکه در کمال تأسف حقیقت تلخیست که برای عدهی کثیری از دانشجویان و سیاسیون و وکلا و فعالان مدنی و اجتماعی در ایران رخ داده و از آنجایی که همهی انسانها چند بعدی نیستند، بعد از خانهنشین شدن و اخراج از کار و دانشگاه، دیگر هرگز نمیتوانند خود ِ واقعیشان باشند. برخی چون نوید، استعداد و علاقهشان را مییابند و در رشتهی تحصیلیشان گل میکنند، افرادی دانا، قانع و آکادمیک که جز کار خودشان، حرفهی دیگری بلد نیستند و برای همین هم وقتی از آنچه که برایش ساخته شدهاند منع میگردند، در هر کار دیگری، کمیتشان لنگ است؛ مخصوصا اگر بخواهند با درستکاری پیش بروند و از دزدی، پشت هم اندازی، دروغگویی، زد و بند، چشم بستن روی بیعدالتی و بیناموسی دوری کنند.
در چنین کشوری که اخلاقیات رنگ میبازد، آرزوهای جوانانش در بستر جامعه و درس و کار، موقعیت به ثمر رسیدن، نمییابند و همه چیز شدیدا به پول وابسته میشود، و کسب درآمد زیاد هم در مدتی کوتاه، برای رسیدن ِ به رفاه، با نادرستی همراه میشود. در این شرایط اسفناک، عشق بیش از آنکه زیبا بنماید، بدبختی میشود و آرزویی دور دست و بر باد رفته مینماید، مانند ماجرای عشق نوید و ستاره (باران کوثری). بالاخره روزی میرسد که هم طاقت عاشق طاق میشود و هم معشوق و از آن عشق، جز آه وحسرت نمیماند، بهبودی حاصل نمیشود و تباهی هر لحظه بیشتر خودنمایی میکند و آمار ازدواجهایی که تنها در قلبها ثبت میشوند، نه بهصورت قانونی و روی کاغذها، روز به روز بالاتر میرود. و آینده، نامعلوم است و فرو رفته در دل سیاهی.
جسارت درمیشیان برای ساخت چنین فیلمی ستودنیست. فیلمی که استعداد او را تمام و کمال عیان میسازد و نشان میدهد او کارش را بلد است و بازی بسیار خوب و کنترل شدهی نوید محمدزاده هم در فیلم عصبانی نیستم، همواره یکی از نقاط عطف کارنامهی بازیگری او بهشمار خواهد آمد و فراموش نخواهد شد. حالا چه عکسهای کاغذی چسبیده به دیوار اتاق خواب نوید، در کنار تمام مممیزیها برای اکران، مات و سانسور شود و چه نه، عصبانی نیستم کار خودش را کرده و حرف دل بسیاری را زده. درست است که برای اکران عموم این فیلم خوب، انرژی زیادی از دست رفت و درمیشیان خون دل خورد و شکسته شد؛ ولی شاید این زمان، به لطف برخی بیدرایتیها و تنگ نظریها، بهترین زمان برای اکران عصبانی نیستم بود، زمانی که مصادف شد با به دام افتادن سعید مرتضوی.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «عصبانی نیستم» اینجا کلیک کنید.