آذر (۱۳۹۵) (۱)
کارگردان: محمد حمزهای
نویسنده: احسان بیگلری / پریسا هاشمپور
تهیهکننده: نیکی کریمی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
آنچه که اول از همه حین تماشای فیلم آذر توی ذوق میزند و آزارهنده است، فیلمبرداریست. حیرت میکنید از این فیلمبرداری بد که آقای پیمان شادمانفر، برندهی سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری در سال ۱۳۹۴ انجام دادهاند و بلافاصله این سوال در ذهنتان شکل میگیرد که چرا؟ او که کارش را بلد است. اشکال از کارگردان جوان است یا اعمال نظرهایی زورگویانه که حین کار اتفاق افتاده؟ به هر حال اشکال فیلمبرداری از جانب هر کس که باشد، این اشکال مشتیست نمونهی خروار از فیلم پر مدعای آذر.
نمیدانم فیلمنامهی فیلم چه زمانی نگاشته شده؛ ولی اگر از لحاظ زمانی در نظر بگیریم آن را یک کپی بد از روی فیلم «خانهای در خیابان چهل و یکم» (۲) یافتم. برادر کشی بر سر پول، شده پسر عمو کشی بر سر پول! خب، دیگر بقیهی کار مشخص است. دیه و زندان و حکم و رضایت و زن ِ تنها و بیهمسر و اتفاقا دخترکی (مانیا علیجانی) که در هر دو فیلم نقش دختر ِ زیبا و شیرین ِ قاتل را بازی میکند!
آذر (نیکی کریمی) موتورسوای میکند و هم به دخترش و هم به مخاطب وعده میدهد که «ببین الآن چیکار میکنم!» و خب، شاید ما نمیبینیم و دقیقتر بگویم چشم بصیرت نداریم که ببینیم آذر چه میکند! بقیه فیلم هم همین است، پر از وعدههای تو خالی و بدون سرانجامی درست. هدف از ساخت این فیلمها چیست؟ پیام آنها چیست؟ متهم کردن جامعهی بیپول که پولهایش با بیرحمی و وقاحت به تاراج میرود و مردم برای سادهترین و عادیترین اهدافشان به جان هم میافتند؟ خب، الان چه کنیم؟ ما که از دل ِ همین ملت هستیم و تمام اینها را میدانیم و هر روز لمسشان میکنیم. توضیح واضحات دادن که نشد فیلم!
فیلمنامه پر از اشکالات ریز و درشت است. موتورسواری بانوان برای من ِ نگارنده که خود زن هستم، هم حق است، هم مهم است و هم اولویت؛ ولی آیا آنطور که باید به این سوژه پرداخته و حق مطلب ادا شده یا که نه، سوژهی خوب ِ زن مستقل که در جامعهی ما به وفور یافت میشود، با فیلمنامهی بد در نطفه خفه شده؟ عمو چه مشکلی دارد؟ دیوانه است؟ احمق است؟ دردش چیست؟ این چه کاراکتریست که خلق شده؟ مگر اینجا عربستان است؟ بماند که شاید به زودی عربستان در مواردی از ما جلو بزند؛ ولی تحجر در این میزان در فیلم آذر، واقعا از حد به در شده.
فیلم سعی دارد بگوید یک زن مستقل، محدودیت ناپذیر است؛ اما چقدر در این امر موفق عمل کرده؟ بیش از آنکه بتواند حرفش را صریح و درست بگوید، در کلیشهها گیر افتاده. زمانیکه پیک موتوری رستوران نمیتواند یا نمیخواهد کارش را انجام دهد و سفارشات مردم را به دستشان برساند، نیاز به این همه حرف و بالا و پایین رفتنها نبود. مخاطب که بچه نیست، میداند که به زودی قرار است آذر خانم را ترک موتور ببیند، پس این همه مقدمهچینی، جز روده درازی و بیشتر از قبل فیلم را از ریتم انداختن، هیچ نتیجهی دیگری ندارد.
از جلوههای مثلا ویژه میگذرم که صحبت از آنها وقت تلف کردن است. در ابتدا هم به فیلمبرداری بد اشاره شد؛ واقعا دلیل این همه نمای تکراری در فیلم چیست؟ همه چیز کمابیش قابل حدس است و حتی زمانیکه مرد قصه (حمیدرضا آذرنگ) برای رهایی خودش آن داستان زننده را سر هم میکند، مخاطب واکنش خاصی نشان نمیدهد، نه تعجب میکند و نه ناراحت میشود. این پرسوناژها شدیدا قابل حدس هستند و برای رسیدن به اهدافشان همه کار میکنند، چه مقتول جوان که دروغگو بود و جماعتی را عنتر و منتر خود کرده بود و چه پسر عمویش و چه خود عمو که معلوم نیست که اصلا چه میخواهد!
برای این جماعت، زنده و مرده فرقی ندارند، فقط رهایی و منزه جلوه کردن مهم است و بس، پس پای همه را به ماجرا باز میکنند. انسانیت بین آنها مدتهاست رنگ باخته و سرلوحهی حیاتشان ریاکاری و دروغ است. حال که تکلیف مردان قصه مشخص است، میرویم سر وقت زنان.
آذر یک مادر شوهر دارد که باید چراغ دست گرفت دنبال لنگهاش در خیابانها و کوچهها گشت! با داشتن چنین مادر مهربان و همراهی در زندگیاش ـ موهبتی که بسیاری از زنان در زندگیشان آن را ندارند ـ آذر استقلال و قدرت زنانه را زیر سوال میبرد. او جا میزند و فرار میکند در حالیکه میتواند پایمردی کند و خرج خود و فرزندش و مادر شوهرش را بدهد. کاری به این ندارم که دارد جدا میشود یا جدا شده و.. ، مسئله این است که مادر همسرش یا همسر سابقش ـ هر چه میخواهید آن خانم را بنامید ـ پای آذر ایستاده؛ ولی او فرار میکند. آیا پیام فیلم این است؟ فرار کنیم و برویم بیفتیم سر ِجان پدر و مادرمان و زندگی بخور نمیر داشته باشیم؟ پیام این است که زنان محکوم هستند به جا زدن و عقبنشینی و درست مانند زوجی که برای آذر کار میکردند، تنها زمانی زنان به موفقیت میرسند که مردی در زندگی همراهشان باشد؟ صراحتا به عوامل فیلم پیشنهاد میکنم گشتی در خیابانها و امکان عمومی و دولتی و خصوصی بزنند تا ببینند زنانی را که در همین جامعهی مردسالار چگونه کار میکنند، با وجود مشکلاتی که برق از سر میپراند جا نمیزنند، صد مرد را مدیریت میکنند و آخ هم نمیگویند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آذر» اینجا کلیک کنید.
۲) برای مطالعه نقد و بررسی فیلم «خانهای در خیابان چهل و یکم» در همین سایت اینجا کلیک کنید.