زیر سقف دودی (۱۳۹۵)
نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: پوران درخشنده
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۱۱۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
وقتی بعد از دیدن فیلم زیر سقف دودی از سینما بیرون آمدم، حسی کاملا مبهم و دوگانه داشتم. بیشتر از خودم متعجب بودم، چون برای اولین بار بود که دقیقا نمیدانستم در مورد یک فیلم چه احساسی دارم. واقعا نمیتوانستم تصمیم بگیرم و همین امر مرا به خنده انداخت برای همین فیلم را در ذهنم به دو بخش تقسیم کردم. بخشی که دوست داشتم و بخشی که اصلا دوست نداشتم. به شخصه از این نوع دستهبندی و نگاه مطلق و سیاه و سفید به هر چیزی بیزارم؛ ولی چه میشود کرد، برای نقد فیلم زیر سقف دودی، مجبورم به این روش پیش بروم.
بهرام (فرهاد اصلانی) کارخانهای نیمه برشکسته دارد، از همسرش شیرین (مریلا زارعی) کاملا احساسی و جسمی دور شده و نمیتواند با پسرش آرمان (ابوالفضل میری) رابطهی صحیح و دوستانهی پدر و فرزندی داشته باشد. خانهشان پر از تنش است و روز به روز فاصلهی بین اعضای خانواده زیاد میشود.
تنش و ناآرامی ِ چندین و چند ساله در خانه، چنان روی اعصاب آرمان اثر گذاشته که با کوچکترین حرف و حرکتی عصبی میشود و در عدم کنترل تا آنجا پیش میرود که نامزدش کیانا (لاله مرزبان) را کتک میزند. کیانا دختر خوب و خانوادهداریست و تا اینجای کار مشکلی نیست. فضای سرد و پر از تنش خانواده هم بهخوبی ترسیم شده. مشکل برای من در فیلم از جایی آغاز میشود که کیانا را دوباره با آرمان میبینم و او با حداقل ناز کردن! و با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن با او برخورد میکند! به نظر بنده فیلمساز محترم شناخت خیلی خوبی از نسل جدید ندارند چون حداقل تمام دختران دههی هفتاد ی که من میشناسم، کتک نمیخورند، اگر هم بخورند اینطور نیست که به روی مبارکشان نیآورند. حالا فرض میگیریم که کیانا استثنایی در جوانان ِ نسل جدید است که با چنین فاجعهای به نام عشق کنار میآید و میبخشد.
دعوا و عدم درک درست و کجبینی و جبههگیری نسبت به صحبتها و رفتارها بین زوج بهرام و شیرین بهخوبی تصویر شده است، چه در حرکات و چه در دیالوگها. مخصوصا که کاراکتر رعنا (بهنوش طباطبایی) هم برای قیاس بین دو زن و دو نسل در فیلم خوب جواب داده است. رعنا زنیست که برخلاف شیرین به خودش میرسد و زیباییهایش را پنهان نمیکند، دلبر است، به قول معروف بلد است با مرد خود چگونه رفتار کند و دلش را بهدست آورد، طبق مد روز پیش میرود و مستقل است. در حقیقت میتوان بهصورت کمی اغراق شده شیرین و رعنا را تقابل سنت و مدرنیته در نظر گرفت، اغراقی که در این حدش آزار دهنده و ناخوشآیند نیست.
طراحی صحنه در فیلم خیلی خوب عمل کرده مخصوصا در چیدمان و استفاده از رنگهای سرد و گرم بین خانهی دو زن قصه. خانهی شیرین پر از رنگهای آبی و سفید است، درست برعکس خانهی رعنا که بهخوبی از رنگهای گرم و آتشین در آن بهره برده شده است. استفادهی خوب از این تنالیتههای رنگی و چیدمان تنگاتنگ یا فراخ، توانسته حس و حالی که بهرام در هر کدام از خانهها دارد را خیلی خوب به مخاطب انتقال دهد.
فیلم تا میانه پیشرفتی قابل قبول دارد و پس از آن افت میکند در نتیجه فیلمساز کاراکتر جدیدی را به داستان میافزاد، خانم روانشناس و مشاور با بازی آزیتا حاجیان. ابتدا نقش این کاراکتر پر رنگ است؛ ولی دیری نمیپاید که او به کلی حذف میشود چون او حرفی برای گفتن ندارد. اینکه به بهرام و شیرین بگوید شما بلد نیستید از همدیگر عذرخواهی کنید یا به بهرام هشدار بدهد که پسرش میداند او معشوقه دارد، شده است کل ِ رسالت پرسوناژ خانم مشاور آن هم با دیالوگهایی شعاری. اگر همین مسئلهی معشوقه و وجود رعنا در زندگی بهرام بهصورتی بخشی پرتعلیق و بدون واسطه بین پدر و پسر بیان میشد یا مواجههای بینشان رخ میداد جذابتر نبود؟ آرمان که خوب بلد است داد و بیداد کند، چرا در این مورد سکوت کرده و عوض کمک، مدام به مادر بدبخت و توسریخوراش میپرد؟
بحث بیچارگی شیرین شد. زنی که دانشجوی موفقی بوده و بعد از ازدواجش از دانشگاه انصراف داده و بدل به یک کلفت بدبخت و بیعقل شده که فقط بلد است گریه کند و روی مظلوم بودنش تاکید کند و بشود نقطهی مقابل خواهرش.
اینکه در فیلم میبینیم خیلی از مردان قدر کارهای تکراری و فرسایندهی همسرشان در منزل را نمیدانند و خیلی از زنان هم بعد از تولد فرزند، همسر و خودشان را بهکلی فراموش می کنند، خیلی خوب است و این درد بزرگی در جامعهمان است که نیاز به بازگو کردن و درمان دارد؛ ولی همین نوع بازگو کردن ِ کسل کنندهی فیلم زیر سقف دودی و سردرگمی فیلمنامه، کار را خراب میکند و سوژهی به این خوبی در مورد فروپاشی خانواده را در کمال تاسف، به هدر میدهد.
در فیلم روابط زوجها را در سه نسل مختلف شاهد هستیم. پدر (هوشنگ توکلی) و مادر (مریم بوبانی) شیرین، رابطهی فرهاد و شیرین ـ در مقام همسر ـ و آرمان و کیانا. این نوع نشان دادن زندگی خانوادگی و ارتباطات عاطفی بین سه نسل ایدهی خیلی خوب و کارآییست؛ ولی دوباره در این بخش هم با معضل عدم پرورش صحیح قصه و کاراکترها مواجه هستیم.
رابطهی پدر و مادر شیرین از این طرف بام افتاده است. زن و شوهری که همدیگر را بهخوبی درک میکنند و دم از نگرانی برای شیرین میزنند؛ ولی در عمل کار خاصی نمیکنند. مادر شیرین هم که دیگر نقطهی اوج ِ ناپختگی در ایفای نقش مادری و دیالوگنویسی بهشمار میآید. وقتی شیرین با چمدان به خانهی پدری باز میگردد، نه تنها والدیناش نگران نمیشوند و از او بهطور جدی سوال نمیکنند که چه شده، بلکه مادر نتیجه میگیرد که او با آرمان حرفش شده است! کدام دختری ِ سادهای مانند شیرین در کشورمان وجود دارد که دردش را طی این همه سال به مادرش نگفته باشد؟ مادر شیرین آنقدر از مرحله پرت است که فکر میکند او با آرمان حرفش شده. راستش تا به حال نه دیدهام و نه شنیدهام که مادری با پسرش حرفش شود و عوض جوان ِ سرکش و مغرور، مادر خانه را ترک کند! واقعا چطور مادر شیرین از قهر آمدن دخترش به خانهی پدری، توانست چنین نتیجهای بگیرد؟ راستش اگر مطمئن نبودم که خود ِ خانم درخشنده فیلمنامهی زیر سقف دودی را نوشتهاند، قسم میخوردم این فیلمنامه را مردی نوشته که نه فرزند دارد، نه زن، نه خواهر و نه مادر، یعنی فردی به کل بیگانه با دنیا و عواطف زنان، مخصوصا زن ِ سنتی ِ ایرانی. ماجرای تازه خواب بیدار شدن پدر هم بسیار خندهدار بود. مخاطب در تصورش پدر را با پیژامه و کمی خوابآلود متصور است؛ ولی او را حاضر و آماده و شیک، مثل دستهی گل، روی مبل مییابد. یعنی حتی یک نفر بر سر صحنه حواسش نبود تا این مشکل و اشتباه فاحش را گوشزد کند؟ عجبا!
بازیها دو قطبیست، یا خیلی خوب یا کلیشهای و بد. از آقای اصلانی و خانم زارعی، طبق معمول انتظاری جز بازی بسیار عالی و حساب شده نمیرود و هر دو عزیز از پس نقششان بهخوبی برآمدهاند؛ ولی بازی آقای شهرام حقیقتدوست در این فیلم حقیقتا منحصر به فرد است. خانم طباطبایی هم در نقشی متفاوت و بهخوبی ظاهر شدهاند؛ ولی بازی دو نابازیگر فیلم متاسفانه چنگی به دل نمیزند و مصنوعیست. نکتهی مهم در مورد بازیها برای من بر میگردد به نقش آقای نواب صفوی. نقشی که تکرار بسیاری از کاراکترهاییست که ایشان بازی کردهاند و بسیار شبیه به نقشیست که در فیلم شمعی در باد (۱۳۸۲) داشتهاند و باعث شد سوالی در ذهنم شکل بگیرد. چرا جدیدا هر جا که ایشان حضور دارند باید به نحوی یادی از الویس پریسلی شود؟ آیا ایم امر جز قراردادشان است؟ در فیلم نهنگ عنبر ۲ ایشان کاملا در قالب الویس فرو رفته بودند؛ خب، آن فیلم کمدی بود و شاید این اقتضا را داشت؛ اما در فیلم زیر سقف دودی در ماشین او موزیک الویس پخش میشود! و بر شباهت او و آقای پریسلی خدابیآمرز تاکید میشود. به هیچ وجه دلیل این تاکید را در یک درام ِ جدی ِ اجتماعی متوجه نشدم.
شیرین میخواهد نوار ویدیوی فیلم عروسیشان را به سیدی تبدیل کند. به روز شدن فیلم ِ به این مهمی و بیشتر در دسترس بودنش، خیلی هم عالیست. با توجه به سن آرمان و زود باردار شدن شیرین، او و بهرام کمتر از سی سال است که ازدواج کردهاند، پس چرا فیلم عروسیشان سیاه و سفید است؟ فیلم ِ عروسی در ادامهی ترک منزل کردن ِ شیرین و بعد از کلاه رفتن بر سر آرمان، قرار است مانند تلنگری عمل کند ولی آیا مردی مثل بهرام که برای رفتن از آن خانه و ترک شیرین لحظه شماری میکند و مدام در پی ایرادگیری و جنجالسازیست، با دیدن فیلم ِ عروسیاش به این درجه از تحول میرسد؟ یکمرتبه میشود پدر آرام و دلسوز خانواده دوست و با معشوق در آن شب ِ مهتاب کذایی وداع میکند؟
فیلم پایانی باز دارد، انتخابی که برای یک فیلم ِ اجتماعی آن هم با موضوع طلاق عاطفی درست نیست و این فکر به سر بیننده میزند که شاید فیلمساز نمیدانسته چطور باید فیلم را به پایان برساند. مخصوصا بعد از آن فاجعه در خانهی شهرام حقیقت دوست و خودزنی ِ او و یکمرتبه بیرون پریدن بچهای افلیج! الآن باید دلمان برای مواد فروشها بسوزد؟
در اینکه اجتماع ما خیلی خیلی بیمار است، هیچ شکی وجود ندارد؛ اما اگر بخواهیم تمام مشکلات را با ننه من غریبم بازی به تصویر بکشیم و بدون نتیجهگیریای درست و درخور، سر و ته یک اثر هنری را هم بیآوریم، هرگز رسالت هنرمندی را به انجام نرساندهایم و نتوانستهایم جامعه را بیدار و هوشیار کنیم.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم زیر سقف دودی اینجا کلیک کنید.