این پیکان (۱۳۹۴)
فیلمی از: شاهین آرمین / سهراب دریابندری
ژانر: مستند
محصول: ایران
مدت: ۸۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
پیکان، این هموطن عزیزمان که هنوز بعد از پنجاه ساله شدندش در ایران، برای اکثرمان عزیز است و با آن خاطرات خوشی را داشتهایم. این ماشین نازنین که یار و همراه همهی ما بود و در برههای از تاریخ، نماد ترقی و فرهنگ به شمار میآمد.
فیلم با یکی از مدرنترین پیکانهایی که در تمام عمرمان دیدهایم آغاز میشود. پیکانی فضایی که شدیدا دلبری میکند و به سر هوادارن اتومبیل و پیکان میاندازد که یک تر و تمیزش را برای خودشان جور کنند.
شخصیت اصلی فیلم، پیکان است. هم قهرمان است و هم ضد قهرمان. دوست داشتنی و همراه، گاهی هم ترسناک. عزیزانی که اکثرا هم هنرمند هستند، در مورد پیکان، این اثر هنری، سالار یا غده سرطانی صحبت میکنند. از علاقه و تنفر شخصی تا حقایقی انکار نشدنی در مورد پیکان، از تاریخچهی پیدایش و زایش او تا خاطرات کودکی و بزرگسالی شخصیشان. خاطراتی که برای خیلی از ما ایرانیان بیگانه نیست و نوستالژیای عمیق و دوستداشتنی به شمار میآید.
پیکان، این انگلیسی عزیز که قدرش را در کشورش آنطور که باید و شاید نفهمیدند، به عنوان یک مهاجر به ایران آمد و شد عضو عزیز خانوادهی تکتکمان. پیکان شد یار، شد غمخوار، شد نان آور، شد همدم ایرانیان.
همانطور که برادران روتز در انگلستان کمپانی پشت کمپانی میخرند و صنعت ماشینسازی کشورشان را رونق میبخشند، در ایران هم انقلاب سفید و اصلاحات ارضی پیش میآمد. اصلاحاتی که از درست به ثمر نرسید و به مهاجرت جمع کثیری از روستاییان به شهرها منجر شد. جمعیتی که مانند بقیهی شهرنشینان، کار و زندگی میخواهند. پس باید کار ایجاد کرد و کارخانهها را رونق بخشید. برادران روتز از آن طرف و برادران خیامی (۱) از این طرف پیکان را راه حل نهایی مییابند. البته که قرار نبود کار به اینجا ختم شود و قرار بوده بعد از مونتاژ پیکان، ایران خودش بتواند صنعت خودرو سازی ملی را راه بیندازد. صنعتی درست و درخور، که خب، محقق نشد!
به جرأت میگویم مستند این پیکان هیچ چیز را در مورد این اتومبیل عزیز از قلم نیانداخته است و به حق با پیکان، مانند یک انسان زنده و محترم برخورد کرده، آنچه که او شایستگیاش را دارد. خودرویی که موافقانی زیاد و مخالفانی اندک دارد. ما در این مستند با پیکان از لحظهی تولدش همراه میشویم، او را به عنوان یک هموطن در ایران میپذیریم، تر و خشک و بزرگش میکنیم، برایش جشن تولدی با شکوه میگیریم، در ورزشگاه آزادی جشن جوانی و قهرمانیاش را میبینیم و… . او هم همراه با نسل خودش به انقلاب و سپس جنگ میرسد و از کالایی لوکس، به کالایی انقلابی! تبدیل میشود. پیکان، میشود نشان سادهزیستی! البته این مسئله در گذشته وقتی به آقای هویدا میرسید، لابد میشد ریا، بماند… و در آخر هم آرزوی گرافیست عزیز، آقای اشکان قدیرینیا، که به ما هشدار میدهد در اتاق کارش خطر مواد رادیواکتیو است، یکی از سرسختترین منتقدان پیکان، به حقیقت بدل میشود و این موجود دوست داشتنی، گذرش به قبرستان میافتد، به قبرستان ماشینها. جایی که آقای تقی کوشش قدر پیکان را میداند و به دلباختگان این خودرو خدمات و قطعات یدکی میرساند. اینها همه جدا از این است که در برههای سعی شد هویت پیکان عزیز از او ربوده شود و دو خودروی بیهویت آر.دی و پیکاژو را به بازار عرضه کردند؛ البته که پیکان اصیلتر و سرسختتر از این حرفها بود و هست.
در مستند این پیکان فقط حرف و نظر و خاطره نمیشنویم، بسیار ظریف در خلال آن صحبتها، رانندگانی را میبینیم که عاشق پیکان هستند، هر گوشهاش را میسابند و تمیز نگه میدارند، جملات بامزه و یا پر مغز روی داشبرد و شیشهی پیکانشان میزنند، رینگ خاص، دندهی خاص و موسیقی خاص و پیکانی گوش میدهند و به مقدسات و پهلوانان هم ارادت دارند.
پیکان با ورودش، فقط تحول اقتصادی و رفاهی نمیآورد؛ بلکه ترقی هم میآورد. دختران و زنان که کمکم استقلال بدست میآورند و همراه با ترقی، رانندگی میآموزند. خیلی از ایرانیان با پیکان به سفر داخلی میروند و زیباییهای ایران را بهتر و بیشتر میشناسند. پیکان، ورزشکار تربیت میکند و اتومبیلرانی را در ایران جا میاندازد. حتی بعد از انقلاب، نقش پیکان در زندگی ما ایرانیان بسیار پررنگتر میشود و به یک نانآور تمام عیار بدل میگردد. ماشینی که اصالت انگلیسیاش را حفظ کرده و به قول معروف مرگ ندارد و با له کردن سیم و پیچ و صفحه، یا یک ترکهی خیس عوض سیم! به حرکت درمیآید و راننده و سرنشینانش را لنگ نمیگذارد.
از بریده جراید، عکسهای قدیمی و برخی سانسور شده و فیلمهای سینمایی چون زرد قناری (پوران درخشنده) و آبادانیها (کیانوش عیاری) هم در فیلم یادش شده است. به هر حال پیکان همه جوره با اکثر نوستالژیهایمان گره خورده و رد پایش در همهی جای زندگیمان به چشم میخورد؛ اما شاید جالبترین و نابترین فیلمی که در این مستند میبینیم، فیلم تبلیغاتیای است که آقای کامران شیردل (۲) برای پیکان ساختهاند. فیلمی تبلیغاتی که میتوان بهترین نقدها را بر آن نوشت. فیلمی که نشان میدهد مستندساز محترم چقدر به سینما و فنون آن وارد بودند و هستند. مونتاژ عالی، بهرهگیری صحیح از موسیقی، فیلمبرداری خیلی خوب و حرفهای، استفاده از المانی چون آفروود و… آن هم در سال ۱۳۴۸ در نوع خود بینظیر بوده و این فیلم تبلیغاتی را فیلمی خاص و فوقالعاده و هوشمندانه کرده است. فیلمی تک و بیمثال. (۳) جدا از اینها فیلم تولد سهسالگی پیکان در ایران را هم میبینیم و با تاریخچهی موزیک شاد تولد ایرانی ساختهی آقای انوشیروان روحانی آشنا میشویم. خب، پیکان نه تنها به ایران آمد و ایرانی شد، بلکه حس وطنپرستی را هم به حد اعلا رساند و عوض آهنگ تولد خارجی، ایرانیان را صاحب آهنگ تولد ملی، آن هم به همت آقایان خیامیها، شیردل و روحانی کرد.
درست است که بعد از قریب به چهل سال، تولید پیکان در ایران متوقف شد و آخرین پیکان صفر سر از موزه در آورد؛ ولی همانطور که در فیلم مستند این پیکان هم میبینیم، پیکان هنوز که هنوز است، چه جوانانش، چه وانتش، چه استیشناش، چه تمیز و چه خرد و خمیرش، آرام و بیادعا، در گوشه گوشهی شهرها، همچنان در خدمت به ایرانیان است و با این که عدهای او را کثیف و سرطان میخوانند، در حال خدمتگزاریست.
در مستند این پیکان افرادی که با آنها مصاحبه میشود، از اقشار مختلف با تحصیلات و زمینههای کاری مختلف و دیدگاههای متفاوتاند. جالب آنکه هرکدام از این عزیزان در محیطی با مصاحبهگر در حال صحبت هستند که فضا و رنگ و نور، نوع کارشان را قبل از هر صحبتی تا حدود زیادی برای بیننده مشخص میکند. یکی در فضا و محیط کاریاش حرف میزند، مانند آقای هومن مرتضوی که اتاق کارش فریاد میزند: “من اتاق کار یک هنرمند خلاق هستم” و دیگری در محیطی آرام و نمادین از حرفه و شغلاش. فضا و افرادی که در مورد پیکان صحبت و با ما درد و دل میکنند، در کنار تدوین و فیلمبرداری بسیار خوب و انتخاب موزیک هوشمندانه، دلنشیناند و مستند این پیکان را به یک مستند ماندگار و تاثیرگذار بدل کردهاند. مستندی که میتوان به عنوان یک مرجع در مورد پیکان، به آن مراجعه کرد.
در مستند این پیکان ، عوامل عزیز همه ما را به تماشای نمایشگاههایی میبرند که با سوژهی پیکان برپا شده بودند. از نمایشگاه داخلی و خارجی گرفته تا نقاشی و هنرنمایی با کاپوت پیکان عوض بوم نقاشی؛ ولی بیشک خاصترین و بهترین اثری هنریای که امکان داشته با پیکان خلق شود، نمایشگاه نان و فولاد است. یک اثر مینیمال و به حق درست، که حرفهایی بسیار از چرخیدن چرخ زندگی توسط پیکان را در خود جای داده است. یک اثر هنری، یک شاهکار هنری. شاهکار ی که مصداق آن را زمانیکه رانندهی پیکان سرمهای، شب ب نان سنگک به خانه باز میگردد، بیش از پیش خودش را نمایان میکند.
پیکان، چه خوب و چه بد، همراه سالیان ما بوده و هنوز هم پا به پایمان میآید. ماشینی که شاید تکراری و خستهکننده بود؛ ولی برای خیلیها، حسناش بیشتر از عیوباش بوده و هست.
پینوشت:
۱) برادران خیامی، موسسان شرکت ایران ناسیونال با نام فعلی ایران خودرو هستند. شرکتی که با سرمایه مالی ۱۰۰ میلیون ریال بنیانگذاری شد و پس از انقلاب ۱۳۵۷ توسط انقلابیون مصادره گردید.
۲) کامران شیردل (زاده ۱۳۱۸) مترجم، کارگردان و مستندساز ایرانیست. ایشان اولین فیلمساز ایرانی است که نشان شوالیه هنر و فرهنگ ایتالیا را از سفارت این کشور در تهران، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹، دریافت کرد.
۳) برای دیدن مستند تبلیغاتی ـ صنعتی پیکان اثر آقای کامران شیردل اینجا کلیلک کنید.