نهنگ آبی (۱۳۹۷) (۱)
کارگردان: فریدون جیرانی
نویسنده: بهرام توکلی
تهیهکننده: سعید ملکان
ژانر: معمایی / جنایی
محصول: ایران
تعداد: یک فصل، ۳۰ قسمت
مدت هر قسمت: ۶۰-۴۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان سریال لو برود.”
اینبار جیرانی داستان یک مشرقی را ساخته که خودش آن را ننوشته است، داستانی که فضای نسبتن سیاه و خوبی دارد و یک کپی متوسط از سریال موفق «آقای ربات» بهشمار میآید، سریالی پر از ستارههای دنیای بازیگری که این بار خوب نمیدرخشند و متضمن موفقیت سریال نیستند.
نهنگ آبی سریال بیحاشیهای نبود؛ ولی هر هفته سر زمان توزیع و پخش شد و شاید کمتر مخاطبی بداند سریال قبل از پخش درگیر ممیزی و سپس انتقادهایی به گریم لیلا حاتمی در نقش آناهیتا شد، دلگیری برخی از بازیگران سریال نسبت به سانسور هم بماند؛ اینها مواردی نبودند که به سریال ضربه بزنند و خلل جدی در کار ایجاد کنند، تا جدایی ناگهانی لیلا حاتمی از مجموعهی نهنگ آبی، رخ داد.
آناهیتایی که از قسمت اول نقشی پررنگ و متفاوت و شلوغکار و رکی داشت و تصویرش بر روی پوسترهای سریال میدرخشید، ناگهان به علت اختلافات حاتمی و جیرانی و توکلی سر به نیست شد و در نتیجه معادلات هم بهم ریخت و سریال وارد فاز جدیدی گشت، فاز شلختگی و ایز گم کردن و در هم و برهمی بیشتر.
برای پیشبرد قصه بدون آناهیتا توکلی دست به دامن بیش از قبل گیج کردن بیننده شده، بینندهای که تا قبل از حذف شدن ناگهانی آنا از سریال شلوغ نهنگ آبی، کمکم در حال آداپته کردن خود و کشف کردن روابط بود و داشت از ایده لذت میبرد، ناگهان گرفتار طوفان حوادثی شد که دیگر از آنها سر در نمیآورد. کشف کردن و پیدا کردن سر رنخها پیشکش، همین که بیننده اتفاقات و روابط یادش میماند و با کاراکترهایی که بیوقفه و پشت سر هم به داستان اضافه میشدند، بلکه خلأهای قصه پوشش داده شوند کنار میآمد و صبوری میکرد، دست مریزاد دارد.
مخاطب در سی قسمت موفق نمیشود حتی یک کاراکتر را خوب و دقیق بشناسد و از زندگی بیرونی و درونی او اطلاعات درستی داشته باشد. کاراکترها مرتب رنگ عوض میکنند، فرم عوض میکنند، نه به این دلیل که دروغ میگویند و نقاب بر چهره دارند، بلکه به این علت که از اول تک بعدی خلق شدهاند و نویسنده کوچکترین توجهی به زندگی اجتماعی و کاری، زندگی خصوصی و لحظات تنهایی آنان نداشته و از ابتدا آنها را تنها برای قصهای که در سر داشته بهکار گرفته تا هر زمان خواست کنارشان بزند، قربانیشان کند یا ناگهان تغییرشان دهد بلکه درام به نحوی ادامه پیدا کند؛ بدون منطق کاراکتر خوب بد شود و بد خوب. در نهنگ آبی نه چیزی معلوم است و نه کسی در جای خود و البته که چنین آشفتگیای نه نقطهی قوت، بلکه ضعف فیلمنامهست. با هوچیگری نمیشود قصه تعریف کرد، نمیتوان بیننده را گیج کرد و وسط دزدی و اخلاس و شارلاتانبازی حرفهای فلسفی زد و به ببینده فخر فروخت که این تو هستی که داستان را متوجه نمیشوی؛ چنین اثری دافعه دارد نه جاذبه. واقعن چه سکانسهایی از این سریال به یادماندنی هستند؟ چند خط از دیالوگها در ذهن میمانند؟ این سریال به مانند سریال آقای ربات فلسفهی خاصی را دنبال نمیکند که بخواهد حرفهای درشتدرشت بزند.
برای نگارنده بسیار جالب است که بداند پدر مروارید (اردشیر کاظمی) چه شد؟ به نظر میرسید که پدرش در سالهای دور، زمانی که مروارید (ویشکا آسایش) نوجوان بوده، به او تجاوز میکرده و مادر مروارید هم به این مسئله وقوف داشته، مروارید از پدرش متنفر بود و از روی مادرش هم شرمسار و همهی اینها را در دفترچهی خاطراتی یادداشت کرده بود. دفترچهای که آنا و جهان (مصطفی زمانی) مجبورش کردند آن را بخواند و ناگهان برق رفت و تمام. چه شد؟ آناهیتا دزدیده شد، دفتر خاطرات گم شد و پدر مروارید به ناگه ناپدید گشت. مروارید بعدن اشاره کرد که پدرش را به آسایشگاه بازگردانده، البته که بیشتر به نظر میرسید پدر را کشته و در حال ماستمالی کردن قتل است. اینها مسائلیست که در قصه ناگفته میمانند، توکلی خرده داستانهایی را در فیلمنامه کار کرده تا اگر که نیاز شد از آنها بهره ببرد، برای همین هم حفرههایی در سریال ایجاد شده و او راه حل را در شلوغکاری و اضافه کردن ماجرا پشت ماجرا دیده؛ اما به چه قیمتی؟
هیچکس، حتی نویسنده و کارگردان هم هیچ چیز از کاراکتر مرموز مهندس نمیدانند به همین علت در آخر قصه او را میبینیم که مرده؛ مهندس خودکشی کرده یا که جهان او را کشته و خواسته مرگش خودکشی جلوه کند؟ این را هم کسی نمیداند و احتمالن هم مهم نبوده چون آنقدر ماجرا گنگ و پیچیده شد که حتی جیرانی و توکلی تصمیم نمیگیرند فصل دوم سریال را کار کنند و ترجیح میدهند پروندهی مهندس و نهنگ آبی را ببندند تا هم بیننده و هم عوامل سریال نفسی به راحتی کشند و احساس خلاصی کنند.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد سریال «نهنگ آبی» اینجا کلیک کنید.
ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِِ