خشکسالی و دروغ (۱۳۹۴) (۱)
کارگردان: پدرام علیزاده
نویسنده: محمد یعقوبی
تهیهکننده: سید غلامرضا موسوی
ژانر: درام-کمدی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
شاید بتوان تئاتر خشکسالی و دروغ را بهترین و موثرترین اثر هنری محمد یعقوبی دانست. تئاتری که اجراهای متعددی از سال ۱۳۸۸ داشته و جزو پرمخاطبترینها بوده؛ اما متاسفانه فیلم خشکسالی و دروغ، چنگی به دل نمیزند.
فیلم در شب جشن تولد امید (علی سرابی) در ویلای شمال شروع میشود. یک جشن کوچک و خانوادگی. خانوادهای متشکل از امید، وکیل و همسر فعلی آلا ، آلا (پگاه آهنگرانی) همسر و دستیار امید، آرش (محمدرضا گلزار) برادر آلا، دوست امید، نویسنده و مترجم و نامزد آرش، نگار (خاطره اسدی).
مشکل از جایی آغاز میشود که میترا (آیدا کیخایی) همسر سابق امید، از او کمک میخواهد. آلا ناراحت میشود و راضی نیست که امید به میترا کمک کند؛ ولی امید برای کمک و دیدن میترا، مصر است.
قسمت اعظمی از فیلم را بصورت فلاشبک میبینیم که هوشمندانهست و امکان دارد ابتدا بنظر رسد که امید در حال خیانت به آلاست. خیانتی که در حقیقت شکل میگیرد؛ اما با وجود و همکاری خود آلا.
ضعف اصلی فیلم خشکسالی و دروغ، مربوط به فیلمنامه است. میدانیم که نمایشنامه و فیلمنامه در ظاهر بهم شبیهاند و از نظر سبک روایی تفاوت بنیادی با هم ندارند؛ اما مشخصههایی اساسی از هم تفکیکشان میکند. نمایشنامه شدیدا بر دیالوگ استوار است، دیالوگهایی که شاید برای فیلمنامه مناسب نباشند. دیالوگ در فیلمنامه برخلاف نمایشنامه بسیار کوتاهتر است و در فیلم، تصویر به کمک کلام میآید. گفتنیست یک تئاتر موفق در گرو بازی و حرکات حساب شدهی بازیگران، نور، موزیک، گریم، طراحیصحنه و طراحیلباس است و توضیح صحنهها و حرکات در نمایشنامه بسیار مختصر است و بیان نمیشود، مگر در مواقع لزوم، پس در تئاتر دست کارگردان باز است و تمامی جزئیات را او تعیین میکند. در فیلمنامه، ترسیم درست مکان، زمان و فضا در هر صحنه، حائز اهمیت است و از وظایف اصلی فیلمنامهنویس بهشمار میآید. فیلم، روایتی به مراتب بصریتر از تئاتر دارد که علاوه بر تمام آنچه که برای یک تئاتر موفق گفته شد، از میزانسن و فیلمبرداریهای مختلف هم به بهترین نحو ممکن کمک میگیرد. متاسفانه آقای یعقوبی در نگارش فیلمنامه، موفق عمل نکردهاند و متن، چیزی بین فیلمنامه و نمایشنامه از آب در آمدهاست.
در فیلم خشکسالی و دروغ، دیالوگهای فلسفی گفته میشود، مانند به چالش کشیدن پخت و پز زنان و صحبت از بیحاصل بودن ِ وقت گذاشتن برای شکم بی هنر پیچپیچ. دیالوگهایی زیبا و جسورانه به سبک نمایشنامه که حتی پس از بازی با آنها و سعی در بهروز کردن و تطبیق دادن و مناسبسازی برای فیلمنامه، باز هم درست نیستند، مخصوصا که دیالوگهایی سخیف برای خنداندن بیننده در فیلمنامه گنجانده شده که هیچ ارتباطی با بعضی مکالمات پر مغز ِ موجود ندارد و تلاشیست عبث برای جلب رضایت همه قشر مخاطب. این تناقض در دیالوگهای فیلم خشکسالی و دروغ، تا آنجا پیش میرود که نمیدانی در حال دیدن یک درام جدی اجتماعی هستی یا یک کمدی ِ مملو از لودگی. استفاده از شعر زیبای “ریتا و تفنگ” (۳)، اثر “محمود درویش”(۴) هم اثری که باید را روی بیننده نمیگذارد و حس ِ قوی ِ عشق را، منتقل نمیکند. عشقی جا مانده از سالهای پیش که حال مانعی بر سر راه دارد.
نحوه شکلگیری ارتباط مجدد آلا و امید، که در فلاشبک میبینیم، با وجود همسر اعصاب خردکن و همیشه نگران امید، بههیچ وجه دور از ذهن نیست. مزاحمت افشین (مهدی محرابی)، همسر سابق آلا، پای امید را بعنوان وکیل، به ماجرا باز میکند تا عشق سالهای دور بین امید و آلا، دوباره شعله کشد. نقص دیگر فیلمنامه افزودن پرسوناژ گیتی (مارآل بنیآدم)، دوست صمیمی و پزشک ِ زنان ِ میترا به داستان است. کلیشهی دوست شرور و زخم خورده از شوهر سابق و مردان که بهجای همراهی با میترا، هر لحظه اوضاع را بیش از پیش به ضررش میکند.
میزانسن ضعیف، فیلمبرداری یکنواخت، نور پردازی تئاتری و سکانسهایی طولانی، فیلم را بیشتر شبیه تلهتئاتر کرده تا یک فیلمسینمایی.
گرهگشایی هم در فلاشبک ِ سال پیش و شب تولد امید اتفاق میافتد و میترای مست، که از رابطه پنهانی امید و آلا مطلع شده، با اجرای یک نمایش، هم آرش را از این رابطه با خبر میسازد و هم به امید و آلا میفهماند که هیچ چیزی تا ابد مخفی نمیماند.
بازیها بطور کلی خوب هستند. علی سرابی و آیدا کیخایی آنقدر شخصیتهای امید و میترا را روی صحنه بردهاند که جز ارائه بازیای خوب در نقشهایشان، انتظاری دیگری از آنها نمیرفت؛ اما آقای سرابی بسیار سینماییتر از خانم کیخایی ایفای نقش کردهاند و کمتر اثری از بازی تئاتری را در فیلم از ایشان میبینیم. موردی که خانم کیخایی به خوبی از پس آن برنیآمدهاند و بیننده با همان میترای تئاتر خشکسالی و دروغ طرف است. حضور دوباره محمدرضا گلزار هم پس از چندین سال دوری از سینمای ایران، میتواند تضمین کننده فروش نسبتا خوب فیلم باشد.
در آخر، امید با دانستن اینکه فرزندی از میترا دارد و دیدن دخترش، ریتا، احساساتی میشود و بر سر انتخابی سخت میماند. انتخابی که اگر صورت گیرد، تا ابد امید را با میترا، پیوند میدهد.
و خداوند همگان را از برهوت دروغ و دروغگویی محافظت فرماید.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «خشکسالی و دروغ» اینجا کلیک کنید.
۲) عبارت “بیست و چندی” و “بیست و پنج” از دیالوگهای فیلم خشکسالی و دروغ است که بارها و بارها در فیلم تکرار شد، حوصله سر برد و بهمعنای اشتباه، غلط و … در فیلم بهکار رفت.
۳) برای مطالعه متن کامل شعر ریتا و تفنگ اینجا، کلیک کنید.
۴) محمود درویش، ملقب به شاعر ملی فلسطین، شاعر و نویسنده فلسطینی بود که شهرت و محبوبیتی جهانی بین خوانندگان عرب و غیر عرب دارد.