روانی آمریکایی (۲۰۰۰)
(2000) American Psycho
کارگردان: ماری هرون
نویسنده: ماری هرون / گوینویر ترنر
بر اساس کتاب «روانی آمریکایی» از برت ایستون الیس
تهیهکننده: ادوارد آر. پرسمن / کریس هنلی / کریستین هلسی سولومون
ژانر: تریلر-کمدی
محصول: کانادا / ایالات متحدهی آمریکا
مدت: ۱۰۰ دقیقه
بخشی از افتخارات:
۱) نامزد دریافت جایزهی بهترین کارگردانی سال از دایرهی منتقدین فیلم لندن در سال ۲۰۰۱
۲) نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد سال انگلستان از دایرهی منتقدین فیلم لندن در سال ۲۰۰۱
۳) نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلمنامهی اقتباسی از جامعهی منتقدان فیلم لاس وگاس در سال ۲۰۰۰
شاید خیال کرده باشید تمام آن قتلهای فجیع تنها در ذهن پاتریک بیتمن (کریستین بیل) رخ داده و روانی آمریکایی در تخیلات او معنا پیدا کرده؛ ولی نگارنده با این نظر موافق نیست، نه فقط به این علت که کارگردان فیلم، مری هرون گفته: «من فکر میکنم یک اشتباه از طرف من رخ داده. هر کسی از سینما میآید بیرون خیال میکند تمام آن چیزی که دیده رویاست و من هرگز چنین هدفی نداشتم. فکر میکنم در سکانس نهایی شکست خوردم و روی مسئلهی اشتباهی تاکید کردم. من باید پایان بازتری را انتخاب میکردم چون با این پایان اینطور بهنظر میرسد که همه چیز در ذهن او رخ داده و تا جایی که من میدانم چنین نبوده.» بلکه به علت آن دیالوگ معنادارِ «تو خوششانسی!»
پاتریک وارد آپارتمان سابق پل آلن (جرد لتو) میشود و آنجا را در کمال حیرت خالی و تمیز مییابد. آپارتمانی که بهتازهگی رنگ شده و خبری از اجساد زنان مثله شده در آن نیست و خانمی که مشاور املاک است با زرنگی مچ پاتریک را میگیرد و متوجه میشود او سرزده به این آپارتمان آمده و سپس میگوید: «تو خوششانسی! از اینجا برو و دیگه هم برنگرد!» همین دو جمله کافیست که متوجه شویم شرکت مشاورهی املاکی که پل آپارتمان شیک و گرانش را از آنها اجاره کرده بوده، برای اینکه بین رقبا دچار بدنامی نشود و سود کلانی را از دست ندهد، بدون اطلاع دادن به پلیس و بیسروصدا آنجا را تمیز کرده و برای اجاره یا فروش گذاشته و حالا که مُچِ پاتریک نزد خانم مشاور املاک باز شده، او فقط از این قاتلِ هراسان میخواهد دیگر آن حوالی آفتابی نشود و پاتریک هم قبول میکند.
البته موارد دیگری هم وجود دارد که شک بیننده را مبنی بر تخیلی بودن قتلها تقویت کند و بپرسد چرا وکیلِ بیتمن، او را «دیویس» صدا زد؟
دو احتمال وجود دارد:
الف) یا وکیل پاتریک را با موکل دیگرش، فردی بهنام دیویس اشتباه گرفته باشد و حتا شاید او در لندن با پل آلن دیگری ملاقات کرده باش.
ب) وکیل خودش را به آن راه زده تا درگیر پروندهی سنگین قتلهای پاتریک نشود.
گمانههای دیگری هم زده میشود مثل اینکه پاتریک بیتمن شبحیست که بدن انسانها را تسخیر میکند و حالا وارد بدن دیویس شده یا اینکه پاتریک بیتمن اولین قربانی این قاتلِ جوان منهتنی، یعنی دیویس بوده.
و البته باز هم مسائل دیگر؛ اما وقتی پاتریک نمیتواند عدد درست قتلهایی که انجام داده را بهخاطر بیآود و بازهی بزرگی را بیان می کند – ۲۰ یا ۴۰ قتل – نمیتوان پذیرفت که تمام قتلها در ذهن او صورت گرفته بلکه بیشتر اینطور به نظر میرسد که او بین قتلهایی که واقعن انجام داده و آنهایی که در ذهنش مرتکب شده مانند آن چیزی که در بار به دخترک پشت پیشخوان میگوید، نتوانسته تمایز قائل شود، پس پاتریک بیتمن یک قاتلِ روانیست که هم در ذهنش و هم در واقعیت با لذت و شعف، بارها آدم کشته.
هدف فیلم همین است که در عین لذت بردن از آن، گمانهزنیهای مختلف و بیپایانی هم صورت پذیرد و با هر بار دیدنش حدسیات شدت و ضعف بیآبد. به هر روی هر چه باشد و هر کدام از این نظریهها و فرضیهها درست باشد، روانی آمریکایی، یک تریلر پرکشش و جذاب است که از لحظهی شروع تا پایان نمیتوان چشم از آن برداشت. فیلم کالتی تمیز با فیلمنامهای درخشان که وَرای سرگرمی صِرف عمل میکند و نشان میدهد در دنیای امروز ما چقدر از رسانههایی چون تلویزیون تاثیر میگیریم و ثروت و جایگاه اجتماعی و کاری و نفوذ برای اینکه موفق دانسته شویم چقدر مهم و حیاتیست – علی الخصوص در والاستریت -. جهانی که به انسانها فشاری خارج از توانشان برای بهترین بودن در هر زمینهای تحمیل میکند پس آدمیان بهدنبال راهی برای تخلیهی این فشار میگردند و این تخلیه یا ذهنی، یا عملی و یا توامان خواهد بود. دنیایی که اصل خوشبختی برای آدمهایش را در رقابت برای بهتر بودن و متمول بودن و زیبا بودن تعریف کرده و موجب شده تا شعلهی حسادت در قلبشان زبانه کشد و در ذهن به حذف رقبا از جهان هستی فکر کند؛ بله جهان کنونی این قابلیت را دارد که از هر کدام ما یک قاتلِ سریالیِ روانی بسازد.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «روانی آمریکایی» اینجا کلیک کنید.
خیلی خوب نوشته بودید.
جواب تمام سوالاتمم گرفتم. متشکرم.