تابستان داغ (۱۳۹۵) (۱)
کارگردان: ابراهیم ایرجزاد
نویسنده: پیام کرمی
تهیهکننده: جواد نوروزبیگی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
کودکان، آسیبپذیرترین قشر در هر محیط و جامعهای هستند. آنها بیگناه و پاکاند. کسانی هستند که بیشتر از بقیهی جامعه در معرض خطرات و پیشآمدهای ناگوار قرار دارند. تصمیم برای بچهدار شدن، یکی از مهمترین تصمیمهاییست که والدین میگیرند و متاسفانه گاهی به تبعات آن نمیاندیشند. اینکه آیا ظرفیت و امکان بچهدار شدن را دارند یا نه مسئلهی بسیار بسیار مهمیست که باید به آن توجه شود. ظرفیت و امکان به معنای برطرف ساختن احتیاجات آسایشی، درمانی و عاطفی کودک. در کشور مردسالار ما، به محض اینکه زوجی بچهدار میشوند، انتظار عموم و اکثر همسران این است که مادر نهتنها باید کار و زندگی و تحصیل خود را فراموش و رها کند، بلکه زمانی یک مادر فداکار شناخته میشود که خودش و نیازهایش را به کل نادیده بگیرد و اولویت او فقط و فقط بشود فرزندش. اما دیگر مهم نیست که پدر میتواند کار نکند و درآمد داشته باشد یا نه؟ مهم نیست که پدر قدرت ادارهی خانواده را دارد یا نه؟ او میتواند همسرش را به صرف مادر شدن تحت شدیدترین فشارها بگذارد تا مطابق میل و خواستهاش عمل کند. مهم نیست زوج، در چه سطح تحصیلی، کاری و یا اجتماعی باشند، بلکه مهم آن است که هر تصمیمی که میگیرند، با هم بگیرند و با هم و در کنار هم پای آن بایستند و مهمترین این تصمیمها، بچهدار شدن و حمایت از کودکشان است. موضوعی مهم و قابل بحث و تأمل که فیلم ِ خوب تابستان داغ در مورد آن ساخته شده است.
دو خانوادهی جوان در تهران. یکی در قشر ضعیف و دیگری در قشر متوسط جامعه. هر دو یک فرزند دارند و عاشق فرزندشان هستند. کار خانمها و البته مسئلهی مهم نگهداری از بچهها، زندگی این دو زوج را بهم پیوند میزند و تنها سهلانگاری و سوءتفاهم است که باعث درد و رنجی عظیم و غیرقابل تحمل میگردد.
تیتراژ و افکتهای استفاده شده در آن، گرما و داغی را منتقل میکند و بهتبع آن، کلافگی و جدا افتادگی را. روایت جذاب است و ریتم تقریبا ثابت. فضای تعلیق خیلی خوب کار شده و باید تبریک گفت به آقای هومن بهمنش عزیز که دید عالی و ذکاوت ایشان در فیلمبرداری فیلم تابستان داغ کاملا مشهود است. فیلمبرداری دقیقا با حال و هوای فیلم تنظیم شده است. نهتنها هیچ نمای اضافهای در کار نیست، بلکه مشخص است بر روی هر تراولینگ و زوم ِ کوتاه هم به خوبی فکر شده است. تدوین یکدست است و بیننده را همواره درگیر داستان نگه میدارد و لحظهای او را از اصل قصه دور نمیکند. بدون شک، سیمرغ بلورین برای بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین به حق به آقایان بهمنش و خسروی رسیده است. بههمین ترتیب، بازیهای عمیق و زیرپوستی بازیگران و میزانسن قوی ِ فیلمساز، توانسته مخاطب را در فضای پر استرس و نفسگیری قرار دهد، به او فشار زیادی همراه با کشش به دانستن ِ ادامهی قصه وارد کند و تا مدتها او را درگیر داستان تابستان داغ نگه دارد، مانند سوءتفاهمهای گوناگون و دردناکی که پیش میآید، عذاب وجدان ِ فرهاد (صابر ابر) و نسرین، حال ِ غریب و غیر قابل تحمل ایمان و سارا و بیخبری ِ ترسناک آنها از حال ِ پرهام کوچک. صداگذاری هم خیلی موثر است. طلاییترین بخش صداگذاری برمیگردد به سکانسی که فرهاد به دنبال پرهام میرود. بازی با صدا و بولد کردن بخشهای خشنتر صدای محیطی حین راه رفتن فرهاد، نفسها را بهشماره میاندازد و دوباره به بیننده یادآور میشود که فیلم تابستان داغ توسط تیمی جوان و خوش ذوق ولی حرفهای ساخته شده است.
دو خانوادهی قصه تقریبا هم سن هستند و هر دو درگیر مسائل زناشویی. همین امر بیننده را به قیاس وا میدارد. مهم نیست پزشک باشید یا پرستار بچه، در هر حال اگر خانم باشید، محکوم به سپردن اختیار خانواده به دست مردان هستید، مگر اینکه خودتان بخواهید تغییر ایجاد کنید و اینجاست که باید خیلی مراقب باشید. قوانین ِ کشور ما مردان را ـ و نه زن و مرد را با هم ـ مسئول خانواده میداند و این قوانین است که زنان را بیش از پیش محدود میکند. جدا از این، دو کودک داستان، هر دو بهنحوی قربانی شرایط خانوادگی و اجتماعی میشوند. هر دو مادر، نسرین (پریناز ایزدیار) و سارا (مینا ساداتی) شاغل هستند و احساس مسئولیت هم در قبال حرفهشان دارند و هم فرزندشان؛ اما نمیتوانند در حین کار فرزندشان را همراه داشته باشند و همین میشود اصل ِ ضربه خوردن به کودکان، حقیقتی تلخ و ترسناک. یکی از فرشتههای پاک، فیزیکی از دست میرود و دیگری از لحاظ روحی و روانی آسیب شدید میبیند و بهنوعی، او هم میمیرد. دیگر از آن دخترک شادی که روی پشتبام با دمیدن، حبابهای رویایی میساخت، خبری نیست. کودکی که باید کودکی میکرد؛ اما در بین کودکی و بزرگسالی برحسب شرایط خانواده گیر افتاده بود و در نهایت او هم قربانی وضعیتی شد که به ناچار در آن قرار گرفته بود و مدام هم بر تکرار آن کارها، تشویق میشد. کارها و مسئولیتهایی که به هیچ وجه مناسب سن او و هیچ کودکی نبوده و نیستند.
مدتیست که جامعه پزشکی کشورمان، تحت شدیدترین حملهها قرار گرفته است. قشری زحمتکش و درستکار که با توجه به تعداد مراجع، ویزیتهای روزانه، عملهای سرپایی یا جراحی و… درصد خطایشان نزدیک به میانگین جهانیست. در فیلم خیلی خوب اشاره میشود که تمامی پزشکان برخلاف باور عامه، متمول نیستند. آنها برای پزشک شدن زحمت فراوان کشیدهاند و پس از قسم خوردن و بهطور رسمی وارد طبابت شدن هم متحمل فشار کاری زیاد هستند آن هم با درآمد متوسط، درحالیکه مدام باید شیفت عوض کنند و برخلاف اکثر حرفهها، ساعات کاریشان روتین و دست خودشان نیست. در این فیلم، به گوشهای از مشکلات پزشکان پرداخته شده است و ایمان (علی مصفا) درگیر ِ ماجرای ِ فوت یک بیمار است. همین داستانکهای فرعیست که فضای استرسزا و خاکستری فیلم را بهخوبی سرپا نگه داشته و نمیگذارد لحن فیلم عوض شود.
گذشتن، تغییر دادن، زندگی نویی را شروع کردن، ترک و بالاخره رها کردن، راه حلیست که پرسوناژهای میپذیرند بیآنکه فراموش کنند چه به آنها رفته و چه حادث شده است. اتفاقی که تا لحظهی مرگ هیچکدام از آنها را رها نخواهد کرد مخصوصا هانیهی بیگناه و کوچک را.
فیلم تابستان داغ حکایت روزهای سخت همهی ما در شهرهای بزرگ است. روزمرگی، کم آوردن وقت و دوندگیهای بسیارمان، بیآنکه لذتی ببریم و وقتی برای نزدیکانمان مخصوصا کودکانمان بگذاریم. کودکانی که در مصائب قربانی اول و اصلیاند. قربانیان بیصدا و کوچکی که فراموش نمیکنند و اگر ضربات شدید عاطفی بخورند، کل ِ زندگیشان در حال و آینده، مختل شده و رو به ویرانی میرود. فاجعهای که مسلما والدین و جامعه در ایجاد آن درگیر و مقصرند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «تابستان داغ» اینجا کلیک کنید.
سلام. با تمتم احترامی که قائلم برای شما و تواناییتون. به نظر من فیلم تابستان داغ فیلم خوبی نبود. ایرادهای بسیاری بهش وارد بود.