رد کارپت (۱۳۹۲) (۱)
امتیاز فیلم «رد کارپت» از پنج ستاره: * (یک از پنج)
نویسنده و کارگردان: رضا عطاران
تهیهکننده: احمد احمدی
ژانر: کمدی سیاه
محصول: ایران / فرانسه
مدت: ۸۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
بگذریم از چند سال اخیر که بالاخره کمی قدر بچههای جوانتر تئاتر ـ نه همهشان ـ دانسته و زحمتی که میکشند تا حدودی دیده شده و برخی از آنها راهی به سینما و تلویزیون جستهاند؛ قبلا بسیاری از این بازیگران، حتی با داشتن کارنامههای کاریِ درخور توجه، تا سالهای سال و حتی تا آخر دوران حرفهایشان در گمنامی به سر میبردند؛ اینجا حرف از چند بازیگر مطرح نیست، حرف از کل جامعهی تئاتر است.
حالا که چندیست تئاتر دوباره رونق گرفته و بین مردم محبوب شده، هم کارِ بازیگران جوانتر و فرعیتر صحنههای نمایش دیده میشود ـ بخشی از آن به لطف شبکههای اجتماعیست ـ و هم پای بازیگران مطرح سینما به سالنهای تئاتر باز شده؛ ولی فرقیست بین بچههایی که کارشان را با تئاتر آغاز کردهاند تا بچههای صرفا سینمایی. آنها اکثرا درس سینما و تئاتر را خواندهاند، بسیار بیشتر از سینماییها زحمت کشیدهاند و بهمراتب کمتر از آنان درآمد داشتهاند. اکثر این بچهها سینما و تئاتر را خیلی خوب میشناسند؛ اما شناخت و توقعشان از هنر ششم و هفتم، آرمانگرایانهست.
بهطور مثال بسیاری از آنها صِرفا خودشان را در حلقهی فیلمها و نمایشهای فاخر محبوس ساختهاند و همهی واقعیات جهان هنر را نمیبینند بلکه دوست دارند از بین این واقعیات و آثار، بهترینها را انتخاب کنند؛ مثلا فیلمساز برای آنها تنها در ژاک اودیار و مارتین اسکورسیزی و آکیرو کوروساوا و چند تن دیگر خلاصه میشود، آن هم نه در همهی فیلمهای آن بزرگان، بلکه در چند تا از درخشانترین آثار آنان. اکثر این افراد آرمانگرا معتقدند، فیلمهای دیگر از کارگردانان معمولیتر، قابل دیدن نیست و هر آنچه برخی بزرگان سینما ساختهاند، بهمانند وحی منزل میماند و بس.
اینها هنرمندانی سادهاند که به خوردن خاک صحنه مفتخرند و هنر را از دیدگاه خودشان میبینند و در جهان شخصیشان سیر میکنند و در نهایت به بنبست میخورند. کسانیکه هنر را میشناسند؛ ولی در اثر شیفتگیشان به هنرِ فاخر و هنرمندانی بزرگ و عدم خودباوری، استعداد و ایده و طرحهایشان را میسوزانند و حتی بعد از سالها کار و تلاش، اندر خم یک کوچه میمانند.
رضا عطاران هم در فیلم رد کارپت درست همین کار را میکند، او ایدهای در سر دارد و عشقی عمیق به بچههای ساده و کوشای تئاتر و میخواهد با همان ایده فیلمی بسازد و مظلومیت اکثر تئاتریها را نشان دهد و برای همین بدون نوشتن سناریویی خاص و تنها با داشتن ایدهای جالب، تیم رد کارپت بلند شده و رفتهاند به شهر کن آن هم در زمان برگزاری جشنواره و بهصورت هرچه بادا باد، سعی در خلق کمدی موقعیت کردهاند و خیال کردهاند اگر جیم جارموش از جلوی دوربین رد شود و دیالوگی بگوید و یک نما از عینکی شبیه به عینک وودی آلن گرفته شود و.. کمدی خلق میشود؛ خیالی باطل!
مسلما با این روش نهتنها کمدی خلق نمیشود بلکه کل فیلم در برزخ میماند و تا میخواهد اوج بگیرد به حضیض میافتد و تنها دلیلی که برخی از مخاطبها، فیلم را تا انتها نگاه میکنند وجود دوستداشتنیِ خود رضا عطارانست و صد البته لوکیشین خارجی فیلم که شهر ساحلی کن باشد.
ایده خوب است؛ ولی پرورانده نشده و قصه باری به هر جهت پیش رفته و طوری شده که در آخر میگوییم حق این بازیگر گمنام و ساده و زودباور، جز این که بیپول و درمانده بماند، نیست، نه فقط حقِ او، بلکه حق فیلم رد کارپت هم همین است.
رد کارپت، فیلمیست که جدا از زرق و برق جشنوارههای سینمایی و با دیدی دیگر به این رویدادها ساخته شده و حرفی برای گفتن دارد؛ ولی بلد نیست حرف بزند و وقتی هم که فرصت مهیاست یا مِنمِن میکند و یا زبانش بند آمده، سکوت را برمیگزیند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «رد کارپت» اینجا کلیک کنید.