در موردِ صمد بهرنگی
این متن را به تاریخِ دوم تیرماه سال ۱۳۹۹ نوشتهام:
«امروز، دوم تیر ماه، سالروز تولد صمد بهرنگیست. آموزگار، نویسنده، مترجم و منتقد اجتماعی که طرفداران خاص خودش را دارد، طرفدارانی که بسیاریشان حتا همسو نبودن فکر و اندیشه با او را تاب نمیآورند و در مورد بهرنگی چهها که نمیگویند. از نمونه بودنش در کار و تدریس گرفته تا کاریزمایی که داشت و تاثیری که بر دانشآموازان و آموزگاران کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان گذاشت و..
بهطور مثال سه سال پیش بود که نگارنده در جمعی از عدم علاقهاش به نوشتههای او سخن گفت و مریدان بهرنگی را شوکه کرد و سپس آنان نگارنده را با سعی در تخطئه و بُراق شدن حیران ساختند؛ باری..
داستان عدم علاقهی نگارنده به بهرنگی برمیگردد به حدود بیست و سه سال پیش که او به سراغ کتاب “قصههای صمد بهرنگی برای کودکان” رفت به این خیال که این کتاب روای قصههاییست مناسب سنِ او! پس خواند و خواند و شب از ترس نخوابید و کابوس دید و تمام تنش از فکر به آنچه که بهرنگی نوشته بود لرزید!
چند سال بعد، در نوجوانی باز به سراغ این کتاب رفت، نتیجه حالا ترس نه، بلکه خشم بود از این نوشتهها و سپس پارسال دومرتبه این کتاب را خواند و حاصل اینبار فقط غم بود و دافعهای بیشتر از قبل.
سختی و دشواری کار در حوزهی ادبیات کودک، بر کسی پوشیده نیست و یکی از اصول نوشتن برای خردسالان ساخت جهانی زیبا و آرامشبخش و موفق در عین واقعگراییِ مناسب با درک آنان است نه ترسیم دنیایی مملو از خشم و کاشت بذر نقاق را در دلشان و سعی در شستوشوی مغز آنان و دریغ کردن جهانی کودکانه ازشان. نوشتن برای کودکان نیاز به شناخت روان آنها و برداشتشان از زندهگی دارد و چه نیک است سوق دادنشان به سمت دوستی و اتحاد؛ اما بهرنگی در جایگاه معلمی که برای کودکان مینوشت و آنها را میشناخت، بسیار تلخ درصدد سواستفاده از احساسات پاک آنان برآمد و سعی در تربیتشان بهصورت ارتشی با افکار چپ کرد بیآنکه خردسالان هنوز شناخت درستی از جهان پیرامونشان داشته باشند.
ای کاش مجالی باشد تا بهدور از کیش بتسازی و شخصپرستی که در ایران و خاورمیانه مد است، روزی بهتوان آثار بهرنگی را نقد کرد و از خوب و بد این آثار گفت و شنید، ای کاش..»
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «صمد بهرنگی» اینجا کلیک کنید.