اروند (۱۳۹۴) (۱)
نویسنده و کارگردان: پوریا آذربایجانی
تهیهکننده: مهدی داوری
ژانر: درام-جنگی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
یونس (سعید آقاخانی) برایمان از عشق میگوید. از این که به خاطر محبوبهی کوچک و زیبا میخواسته زیرآبی تا جزیره برود و برایش مروارید بیاورد غافل از این که سالها بعد، جایی دیگر، طوری دیگر، مرواریدها را مییابد و پس میآورد برای محبوبههایشان، نه از درون صدف، بلکه از دل خاک.
بیماری استرس پس از حادثه (۲) یا همان PTSD، این روزها شناخته شدهتر از گذشته است و دلیلش هم واضحست. جنگهای پیدرپی و وقوع حوادث مخرب و کشنده در سراسر جهان، تعداد مبتلایان به این سندروم را افزایش داده تا آنجا که بیماری PTSD، سوژه آثار هنری متعددی شدهاست. فیلم اروند یکی از همین آثار هنریست که با فلاشبکهایی تکهتکه و گسسته؛ ولی گویا آغاز میشود.
یونسِ قصهی اروند، جانبازیست که به مانند صاحب اسمش از دل آب و دشمن نجات یافته و جسمش در آسایشگاه جانبازان و روح و ذهنش در کنار همرزمان دلیرش باقیست. هر روز خود را در کنارشان حس میکند، با مرتضی، حسین، ایاز، ابراهیم و… حرف میزند و با آنان زندگی میکند و اعتقاد به زنده بودنشان دارد. اعتقادی که خانوادههای آن عزیزان سالها بدان باور داشتند؛ اما در نهایت از بازگشت پارههای تنشان ناامید شدند و گاهی یونس را بابت امید واهیای که به آنها داده، سرزنش میکنند؛ اما یونس به بازگشت رفقایش ایمان دارد، کسانی که در عملیات کربلای ۴ گُمشان کرده؛ عملیاتی که بزرگترین ناکامی ایران در جنگ تحمیلی به شمار میآید. (۳)
یونس متوجه میشود که قرار است دقیقن در همانجایی که او از دوستانش جدا افتاده، تفحصی انجام شود پس یونس که سر تا پا تمناست برای رفتن، برای یافتن و آوردن همرزمانش، قصد میکند دوباره راهی مرز شود فقط اگر محبوبه (پانتهآ پناهیها) راضی شود، اگر..
یونس و محبوبه دو فرزندخوانده دارند، لیلا (طناز طباطبایی) دختر مرتضی (مهرداد صدیقیان) و امیرعباس پسر حسین (کاظم سیاحی). لیلا دختر جوان و زیبایشان که درگیر مشکلات شدید خانوادگیست و بهزودی باید در دادگاهی برای جدایی و بازپسگیری فرزندش حاضر شود و امیرعباس که سندروم دان دارد و محبوبه به تازگی در وسایلش سیگار پیدا کرده. رابطهی یونس با دو فرزندخواندهاش چنان دلسوزانه و پدرانهست که وقتی مخاطب متوجه میشود هیچ کدام از آنها فرزند محبوبه و یونس نیستند، بسیار جا میخورد.
محبوبه و حاج مصطفوی (امید روحانی) سعی دارند یونس را از رفتن به تفحص منصرف کنند؛ اما محبوبه که طاقت دیدن بیتابی همسرش را ندارد، رضایت به رفتن یونس به جزیره امالرصائص و ابوالخضیب میدهد. محبوبهای که عاشق یونس است؛ ولی از او دوری میکند.
یونس با کاروان تفحص همراه میشود، در ذهنش لیلا را همراه خود میبرد تا با حال و هوای جنگ آشنا شود و با پدرش مرتضی دیدار کند. یونسی که هوای همه را دارد و چون میداند ایاز، دلش برای سینای یک سالهاش تنگ است، در خیالش تلفن همراه را به ایاز میدهد تا صدای سینا را بشنود. سینایی که اکنون مرد رشیدی شده و همراه کاروان تفحص، به جستوجوی پدر آمده. پدری آذری که جانش را برای وطنش فدا کرد تا نشان دهد، همه جای ایران سرای اوست.
به محل که میرسند، عراقی جوانی همراهشان میشود. جوانی بیصدا و دلرحم که دوگانگیای برای یونس ایجاد میکند. جوانی که شاید روزی پدرش مقابل یونس و رفقایش جنگیده باشد، الآن از او طلب سیگار میکند. عراقیای که مهربان است و هوای بچه گربههای نازنین را دارد و هر روز برایشان شیر میآورد. بچه گربههایی که گربهی شب عملیات در دستان ایاز را تداعی میکنند. شاید زمانی که یونس شیر را در ته بطری آب معدنی از عراقی میگیرد تا به بچه گربهها دهد، طعنهای باشد به صلح و حسن همسایگی دو کشور در این روزها.
یونس آب که میبیند از خود بیخود میشود، به کودکی برمیگردد و شب عملیات. به آب میزند و سعی میکند به یاد آورد که آن شب بر همرزمانش چه رفتهاست. این بار هم بعد از دیداری که در خیال با مرتضی داشته، به آب میزند. مرتضی از او گله میکند که تا دم خانهشان آمده و سر نزده رفتهاست. یونس به آب میزند تا خانه مرتضی، ایاز و بقیه رفقایش را بیآبد.
فلاشبکهای فیلم اروند بسیار خوب و حساب شدهاند و مخاطب را بهبهترین وجه ممکن با حوادث گذشته و جریان فعال ذهن یونس همراه میکنند. مثلا ۲۷ سال پیش از کنار اتوبوس یونس و همرزمانش نفربری پر از زرمندگان عبور کرده و حالا که یونس به خودش میآید و ما را هم به حال باز میگرداند، وانتی را میبینیم که پشتش عدهای سرخوش و شاد به عروسی میروند و پایکوبی میکنند. چه خونها داده شده برای این احساس امنیت امروزه در کشورمان.
فیلم از موضعگیریهای سیاسی و اعتقادی دوری جسته و مخاطب در فیلم با کلی جوان عاشق طرف است که همدیگر را همانطوری که هستند پذیرفتهاند، به هم احترام میگذارند و هدفی ندارند جز رضای خدا و آزادی وطن.
شخصیتپردازی ِ بسیار خوب، پرسوناژهایی حقیقی را به مخاطب معرفی میکند که از هر تکلفی به دوراند و دیالوگهایشان تاثیرگذار و بهجاست. مکالماتی که مناسب و مختصرند و داستان را پیش میبرند و هر چه نیاز به دانستن آن باشد را در اختیار بیننده قرار میدهند. پرسوناژهایی که سهمشان یا شهادت شد یا جانبازی. شدند باباهای در قاب، اسم فرزند معشوق و یا جانبازانی که زندگیشان را دادند تا ما امروز زندگی کنیم. کسانی که خودشان و خانوادههایشان با بیاعتنایی و بیمهری مسئولین و برخی از مردم مواجه هستند. شخصیتهایی که آشنایان سالهای نهچندان دور و غریبههای امروزیاند؛ حافظان وطنی که خلوصشان، اعتقادشان و تفکرشان فرسنگها با جامعه امروزمان فاصله دارد. در جامعهای که فردی یک جانباز را دیوانه میخواند. رزمندگانی که خانوادههایشان هیچ مالی، ملکی و سهمی از شهر محل زندگیشان ندارند.
صحنهپردازی قوی در اکثر سکانسها با توجه به قدمت سینمای مقاومت ایران، قابل انتظار است؛ اما چند میزانسن ناب مانند حرکت قاصدکها در هوا در شب عملیات، نشان از تحرک رزمندگان و آرامش درونیشان دارد و بلافاصله به حال، نزد یونس برمیگردیم که پس از سالها دوباره در همان ساختمان است و اینبار قاصدکها لبهی پنجره آرام گرفتهاند و دیگری زمانیست که یونس جوان (حسین سلیمانی) برای دلجویی نزد ابراهیم (علی شادمان) میرود. نور از جای گلولهها روی کرکرهی فلزی به اتاق تاریک راه یافته و فضا و صحنهای روحانی را به وجود آوردهاست. جایی که ابراهیم هجده ساله در کمال صداقت به عشقش نسبت به مریم اعتراف میکند و ترس از شهادتش را با خجالت به یونس میگوید. ابراهیم جوان نمیداند بر سر این دو راهی، کدام راه را انتخاب کند: مریم یا دوستانش را.
موسیقی فیلم ساخته کارن همایونفر، شروعی به مانند قصه عشق (Love Story) دارد و پر بیراه نیست، چرا که این قصه هم، قصهی عشق است.
فیلم اروند فیلم دفاع مقدسیست که یاد میکند از شهدا و شهدای زنده جنگ ایران و عراق تا هرگز از یاد نروند دلآوران وطنمان. فیلمی با سوژهای تکاندهنده، فیلمنامه و بازیهای عالی و کارگردانیای خوب که احساستان را برمیانگیزد و پس از تماشایش، پاهایتان قدرت برخاستن را از دست میدهد.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «اروند» اینجا کلیک کنید.
۲) این اختلال در اثر حوادث و رویدادهایی بوجود میآید که این وقایع فراتر از طاقت و ظرفیت روانی فرد باشد. حوادثی مثل سیل، زلزله، جنگ و از دست دادن نزدیکان در تصادفات رانندگی، تجاوز جنسی و هر رفتار خشونتبار و وحشیانه ،ایجاد PTSD میکنند که مهمترین ویژگی آن اضطراب دائمی و گوش به زنگی بیش از حد، افسردگی و تجربه مجدد حادثه در خواب و بیداری است.
۳) متاسفانه عملیات کربلای ۴ لو رفت و موجب شهادت جمع کثیری از سربازان کشور شد. این ناکامی دلخراش، مجددا در سال ۹۴، پس از آنکه گور دسته جمعی از ۱۷۵ غواص دست بسته ایران یافت شد، در اذهان مردم ایران زنده گشت. غواصانی که با ناجوانمردی و قساوتی که خاص رژیم بعثی بود، با دستان بسته زنده به گور شدند. این ماجرای تاسفبار، احساسات مردم شریفمان را برانگیخت و موجی از اندوه جامعه را فرا گرفت. فیلم اروند، داستان رشادت ۱۷۵ شیر به بند کشیده شدهاست، روایت غواصان از جان گذشته ایران.
۴) برای خواندن مصاحبه عوامل فیلم اروند با خبرگزاری مهر، اینجا کلیک کنید.