ریچارد (۱۳۹۷) (۱)
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است قصهی تئاتر لو برود.”
ریچارد سوم، اجرا شدن یا نشدنش (۲)، ریچارد..
همهی این نامها و نمایشنامهها، یک حرف مشترک میزنند و هدفی واحد دارند که حمیدرضا نعیمی توانسته تمامی آنها را یکجا روی صحنه ببرد؛ مخاطب، همهی دیکتاتورهای جهان را، در وجود ریچاردِ نعیمی میبیند.
نعیمی توانسته با اقتباسی به روز شده، منش و تفکر دیکتاتورها، از ابتدای به وجود آمدنشان تا آخرین آنها(!) را به چالش بکشد، پوچی زندگیشان را هویدا سازد و با ایجاد شکست زمانی، هوشمندانه به مشکلات فعلی جهان و ایران گریز بزند و تئاترش را عمیقا بر دل مخاطب عاصی بنشاند.
همه چیز به اندازه و خلاقانهست؛ طراحی صحنه و لباس، گریم، نور، صدا، همه و همه، فارغ از اغراق و خودنماییست و البته مملو از جسارت کارگردان و گروه خوبش که با تکیه به هنر خود و همدلی مخاطب، ریچارد را درخشان کردهاند.
حرکات موزون بر روی صحنه، نهتنها در عین آشوب زندگی ریچارد نوعی آرامش کاذب و ترسناک را ارائه میکند و مدام به مخاطب نهیب میزند که در ورای این همه زیبایی، چه زشتیها نهفته است، بلکه فرم کلی و فرم هر پرده را بهخوبی القا میکند و زمینهساز پایان دیکتاتور میشود.
نعیمی میزانسن را خوب میشناسد و در بازی گرفتن مهارت خاصی دارد. او با انتخاب حامد کمیلی، بیننده را سورپرایز کرده و همزمان نقطهی عطفی را در زندگی هنری او رقم زده است. حامد کمیلی در ریچارد، بیشتر از همیشه درخشیده و ریچارد هم بر صحنهی تالار وحدت میدرخشد. (۳)
فردا و پسفردا میتوانید خود را به تماشای ریچارد مهمان کنید، عاقبت دیکتاتورها را شاهد باشید و از تئاتری عالی و دیالوگهایی ناب لذت ببرید؛ مانند “زندگی به اندازهی کافی ملالآور هست، زن بودن هم که بهش اضافه کنی، دیگه باید بمیری..” که از دیشب مدام زمزمهاش میکنم.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد تئاتر «ریچارد» اینجا کلیک کنید.
۲) منظور “نمایشنامهی ریچاردِ سوم اجرا نمیشود” اثر ماتئی ویسنییک است.
۳) نمایش ریچارد، آنقدر خوب است و نمایانگر افتضاح زمانهمان که اجازهی تبلیغات را در سطح شهر نیافته. چه باک! که مخاطبین صدای رسای ریچارد شدهاند.