سانسوربازی
چه یک ثانیه، چه یک دقیقه، چه یک ساعت؛ هیچ فرقی نمیکند وقتی دیگری برای جهانبینی و هنر ِ هنرمند و چشم و گوش و عقل و شعور بیننده تصمیم میگیرد. سانسور، سانسور است؛ توهینی بزرگ و بیپروا. نه جغرافیا میشناسد، نه فرد و نه زمان.
چه باید گفت در مورد سلاخی کردن هنر؟ در مورد زجرکش کردن فیلم؟ پدیدهای منزجرکننده که در تمام جهان وجود دارد؛ اما برای ما ایرانیان وضع کمی فرق میکند. نزدیک به چند دهه است که رسانههای بصری و خبری برای ما ایرانیان به دو بخش داخل کشور و خارج کشور تقسیم شدهاند و هر دوی این رسانهها مدام در حال متهم کردن یکدیگر به سانسور اخبار و فیلم و سریال و نظر و اندیشه و… هستند. البته که هر دوی آنها اهل سانسوربازی هستند.
نام این افراد و تصمیمگیرندگان را برای خودم «از ما بهتران» گذاشتهام. از ما بهتران وجودی فعال دارند. آنان از ما، از همهی ما، خیلی خیلی بیشتر و بهتر میفهمند! و کارشان مردمآزاریست. البته شاید این مردمآزادی و به خلق الله مشقت و ضرر رساندن، نوعی لطف بهحساب آید که از نظر از ما بهتران، سیئات ِ ما را بشورد و ببرد! یا اینکه ما را از گناه و معصیت دور کند! اما چگونه؟
مثلا در رابطه با ساخت یک فیلم در کشورمان، از ما بهتران اول به یک فیلمنامه مجوز میدهند و سپس هم پروانه برای ساختش را. وقتی کلی انرژی و هزینههای مادی و معنوی برای ساخت یک اثر شد و به نتیجه رسید، از ما بهتران، کار اصلیشان را شروع میکنند، یعنی ابتدا فیلم را زندانی میکنند و سپس با چاقو شکنجهاش میدهند و نیمه جانش میکنند! آنها تا جاییکه میتوانند از همان فیلمی که به آن پروانه ساخت دادهاند ـ درحالیکه موضوعش را تمام و کمال میدانستهاند ـ میبُرند و میبُرند و میبُرند؛ بعد در ِ زندان را به روی لاشهی رو به موت ِ فیلم باز میکنند و با وقاحت میگویند: «بفرما، آزادی! حالا برو پی کار و زندگیت!»
خب قرار است چه شود جز اینکه همه میدانیم فیلم بالاخره جان میدهد؟ برای همین است که وقتی فیلمی بالاخره با سانسوربازی رفع توقیف میشود و به اکران عموم درمیآید، در حقیقت پیش از اکران، نابود شده است. کسی پاسخگوی فیلمساز و تهیهکننده و سرمایهگذار و… و مخاطب ِ به حق ناراضی نیست. بله، اینجاست که از ما بهتران سکوت اختیار میکنند و همه را به جان هم میاندازند و از دور به تماشای این کارزار ِ باطل مینشینند. آنها چون از ما بهترند، خیلی راحت از زیر بار مسئولیت و پاسخگو بودن شانه خالی میکنند. مخاطب با کلی گله و پرسش بیپاسخ میماند و گروه هنرمندان هم هاج و واج و مغموم، نمیدانند با ضررهای مادی و معنوی چه کنند و چطور در برابر مخاطب فیلمشان پاسخگو باشند.
اما میرسیم به از ما بهتران ِ بروزنمرزی که دست کمی از داخلیها ندارند و به قولی آب ندیدهاند، وگرنه شناگران بسیار بسیار ماهری هستند. چندی پیش سریالی دیدم بهنام «زن محترم» که «زن نیکنام» هم ترجمه شده است. اول از همه شروع سریال بود و بعد هم موسیقی بینظیر تیتراژ که مرا بر آن داشت، تمام سریال را در یک و روز ونیم ببینم. جذاب بود، معمایی و عاشقانه و البته دلخراش. زنانگی داشت و قهرمان قصه هم زن بود. تقابل دو زن، یکی از فلسطین و دیگری اسرائیل، برایم بسیار جالب بود. اینکه در اوج ِ دشمنیها آن دو به حریم هم احترام میگذارند و حقوق زنان را فدای باورها و خصومتهای سیاسی نمیکنند، نشان از باور به برابری و کرامت انسانی و همبسنگی زنان در تمام جهان بود. سریال تمام شد و من مشتاق بودم فرصتی دست دهند تا دوباره به تماشایش بنشینم.
چند ماهی گذشت و من تبلیغ سریال را در شبکهی بیبیسی فارسی دیدم. خوشحال شدم و برایم جالب شد ببینم سریال به چه صورتی دوبله شده است. شب ِ موعود، تلویزیون را روشن کردم و بعد از سی دقیقه چنان برآشفتم که همان لحظه وارد سایت بیبیسی فارسی شدم و اعتراضم را نسبت به سانسور سریال، ابراز داشتم. عصبانی بودم ـ هنوز هم هستم. ـ که چطور چنین تصمیاتی گرفته و اجرایی میشود آن هم از جانب رسانههایی که رسانههای داخل را محکوم به سانسور و… میکنند و مدام داعیهی آزادی اخبار و اطلاعات و… را سر میدهند.
بله عزیزان، با گذشت قریب به نه ماه، هنوز بنده هیچ جوابی از بیبیسی فارسی دریافت نکردهام و مطمئنا هم نخواهم کرد. پس نتیجه آنکه، از ما بهتران این طرف آب و آن طرف آب، دو روی یک سکه هستند. سکهای که حالا حالاها دور خود میچرخد و شاید روزی برسد که عمود بایستد و به هیچ طرفی غش نکند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «سانسور» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد سریال «زن نیکنام» اینجا کلیک کنید.