جان ویک ۲ (۲۰۱۷)
(2017) John Wick 2
کارگردان: چاد استاهلسکی
نویسنده: دریک کولستاد
تهیهکننده: باسیل ایوانیک / اریکا لی / چاد استاهلسکی
ژانر: اکشن/ نئو نوآر
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۱۲۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
قسمت دوم سری فیلمهای جان ویک (۱) با نمایی زیبا از شهر و در شب آغاز شد؛ ولی لحظهی نمیگذرد که صدای موتور و تعقیب و گریز در خیابان نوید یک فیلم اکشن و جذاب مانند قسمت اول ِ این سری را میدهد.
شاید در ذهن شما هم مانند من بعد از دیدن قسمت اول فیلم، این سوال شکل گرفته بود که بالاخره چه بلایی سر ماشین ِ عزیز دردانهی جان (کیانو ریوز) آمد؟ در ابتدای قسمت دوم، پاسخ سوالمان داده میشود. ماشین جان، صحیح و سالم است و او میرود تا اتومبیلش را از برادر ویگو، آبرام (پیتر استورمار)، پس بگیرد.
با اینکه جان، عاشق ماشینش است؛ ولی از آسیب دیدن آن نمیهراسد. زمانیکه بحث کار باشد یا خونخواهی، او و ماشینش با هم یکی میشوند، در هم ادغام میشوند. همانطور که خودش از زخمی شدن و جراحت برداشتن نمیترسد، پس اتومبیلش را هم، همینطور وارد ماجرایی که درگیرش است میکند.
به هر حال بعد از کلی زد و خورد شاهد صلح میان او و آبرام هستیم. یعنی آبرام میداند که چارهای جز صلح ندارد. خب، تا به اینجای کار مانند قسمت اول پیش میرود؛ اما زمانیکه پروندهی قسمت اول به کل بسته میشود، ماجرایی نو پا به عرصه میگذارد.
بوگیمَن (۲) بودن به خودی خود جذاب است؛ ولی تفاوت این فیلم با بقیهی فیلمها در مورد قاتلان حرفیای ـ از فیلم پروفشنال (حرفهای) اثر ژرژ اوتنر گرفته تا فیلم لئون ساختهی لوک بسون و فیلم وثیقه (Collateral) به کارگردانی مایکل مان ـ در این است که ما تنها با برشی از زندگی جان و همکارانش طرف نیستیم. بلکه وارد جهان آنها میشویم و خیلی از حقایق را در مورد آنها میفهمیم. (منظور از خیلی حقایق آن چیزیست که فیلم سعی کرده به مخاطب در مورد بوگیمنها نشان دهد نه اینکه الزاما هر آنجه که در سری فیلمهای جان ویک میبینیم حقیقی هستند.)
زنان و مردانی بسیار باهوش، بعضا معتقد!، شیکپوش، مودب و… که آداب معاشرت را خیلی خوب بلد هستند و به هر شهری که سفر میکنند، مستقیم به هتل کونتیننتال ِ مخصوص ِ خودشان در آن شهر میروند. هتلهایی بینهایت مجلل و راحت که جدا از رعایت قوانین ِ بین بوگیمنها و خلافکاران زیر زمینی و… مقررات خاص خود اعم از اقامت در آنجا، تشویق و یا تنبیه را داراست.
دریک کولستاد، جهانی را برای بوگیمنها و روابطشان متصور شده، آن جهان را با ظرافت خلق کرده و خیلی جذاب به رشتهی تحریر درآورده. هنر دیگر او ایجاد تعادل در فیلمنامه است. بعد از زد و خوردهای ابتدای فیلم، او ما را از ژانر اکشن به یک ملودرام میبرد و دوباره به یادمان میآورد که جان ویک ِ شکستناپذیر، یک جنتلمن و عاشق است. کسی که چندین فرد مسلح و کاربلد نمیتوانند او را از پای درآورند، با دیدن یک کارت پستال از همسرش، به فردی آسیبپذیر و بیپناه بدل میشود. با این کار، نویسنده محترم به خودش و به همهی ما میگوید که یک آدمکش حرفهای هم انسان است با تمام نقاط قوت و ضعف.
قسمت دوم فیلم جان ویک، بر اساس یک قول جلو میرود. قولی که جان سالها پیش به سانتینو (ریکاردو اسکامارچو) داده و مجبور است به آن پایبند باشد. همین قول و تعهد ِ جان است که فضای کلی قسمت دوم نسبت به قسمت اول را تغییر میدهد.
در قسمت اول بیشتر روی بخش اکشن و معرفی ِ جهان ِ بوگیمنها و قانونشکنان ِ بیرحم تمرکز شده بود، چیزی که تازگی داشت. خیلی از صحنههای زد و خورد با اینکه جذاب بودند، بسیاری از فیلمهای این چنینی از جمله فیلم پانیشر (مجازاتگر) محصول سال ۲۰۰۴ میلادی را تداعی میکردند.
اما در قسمت دوم جدا از تمرکز روی بخش اکشن، فیلم از لحاظ بصری جذابتر شده است و بعضی اوقات آخرین قسمت سری فیلمهای جیمز باند، اسپکتر، را تداعی میکند. مانند حضور جان در شهر رم و مواجهی او با خواهر سانتینو، جیانا (کلاودیا جرینی) که تا حدودی شبیه به مواجهی باند و خانم مونیکا بلوچی در نقش لوسیاست. یا مثلا استفاده از پارچههای ضد گلوله برای دوخت کت شلوار جان، چیزی که انتظار داریم در بخش فنآوری اطلاعات انگلستان در سری فیلمهای باند ببینیم. آنچه که دو کاراکتر جان ویک و جیمز باند را در این بخشها جدا میکند، آنتاگونیست و پروتاگونیست بودنشان است، وگرنه هر دو بسیار حرفهای هستند و سعی میکنند وظیفهشان را به بهترین نحو انجام دهند.
درگیری ِ جان و محافظ اصلی جیانا، کاسیان (کامن) و کشیده شدن درگیری شان به هتل کنتیننتال در رم، باز هم بیننده را از یک فضای اکشن و هیجانانگیز، به فضای دلپذیر و آرام ِ بار و نوشیدن مشروب میرساند. دو مرد خیلی مودب کنار هم مینشینند، نوشیدنی میخورند و در نهایت تواضع و احترام از کشتن یکدیگر حرف میزنند!
تِم اصلی فیلم همان است که در قسمت قبل بود، با این تفاوت که خلاقیت بیشتری به آن اضافه شده، مانند قول دادن با خون، جنگیدن در دو جبهه با افراد وفادار به خواهر و وفادار به برادر آن هم در زیرزمین ِ قلعهای قدیمی در شعر عشاق، رم!، با نورپردازی زیبا و موسیقی مدرن، استفاده از لوکیشنهای لوکس، پر زرق و برق و غیر تکراری، سورپرایز جیانا و خودکشی به روش خودش، شبکهی زیر زمینی و پنهان ِ خلافکاران در نیویورک و پیامرسانی ِ آنان با کبوتران! و… .
شاید بتوان گفت قسمت دوم فیلم جان ویک، زمانی به اوج ِ خود میرسد که تمام قاتلان حرفهای درصدد کشتن جان بر میآیند و او میشود بیپناهترین انسان بر روی کرهی خاکی. تلاش او برای زنده ماندن، کشتن سه تن از بوگیمنها با یک مداد ـ در دو قسمت فیلم بارها شنیدیم که او یک بار با مداد آدم کشته است! این بار به چشم دیدیم! ـ ، درگیری با افراد سانتینو در اتاقهای تو در توی آینهای و در نهایت تصمیم نهایی ِ جان در هتل و به میان آمدن قانون ِ هتل در کنار چشمهی پارک نیویورک، یکی از بهترین فیلمهای اکشن ِ سالهای اخیر را موجب شده است.
جدا از طراحی صحنه و لباس، تدوین و گریم، فیلمبرداری فوقالعاده حرفهایست. در همان ابتدای فیلم، ماشین جان سطحی مشکی و براق دارد و در آن سکانس، فیلمبرداری با زاویهی پایین داریم؛ ولی بههیچ وجه هیچکدام از عوامل صحنه در تصویر دیده نمیشوند. حالا شرایطی به مراتب سختتر در اتاقهای تو در توی آینهای برای فیلمبرداری وجود دارد؛ ولی باز هم در هیچ صحنه و یا نمایی خبری از اشتباه فیلمبرداری نیست. قسمت دوم جان ویک، یکی از بهترین فیلمبرداریها را دارد که نهتنها در انتخاب زوایا فوقالعاده کار شده، بلکه بدون کوچکترین خطایی صورت گرفته است.
میزانسن فیلم هوشمندانه است. مثلا جایی که رفلکس تصویر وینستون (ایان مکشین) را بر روی میزش میبینیم و دوربین از روی آن تصویر بالا میآید، قدرت و عظمت ِ او را چند برابر بیشتر میکند و تاکیدی بر آن دارد. و یا تصویر پل بروکلین بر روی آب ِ بالای پشتبام، جایی که بوئری کینگ (لارنس جان فیشبرن) و افرادش منتظر جان هستند، حکایت از این دارد که کل ِ نیویورک در چنگ آنهاست.
در نهایت تلفیق موسیقی مناسب با فرار و ترس و وحشتزدگی جان، در حالیکه بقیهی بوگیمنها با نگاههایشان او را زیر نظر گرفتهاند، حکایت از این دارد که همیشه آزادی، خوشآیند نیست و گاهی میتواند برای هر دو طرف تهدیدی جدی به حساب آید.
… و البته باید منتظر قسمت سوم این مجموعه فیلم هم باشیم.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد سری فیلمهای جان ویک اینجا و اینجا کلیک کنید.
۲) بوگیمن (لولو خورخوره یا لولو)، موجودی خیالیست و بیشتر برای ترساندن کودکان بازیگوش در صورت بدرفتاری یا نخوردن غذایشان بهکار میرفته و میرود. اما در این فیلم منظور از بوگیمَن قاتلان حرفهایست که برای خود یک جامعهی خاص با قوانین و مکانهای خاص دارند.