سارا و آیدا (۱۳۹۵) (۱)
تهیهکننده و کارگردان: مازیار میری
نویسنده: امیر عربی
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۸۶ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
یک سوژهی بیمایه و سطحی، فیلمنامهای مشوش، میزانسنی فوق ِ معمولی، کاراکترهایی کاملا تیپ که حتی شخصیتپردازی همان تیپها هم به ثمر نرسیده و بهدرستی پرورش نیافته و گاهی هم تکرار نقشهای گذشتهی بازیگران در فیلمها و سریالهای گذشتهشان را تداعی میکند. متاسفانه فیلم سارا و آیدا هیچ نکتهی قابل توجهی ندارد. فیلمی که ضعیفترین فیلم در کارنامهی آقای مازیار میریست.
فیلم شروع میشود و ابتدا به نظر همه چیز خوب است. ریتم سریع است و نکات اصلی خوب منتقل میشوند. ماجرای مرد طلبکار هم ناراحت کننده است و میتواند بیینده را شدیدا منقلب کند. یک مرد درشت اندام نهتنها بر سر یک خانم جوان و مؤدب داد میزند، بلکه او مورد ضرب و شتم هم قرار میدهد و بیپناهی سارا (غزل شاکری) را پر رنگ میکند. پس فیلم سریع و شوکه کننده، با دادن اطلاعات کافی کارش را آغاز میکند. فیلمی که بهنظر پر قدرت میآید؛ اما در ادامه چیز زیادی برای ارائه ندارد.
سوژه بر روی مسائل مالی و اختلاس شکل گرفته. آنچه که این روزها اکثرمان با آن مواجه هستیم و این میان اخباری در مورد انواع و اقسام کلاهبرداریها و بالا کشیدن پول افراد مختلف و اعضای خانواده را هم میشنویم. میثاق، برادر سارا، هم یکی از این افراد است که پول خانواده را بالا کشیده و فراریست. او همسر، فرزند، مادر و خواهرش را رها کرده و دردناک ماجرا اینجاست که یکی از چکهای بیمحل به نام مادرش، ناهید (شیرین یزدانبخش) است. همین چک است که احساسات مخاطب را بیش از پیش برمیانگیزد و یک فاز ملودرام؛ اما گذرا به فیلم میدهد. سوال این است که چرا یک مادر فرهنگی باید چک بلامحل بکشد و بعد دل بیننده را بابت مثلا مظلومیت خود به درد آورد؟ در دورهای زندگی نمیکنیم که افراد تحصیل کرده بگویند ندانستیم و انجام دادیم. واقعا جوابگوی افرادی که پولشان را از دست دادهاند چه کسیست؟ دختری به اسم سارا که مدام میگوید: «یک هفته وقت دهید تا من پانصد میلیون تومان پول جور کنم..»؟! حرف و قولی که خودش هم میداند از اساس صحت ندارد. حالا چرا مخاطب باید دلش بسوزد که ناهید به زندان برود؟ اگر او زنی امی بود و میگفت بهزور و ندانسته پسرش از او امضا و یا اثر انگشت گرفته، باورش سهل بود تا اینکه یک مادر ِ بادانش، شریک جرم ِ کلاهبرداری فرزندش شود و بعد هم قیافهی حق بهجانب و مظلوم به خودش بگیرد.
همانطور که گفته شد، کاراکترها کاملا تیپ هستند و عزیزی مانند خانم یزدانبخش هم در تکرار نقشهای گذشتهی خودشان ظاهر شدهاند. آیدا (پگاه آهنگرانی) دختر شر و بانمک قصه است، سعید (مصطفی زمانی) هم در همان نگاه اول معلوم است که بدمن داستان است و مسلما در راه رضای خدا چنین مبلغ هنگفتی را به سارا نمیدهد. آنچه که پر واضح بود و میپذیریم این است که آیدا به خاطر علاقهاش به سعید، متوجه دروغگویی و دورویی او نیست؛ اما سارا چرا اینقدر ساده است؟ بهنظر سادگی در خانوادهی سارا موج میزند! البته بهتر است به جای واژهی سادگی از واژهی حماقت استفاده کنم، باری.
استفاده از بازیگران چهره مخصوصا دو تن از بازیگران سریال محبوب شهرزاد که عاشقانهی نافرجام بین آنها (فرهاد دماوندی و آذر گلدرهای) دلهای بینندگان این سریال را به درد آورد، احتمالا میتواند مخاطبین را برای تماشای فیلم سارا و آیدا ترغیب کند؛ اما بازیهای خام که بخشی از آن به درنیآمدن درست کاراکترها هنگام نوشتن فیلمنامه باز میگردد، همه چیز را در مورد پرسوناژها لو میدهد و دیگر هیچ چیز را برای کشف کردن، باقی نمیگذارد.
فیلم در مورد دوستیست، دوستی بیقید و شرط و همه جانبهی دو زن، سارا و آیدا. دو زنی که خارج از محیط کاری هم بیشتر اوقاتشان را با هم میگذرانند و از دو خواهر به یکدیگر نزدیکترند؛ اما آیا فیلمساز عزیز موفق شدهاند جنبههای حقیقی ِ این دوستی پاک را به بینندهشان نشان بدهند؟ اینکه یک نفر در اسبابکشی کمک کند یا فقط بخواهد پز دوستپسر پولدارش را به دوستش بدهد، رنگ و بوی دوستی حقیقی و ریشهدار بین سارا و آیدا را نمیدهد. اگر واقعا این دو آنطور که باید، به یکدیگر نزدیک بودند، آیدا حتما خواستهی سعید را به سارا میگفت. این یک اصل بین رابطهی عمیق خانمهاست، مخصوصا اینکه سارا نامزد دارد و میتواند آیدا را در مورد رابطهاش با سعید، خیلی خوب، هدایت و راهنمایی کند. جدا از این، واقعا رابطهی سارا و علیرضا (سعید چنگیزیان) چیست؟ یک نامزدی پر احساس که قرار است به عاشقانه بدل شود؟ یا سارا نامزدش را نمیخواهد و درصدد بر هم زدن این رابطه است؟ علیرضا نه تنها مرد بیمنطقی نیست، بلکه بسیار هم همراه است و وفادار. پس چرا سارا همه چیز را از او مخفی میکند؟ واقعا دلیل این همه پنهانکاریهای ناشیانه و توهینآمیز چیست؟ سارا میخواهد آبرویش پیش علیرضا و خانوادهاش نرود؟ آیا واقعا روراستی و درستی در خانوادهی سارا وجود دارد؟ اینطور که معلوم است خیر! آنها فقط خانوادهای هستند که لاف ِ درستی را میزنند.
سارا خود را زنی بینهایت سادهلوح نشان میدهد و زمانیکه بیننده متوجه میشود او منشی ِ خاص و امین مدیر یک شرکت بزرگ و معتبر است، نمیداند دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس را! یعنی یک خانم تحصیلکرده و شاغل آن هم در آن حد، نمیداند که این همه پول را بیمقدمه به کسی قرض نمیدهند مگر اینکه دلایلی پشتش باشد؟ نمیداند باید با نامزدش تحت هر شرایطی رو راست باشد؟ نمیداند که یک هفتهای نمیتواند از هیچ راه درست و صحیحی این مبلغ را جور کند؟
فیلم دچار آشفتگیست و فرم و محتوایش در نیآمده. کاتها، گریم و فیلمبرداری بهنحوی نیستند که گذر زمان حس شود، بلکه این خود بیننده است که مدام باید حدس بزند مدتی از فلان ماجرا گذشته است در حالیکه حتی با یک مکث سادهی یک ثانیهای حس ِ گذر زمان بهخوبی منتقل میشود؛ اما در فیلم سارا و آیدا با پرشهایی سریع و گیجکننده در صحنهها و عدم هماهنگی آنها مواجه هستیم.
آقای میری برای نقطهی عطف دوم فیلمنامه، یک راه بسیار ساده را برگزیدهاند، حذف یکی از کاراکترها. حذفی که کاراکتر دیگر را بر سر یک دوراهی قرار میدهد، اخلاقگرا بودن یا بیاخلاقی کردن که این بخش هم نمیتواند چالشی جدی را در مورد آن کاراکتر ایجاد کند.
آقای مازیار میری عزیز، کارنامهی درخشانی از فیلمهای بسیار خوب و متنفذ در روح و ذهن مخاطب دارند. فیلمهایی چون «بهآهستگی»، «پاداش سکوت»، «حوض نقاشی» و «سعادتآباد» که هر چهارتای آنها، از فیلمهای محبوب بنده نیز هستند. امید است دوباره، شاهد کارهایی عمیق و سورپرایز کننده از این کارگردان جوان کشورمان باشیم با سوژههایی قابل تأمل و بحث و کاراکترهایی پخته.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «سارا و آیدا» اینجا کلیک کنید.