آنی هال (۱۹۷۷)
(1977) Annie Hall
کارگردان: وودی آلن
نویسنده: وودی آلن / مارشال بریکمن
تهیهکننده: چارلز اچ. جاف
ژانر: کمدی-رمانتیک
محصول: آمریکا
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
آلن، شیدای نیویورک است؛ شهری که بخش بزرگی از هویت و جهانبینی او را شکل داده و به راستی که وودی آلن را جز با نیویورک نمیتوان تعریف کرد. این جزیرهی تنها، در بیشتر آثار او حضوری پر رنگ دارد، چون منهتن (۱۹۷۹)، روزگار رادیو (۱۹۸۷)، اپیزود سوم از داستانهای نیویورکی (ویرانههای اودیپی) (۱۹۸۹) و یکی از جدیدترین فیلمهایش یک روز بارانی در نیویورک (۲۰۱۹)؛ اما در آنی هال، جایگاه این شهرِ همیشه بیدار متفاوت است چرا که او، یعنی نیویورک، بازیگر نقش مکملست؛ بازیگر نقش مکمل زن.
مشکلات و درگیریهای آلوی با آنی همان مشکلات و درگیریهای او با نیویورک است و با اینکه اولی انسانست و دومی یک شهر؛ ولی تا حد زیادی جنسِ درگیریها یکیست. آلوی، عاشق هر دوی آنهاست، احساسش را خرجشان کرده و نمیتواند دور ازشان زندهگی کند و هدفش تغییر و تبدیل آنها به آنچه که خود میپسندد است، چرا که هویت حقیقی آلوی سینگر با آن دو تعریف میشود؛ هویت مردانه، احساسی و دانشمندش با آنی و هویت شهری، فرهنگی-هنری، سیاسی و یهودیاش ـ جدا از اعتقاد قلبی ـ با نیویورک؛ که البته در رابطه با مورد دوم نمیتوان تمایز زیادی بین آلوی سینگر و شخصِ وودی آلن قائل شد.
او برای حفظ هویتش تقلا و تلاش میکند، دست به مبارزه میزند و تا حد توان، خود را به دیوارههای اتاقک تنگِ اجبار و ناچاری میکوبد و عاقبت وقتی دچار دوگانهگی شده و زورش به فروریختن جدارهای سختِ جبر نرسد، در پی چاره، خزیده به کنجی، به کهکشان خیال پناهنده میشود و بیشتر مواقع هم علاجی نمییابد جز پذیرفتنِ شرایط:
یک) اینکه بپذیرد رابطهی زناشویی او و آنی به بنبست خورده و دخترکِ ویسکانسینی برای همیشه رفته، و
دو) قبول کند بهبودی از برای نیویورک نخواهد بود و این شهر، ترقی خاصی را تجربه نخواهد کرد.
گرچه برای آلوی سینگر همینکه بداند آنی دوباره ساکن نیویورک شده و آنها هر از گاهی همدیگر را میبینند کافیست؛ درست مثل زندهگی در نیویورک که شاید هر روز در خیابانهایش قدم نزند و حواسش نباشد که هر لحظه در شهر چه میگذرد؛ اما همینکه میداند نبضِ او با نبض این شهر هماهنگ است، او را کفایت میکند؛ شهری که حالا بیشتر دوستانش آن را ترک کردهاند، حتا راب.
نیویورک، شاهد اصلی خاطرات شوکرانی او و آنیست، خاطراتی که در ابتدا با شکستهای زمانی پیدرپی برای بیننده تعریف شده و بر جذابیت این کمدی-رمانتیک که بیواسطه قلبها را لمس کرده، دلها را میلرزاند افزوده؛ شکستهایی که بادقت چون پازل بهدنبال هم چیده شدهاند و با اینکه کل داستان در کمی بیش از یکسال به وقوع پیوسته و در نتیجه، در ظاهر کاراکترها تغییری حاصل نشده تا بدانیم کدام اتفاق پس و پیشِ کدامیک رخ داده؛ هیچ ابهامی در روایت وجود ندارد و همه چیز آشکارست: همه چیز از آشنایی، جدایی، پیوند دوباره، جدایی دوم و عاقبت تنها یک دوستی قدیمی و مشتی خاطرات. خاطراتی که ماحصل این رابطهی در ابتدا آتشین و در آخر افلاطونیاند و در پایان با فلشبک بر پردهی نقرهای نقش میبندند تا مایی که در آن کافه نشستهایم و شاهد جدایی بهظاهر آرام آن دو هستیم دوباره مرور کنیم چهگونه آلوی بعد از پانزده سال سروکله زدن با خویشتن به خودشناسی عمیقی رسید و چهگونه آنیِ خام و سادهدل به زنی پخته و فرهیخته بدل شد.
و اینچنین وودی آلن، در آنی هال با جمع اضداد در روابط انسانی و شهری و عاشقانه و البته نقد تندوتیزش بر روشنفکرانِ ظاهری که در باطنْ بیمایهگانند، هنرِ طنزگویی آغشته به تلخیاش را استادانه به رخ میکشد؛ اما جالب اینجاست که بعد از گذشت نزدیک به پنجاه سال، داستان آنی هال هنوز به آخر نرسیده و البته که نخواهد رسید.
و بهراستی، مگر بیشترمان عضو آن کلوپ نیستیم؟ عضو کلوپ ستایشکنندهگان وودی آلن؟!
پینوشت:
۱)برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آنی هال» اینجا کلیک کنید.