خشم و هیاهو (۱۳۹۴) (۱)
نویسنده و کارگردان: هومن سیدی
تهیهکننده: سعید سعدی
ژانر: درام / مرموز
محصول: ایران
مدت: ۱۰۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
همین چند سال پیش بود که پروندهی شهلا جاهد سر و صدای زیادی به پا کرد و در نهایت به قصاص او منجر شد، حالا چه عوامل فیلم بگویند که خشم و هیاهو اقباسی از آن ماجرا هست یا نیست، این فیلم دوباره ماجرای ناصر محمدخانی و شهیلا جاهد را در اذهان زنده میکند؛ داستانی که عاشقانه شروع و با یک تراژدی غمانگیز و ترسناک تمام شد.
عاشق واقعی کیست؟ عشق برای هر کس چگونه معنا میشود؟ لذت بردن از لحظات و احساسات آنی یا که از خودگذشتگی و فدا کردن خود برای طرف مقابل؟ به هر حال دوست داشتن عمیق و عشق، جدا از معنای حقیقیاش (قلب را از کینه دور کردن و پاکدامنی و دوری از شهوت گزیدن تا آن حد که با عشق میتوان اسرار غیب خداوند را دید)، برای هر کسی طوری معنا و حس میشود و باید دید آیا خسرو و حنا حقیقت عشق را درک کردهاند؟
وقتی خسرو (نوید محمدزاده) میگوید: «میخواستم جان لنون بشم این شدم.» معلوم است یک جای کار او شدیدا میلنگد و اینجاست که تقلید به چالش کشیده میشود. برای او سطح مهم است و نه عمق، ظاهر مهم است و نه باطن. خسرو به این توجه نمیکند که جان لنون چگونه زندگی کرد و چه تاثیری بر جهان و جهانیان گذاشت که هنوز بعد از گذشت این همه سال، جوانان و نوجوانان زیادی او را میشناسند و از او و جهانبینیاش تاثیر میپذیرند. به نظر بیشتر شهرت جان لنون بود که خسرو را شیفتهی خود کرده تا ذات و دیدگاهاش. دقیقا آنچه که باعث میشود در روایت خسرو، رد پای خودشیفتگی به چشم بخورد.
دو روایت مختلف را در فیلم میشنویم و میبینیم؛ ابتدا روایت خسرو و سپس روایت حنا. هر دو در کلیات تقریبا شبیه و در جزییات بسیار دور از هم. خسرو خود را یک مرد خانوادهدوست، جدی، عصبی و غیرتی معرفی میکند که در دام ِ حنا افتاده و حنا دقیقا عکس اینها را میگوید. خسرو از حنا دیو میسازد و حنا از همسر خسرو، تینا (رعنا آزادیور). مسلما هیچکدام از این روایتها حقیقت را آشکار نمیکنند، خسرو شیفتهی خود است و حنا شیفتهی او.
اگر قرار است اصل ماجر معلوم گردد، مسلما لزومی برای روایت سوم حس میشود، چه از جانب همسر خسرو، نفر سوم مثلث عشقی و یا هر فرد دیگری. اصل طرفداری یا بی طرفی هم در روایت سوم مهم نمیشد چون بیننده آنقدر باهوش است که از دل هر سه روایت حقیقت را بیرون بکشد یا که قضاوت شخصی خودش را داشته باشد؛ اما اصلا چنین اتفاقی نمیافتد و با ورود به دادگاه، فیلم عملا دوپاره میشود. دادگاهی که چه به حق یا ناحق، حنا در آن زجر میکشد و بازی طناز طباطبایی و فضای محکمه، شدیدا فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» را تداعی میکند.
به هر حال در این داستان، حقیقت از روی عمد گم شده و حالا که روایت سومی در کار نیست، ای کاش اصل ماجرا، همینطور ناگفته و نامعلوم باقی میماند نه اینکه پلیس ِ جدی و محکم داستان (سعید چنگیزیان) نگاههایی معنادار و از سر دلسوزی به حنا بیندازد و بعد با یک دیالوگ باسمهای که خودش هم به آن باور ندارد، بگوید: «نه، خودش کشته..» تا حتما به مخاطب القا کند که مجبورم بگویم او زن خسرو را کشته وگرنه حنا بیگناه است.
جدا از اشارات مستقیم، با انواع و اقسام نماهای نمادین هم بر بیگناهی ِ حنا تاکید شده که اوجش در سلول ِ انفرادی لحظاتی قبل از اعدام ِ او رخ میدهد. زنی در آرزوی برف، در سلولی مخوف، نگاه بر پنجرهی کوچک ِ حصاردار دوخته که چادر از سرش میافتد و آنچه که از او میماند، دمپاییهای خالیاش است در یک نمای کلوزآپ. چنان این سکانس مظلومانه طراحی شده و نوید رهایی از رنج را برای حنا میدهد که دیگر بدون شک پذیرفته میشود او بیگناه است.
فیلم خشم و هیاهو با مصاحبهی یک خانم فرنگی شروع و با همان هم لوکیشن و صدای مصاحبهگر پایان میپذیرد تا باز هم حضور نماد در قصه پررنگ باشد. اگر این مصاحبهها و.. نشان از غربزدگی ما باشد، حرکت و نمادی عبث است. هر چیزی خوب و بد دارد و مشکل از خود ماست که بدیها را بیشتر از خوبیها جذب میکنیم و خوبیها را هم سطحی درمییابیم. بله، مشکل از ماست و رویهای که برگزیدهایم، نه از غرب و فرهنگ ِ آن؛ مشکل از خسرو و امثال اوست نه جان لنون. پس بهتر است ندانم کاریهایمان را گردن کسی نیندازیم و بپذیریم کاستیهایمان را که فرار، هیچوقت راه حل نبوده و نیست.
به هر حال در این فیلم، هر کسی به نوعی فرار کرد. خسرو از زیر باز مجازات، تینا از شریک شدن خسرو با دیگری و حنا از رنج، با مردن و جان دادن. دل آدمی میان ِ این همه دروغ و راستهای وارونه، تنها برای معصومترین پرسوناژ قصه میسوزد که نه معنی مادر را فهمید نه پدر، نه خانواده و نه محبت و عشق را، معز کوچک.
و چه بد و تلخ که تعداد معزها در این روزها زیاد است و زیادتر هم میشود.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «خشم و هیاهو» اینجا کلیک کنید.
ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ