آپاندیس (۱۳۹۵) (۱)
نویسنده و کارگردان: حسین نمازی
تهیهکننده: مقصود جباری
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
اگر آقازاده و خانمزاده و حکومتی و وابسته نباشید، حداقل برای یکبار هم که شده گذرتان به بیمارستانهای دولتی افتاده. مکانهایی که اگر در آنجا حال جسمتان خوب شود، پس از مرخصی حال روح شما و همراهتان رو به وخامت میگذارد. شلوغی، خستگی، فشار کاری زیاد و درآمد کم، پرستاران و پزشکان و کارمندان بیمارستان را بدخلق کرده، و از آنجایی که بیمار و همراهش هم حال خوبی ندارند و پر از درد یا استرس هستند، جملهی اینها، میشود احوالِ خراب و مریض بیمارستانهای دولتی کشور، حال اگر بیمار و همراهش پول کافی برای مداوا به همراه نداشته باشند، مشکل دو صد میگردد. چون این بیمارستانها صددرصد دولتی نیستند و نخست باید هزینههای اولیه برای ویزیت و بستری شدن بیمار پرداخت شود تا نوبت به مداوا هم برسد؛ اول پول و بعد سلامتی.
محسن (امیرعلی دانایی) در دیالوگی رو به همسرش لیلا (آنا نعمتی) میگوید: «اینا دیگه کیان؟» منظور او زری (پردیس منوچهری) و رضاست (رضا اکبرپور)، زوجی که قبلا همسایهی لیلا بودهاند و اکنون به بیمارستان محل خدمت محسن مراجعه کردهاند. زوجی که چون از تمکن مالی برخوردار نیستند به بیمارستان دولتی مراجعه کردهاند و حتی چندیست به دلیل بیکاری رضا، بیمه هم ندارند. اینان که محسن در موردشان سوال میکند، بخش بزرگی از جامعه هستند که به دلیل فقر، به هر ریسمانی چنگ میزنند و برای انجام یک جراحی ساده اما مهم چون آپاندیس ممکن است تحقیر شده و میان شلوغی بیمارستان و خیلِ مراجعه کنندگان دیگر، گُم و در راهروهای پر ازدحام به دست فراموشی سپرده شوند.
ازدحام، شلوغی، عصبیت و نوعی از هرجومرج که در هر بخش و ساختمان و حوزهای که نام دولتی به آن چسبیده، برای ایرانیان عادی شده، در فیلم آپاندیس با میزانسنی خوب، هویداست. همین فضا و شباهت آن به حقیقتِ بیمارستانهای دولتیست که کمکم باعث رشد فیلم شده و فشارِ روی بیننده را هم افزایش میدهد و او را دچار استرس میکند، تا جایی که او هم چون کاراکترهای آپاندیس، میخواهد هر چه زودتر از فکر به مخمصهای که آنها دچارش شدهاند رهایی یابد و از محیط بسته و تنگ بیمارستان که نفس کشیدن را سخت کرده، خارج شود.
نمازی کاراکترهایش را در بیمارستان و بین دروغها و پنهانکاریهایشان حبس کرده و بیننده را در سالن سینما گیر انداخته؛ ولی زیادهروی کرده. یکی از اساسیترین اشکالاتی که به آپاندیس وارد میشود، گیج کردن مخاطب است. بیننده اگر حس کند از این همه دروغ و پنهانکاری و نکات ریزی که بر سرش میریزد، سر در نمیآورد، دلزده میشود. این درست که اگر او تمام حواسش را از ابتدا معطوف فیلم کرده باشد و ثانیهای را از دست نداده باشد، در نهایت متوجه همه چیز خواهد شد؛ ولی فشار روانی فیلم و وخیمتر شدن اوضاع به اندازهی کافی زیاد است که دیگر بیننده درگیر ماجرای عاطفی ِ محسن و گلسا (مرجان مومنی) و لیلا و مجتبیِ مرده نشود. اصلا نیازی به نقبزدن به گذشتهی کاراکترها نیست چه رسد به گریزی که فیلم به جامعه و مشکلات جوانان و عشق و خودکشی و.. با توسل به داستان دخترکی که در اتاق زری بستریست میزند.
آپاندیس حرف به اندازهی کافی برای گفتن داشت و بهتر بود از ورود به پیرنگهای دیگر پرهیز و فقط روی اصل داستان تمرکز میشد. مثلا سکانس حضور رئیس بیمارستان (سیمون سیمونیان) بر بالین زری که میپندارد او همسر محسن است و اصرار دارد محسن به زری برای بلند شدن کمک کرده و دستش را بگیرد، در راستای قصه است و پرتنش، نوعی آرامش قبل از طوفان که بیننده را متحمل فشار زیادی میکند و او را به این فکر میاندازد که بالاخره یا رضا کنترلش را از دست میدهد و واقعیت را بازگو خواهد کرد یا بقیهی کاراکترها، چون دیگر کاسهی صبر همه در حال لبریز شدن است و خستگی، ترس و فروپاشی درونی کاراکترها از رفتار، گفتار و چهرههایشان که بهخوبی در راکورد گریم حفظ شده، هویداست.
آپاندیس روند قصههای فرهادی را دارد و این حجم از ناراستیِ کاراکترها با یکدیگر، یادآور فیلم سعادتآباد ساختهی مازیار میریست. در سالهای اخیر بسیاری از فیلمسازان سعی کردهاند کلک و دروغهایی که در جامعه به اسم زرنگی رواج پیدا کرده را سوژهی فیلمهایشان کنند، چون ملبورن (۲) و حریم شخصی (۳)، اما هیچکدام در پرورش ایده و پختگی داستان به موفقیت آپاندیس نبودهاند، شاید به این دلیل که نمازی در این فیلم، نه تنها مردم جامعه و ضد ارزشهایی که برای برخیشان ارزش است را به چالش میکشد، بلکه وضعیت تأسفبار بیمارستانهای دولتی را هم بسیار خوب نشان میدهد آن هم در زمانی که تحریمهای مجدد و مشکلات فراوان اقتصادی گریبان ملت را گرفته، تا شاید فرجی شده، این بیمارستانها بیشتر رنگ و بوی دولتی بودن به خود بگیرند و استانداردهایشان کمی به بیمارستان دولتیای که سریالش سالها باعنوان پرستاران (۴) از صدا و سیما پخش میشد، شباهت پیدا کند؛ البته که بعید است و دور از ذهن، اما از گفتن و طلب کردن و هشدار دادن و امیدوار بودن، هرگز نباید دست کشید، درست مانند آنچه که حسین نمازی، با ساختن آپاندیس انجام داد.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آپاندیس» اینجا کلیک کنید.
۲) برای مطالعه متن کامل نقد و بررسی فیلم «ملبورن» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۳) برای مطالعه متن کامل نقد و بررسی فیلم «حریم شخصی» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۴) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد سریال «پرستاران» اینجا کلیک کنید.