تمارض (۱۳۹۵) (۱)
نویسنده و کارگردان: عبد آبست (۲)
تهیهکننده: مریم شفیعی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم تمارض، یکی از متفاوتترین فیلمهای سالهای اخیر ایران است که بسیار خوب به انجام رسیده و با تیمی حرفهای کار شده است. فیلمی که به نظر من توانسته بابی تازه را در عرصهی سینمای کشورمان بگشاید. تمارض نوآورانه و مینیمال است؛ همین مینیمال بودن است که تمام توجهات را به موضوع اصلی جلب میکند و نمیگذارد هیچ چیز، تمرکز بیننده را بر هم بزند. داستان تناسخوار، جذاب و شوکه کننده است و بازیها طبیعی و فرای انتظار.
قصه در آبادان روایت میشود، مرز ایران و عراق. شاید ابتدای فیلم، وقتی بازیگران به بیننده معرفی میشوند، اینطور به نظر برسد که تمارض، یک تله تئاتر است و بیننده در حال تماشای یک نمایشنامه است، نمایشنامهای که مصور شده؛ اما هر چه پیش میرویم، متوجه میشویم که با فیلمی جدید و هوشمندانه طرفیم که گویی دور تسلسل در زندگی را یادآور میشود. فیلمی که میگوید همه چیز در این جهان در حال تکرار است، بسیاری از مسائل و کنترل آنها از دست بشر خارج است و شاید اگر مسئلهای برای کسی خندهدار باشد، خودش خیلی راحت و بیمقدمه گرفتار آن شود، در دنیایی که دار ِ مکافات است.
استفاده از زوایای بالا و چرخشهای دوربین هویتی متفاوت به مقولهی فیلمبرداری در فیلم تمارض داده و گویی آقای خضوعی ابیانه مانند یک دانای کل، در حال روابت داستان است. تند و کند شدنهای عامدانهی ریتم، نگاههای متنفذ بازیگران، فیلمبرداری استودیویی، استفادهی حداکثری از فضای آزاد و باز در استودیو و… ناخودآگاه، بیننده را مشوش میکند و مدام به او متذکر میشود که با یک فیلم نو یا داستانی خرق عادت مواجه است. برای همین وقتی بلافاصله همراه کاراکترها، وارد کلانتری میشویم و در بازجویی، جو را پرتشویش و درگیرانهی مییابیم، یکه نمیخوریم. در حقیقیت کارگردان ِ باذکاوت و جوان، برای ورود بیننده به جهان پرآشوب فیلمش، خیلی ماهرانه مقدمهچینی کرده است.
اگر دست بدهد، کارکترها دروغ میگویند و گاهی اینقدر ماهرانه دروغ میگویند که خودشان هم باورشان میشود. مخصوصا پرسوناژ اسی (دانیال خجسته). گرچه که بازجویی ابتدایی، همه را در مورد روابط کاراکترها با هم به شک میاندازد؛ اما وقتی با فلشبک به عقب باز میگردیم، متوجه راست و دروغ ماجرا میشویم و این جاست که شاید به کاراکتر یا کاراکترهای دروغگو، حق هم بدهیم. جنون آنی، قاطی کردن مسائل و یا زمان با هم و صد البته جلوه دادن خود بهصورتی که همیشه دوست داشند آن باشند.
فیلم با خشونت و عصبیت شروع میشود، آرام میگیرد و دوباره به اوج تنش میرسد. درست مانند خواب ِ آرام ِ کودک که آشفته میشود و سپس مخاطب را شوکه میکند و در نهایت او را برمیآشوبد. تمارض، داستانیست که هر لحظه مخاطب را سورپرایز میکند و اوج و فرودهایش بر جذابیت کار میافزاید و فضا را حتی در آرامش، پرتعلیق، خشن، نامطمئن و شکبرانگیز نگه میدارد. درست مانند زندانی شدن عبد (عبد آبست) و دوستانش در انبار اسی. آنها میخندند و شاد هستند؛ اما بیننده میداند قرار است حادثهای رخ دهد. آنها در خانهی اسی با او صحبت میکنند، میخندند، میرقصند و پیرمرد را جدی نمیگیرند. همین جدی نگرفتن او و خندههای بیامان پسران جوان و سرخوش فیلم، هشداردهنده است. زمان به سرعت میگذرد و بیننده مدام میترسد، سخت نفس میکشد و منتظر وقوع حادثه است و این یعنی فیلمساز به هدف خود رسیده.
بازیها طبیعی و روان هستند بهنحوی که گاهی بیننده فراموش میکند در حال تماشای یک فیلم است. همهی اجزا در تمارض، یکدست و روان هستند، علیالخصوص تدوین ماهرانهی خانم صفییاری که جای هیچ حرفی نمیگذارد. از ابتدای فیلم برخی از نویزها کاملا بولد هستند و این ترفند جالب ادامه مییابد تا در سکانس رقص که نور، صدا، بازی و فیلمبرداری بهترین تلفیقشان در فیلم را ارائه میکنند. بیننده کاملا حالت غیرطبیعی، متوهم و مالیخولیایی حاکم را احساس میکند و بیشتر از قبل از سرانجام کاراکترها، میهراسد.
طراحی صحنهی تمارض، خیلی خاص است و هماهنگ با لحن فیلم. کمی سبز آرامش بخش و تا چشم کار میکند، طوسی ِ خنثی که در نهایت به سیاهی میرسد. برای نقش یک پیرمرد بازیگر جوان انتخاب شده و عوض موی سپید برای او، به لباس سفیدش بسنده شده است؛ یک بازیگر در سه نقش متفاوت بهکار گرفته شده؛ جسورانه دو داستان در دو زمان مختلف با هم تلفیق شده و در یک سوله، تصادف و مرگ اتفاق میافتد. در حقیقت آقای آبست با چنین فیلمنامهای، طراجی صحنه و موسیقی و میکس، به جنگ کلیشهها رفته و سربلند و پیروز میدان گشته و در عین سادگی، لحن پر ستیز فیلمش را حفظ کرده است.
تمارض فیلمی نامتعارف و ناب است که داستانی ساده و در عین حال پرکشش دارد. داستانی که بهصورت خطی با یک دورهمی و دورهی خاطرات شیرین و تلخ شروع میشود و در آخر به فاجعه ختم میگردد. داستانی که شاید در آن برخی کاراکترها دچار توهم میشوند و دیگری، گویی انتقامی که سالها پیش باید میگرفته را از دیگران میگیرد. فیلمی که از دور هم جمع شدن جوانان و سرخوشی آنان، یک داستان ِ نفسگیر ساخته و باید آفرین گفت به عبد آبست که خلاقیت او قابل تحسین و ستایش است. (۳)
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «تمارض» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد آقای «عبد آبست» اینجا کلیک کنید.
۳) در ترجمهی نام فیلم از واژهی «سیمولیشن» استفاده شده به معنای شبیهسازی: « تقلید یک چیز واقعی یا وضعیت اجتماعی یا یک فرایند است و معمولا متضمن وانمایاندن شماری ویژگیها یا رفتارهای کلیدی در یک سامانهی فیزیکی یا انتزاعی است. شبیهسازی در بسیاری زمینهها از جمله مدلسازی سامانههای طبیعی و انسانی، برای کسب بینش پیرامون نحوهی کارشان، به کار میرود. از شبیهسازی میتوان برای نشاندادن تاثیرات و عواقب غایی شرایطی دیگرگونه ـ که مثلا در عالم واقع برقرار نبودهاست ـ یا شقهای دیگر سلسله کنشها استفاده کرد. » (نقل از ویکیپدیا)
سلام. نقد از کیست؟ به طور کلی نقد های این وبسایت به قلم چه کسی است؟
سلام. تمام نقدها نوشتهی هنگامه ناهید است
ممنون از وقتی که برای سینما میگذارید. با اجازه شما بنده در کانال شخصی خود از نقدهای شما با نام خودتان استفاده میکنم.