غیر مجاز (۱۳۹۴) (۱)
کارگردان: حسن یکتاپناه
نویسنده: محمد سلیمانی
تهیهکننده: محمدحسین عامری پویا
ژانر: درام/ اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم غیر مجاز، خیلی ساده و به سبک فیلمفارسی سالهای دور ایران شروع میشود. ناپدری، ترس، تجاوز و فرار. مشکلاتی جدی در کشور که سالهاست نه حل شده و نه نهادی برای رسیدگی به آنها تشکیل گشته، فقط سوژه و دستمایهی برخی فیلمهای سطحی بوده. فیلمهایی که متأسفانه اکثرا با فیلمنامههایی آبکی و فیلمسازیای به همان سبک و سیاق کار شده و به همین دلیل هم اصل ماجرا که همان مشکلات زنان و دختران باشد، نادیده گرفته شده است.
آنقدر این بدبختیها تکرار شده که گویی به بخشی از روزمرگی ما بدل گشته و هر سال یکی دو تا فیلم از این دست در سینما داریم که سعی میکنند با بازیگران بعضا چهره از این معضلات سواستفاده کرده و گیشهی خوبی داشته باشند. اصلا تا هر سال چند نمونه از این فیلمها ساخته نشود، آن سال، سال نمیشود. اما اصل مشکل چه؟ هیچ! کمکم به بخشهای ناسور دیگر اجتماع اضافه میشود و برای مردم عادیتر از گذشته. میشود از آن مشکلاتی که «بله، وجود دارد..»، «به ما چه مربوط؟»، «کاری از دست ما برنمیآید..»، «آخی، بگردم براش..» و… .
فیلمهایی چون غیر مجاز، فیلمهای اعتراضی نیستند و عواملش هم متعرض نبوده و نمیشوند، بلکه با بیان ناقصشان، مشکلاتی به غیات جدی و اساسی در بطن جامعه را به سمت و سوی عادی شدن میبرند و از آن، سوژهای ناقابل و هر جایی میسازند.
توکا (یاسمن معاوی)، یک دختر معصوم و سادهدل، به تهران فرار کرده تا نامزد سابقش را بیاید. خب، به نظر این جناب نامزد هیچ کس و کاری در شهر توکا و خودش نداشته وگرنه خبر ازدواجش حتما به توکا یا مادرش میرسیده! به هر حال به سبک فیلمهای فارسیهایی و تازگی هم سریالهای ترکی که سعی میکنند مدرن باشند، یک آینه یا شیشه باید میشکست، که بالاخره در دیدار توکا و نامزدش شیشه شکست!
اما نقطهی عطف این سکانس حضور شایان (میلاد کیمرام) است. نگاههای او و توکا بهم آخر داستان را خیلی ساده لو میدهد و هر کودکی هم متوجه آن میشود. مبارک است انشاالله!
میلاد کیمرام بازیگر خوبیست که اگر دقت کافی را در انتخاب نقشهایش مبذول ندارد، میرود تا به کاراکتر بزن بهادر سینمای ایران تبدیل شود و بشود بازیگری که فقط برای نقشهای «آی نفسکش» (حال چه «ملی و راههای نرفتهاش» باشد چه «امکان مینا») و غیرت قلمبه شده و کتککاری آماده است. بازیگری که ژستهایش هم نصفه نیمه است و نه فردینی به سمار میآید، نه بهروزی و نه ناصری!
از دیگر نکات فیلم که در تیتر نقد هم مشخص است، تهرانگردیست به این معنا که کجای تهران قشنگ است و کجایش نه؛ اما مهمتر از همه این است که چطور در تهران زنده بمانیم، شب کجا بخوابیم و کجا نخوابیم و چطور در جایی مانند اتوبوس که جزو اموال عمومیست از اموال شخصیمان مراقبت کنیم و اگر به هر علتی تمام هست و نیستمان را هم از دست دادیم، شماره تلفن صاحبکار نامزد سابق و توصیهنامهی خیاطی و گلدوزی و… را در جیب جاساز کنیم، شاید به کار آید. به کار هم نیاید، باید خدا خدا کنیم که در پارک گیر یک خانم سانتیمانتال در ظاهر و لات در باطن بیفتیم که دست بر قضا موادفروش باکلاس است.
اینکه سعی شده صد جور مشکل به هر نحوی در فیلم گنجانده شود، کاریترین ضربه را به فیلم زده و کار کاملا کولاژ شده از آب درآمده. چون گاهی میشود که نویسنده نمیتواند مقدمهچینی صحیح برای هر اتفاق داشته باشد و نتیجه میشود سر هم بندی کردن. بله،کی به کیست؟
دو مورد در فیلم خیلی به چشمم آمد، یکی پارتی بانمک و کمیکی بود که فرسنگها با پارتیای که بنده به شخصه میشناسم فرق داشت و دیگری اینکه اینقدر دولتها به داد مردم و مخصوصا زنان نرسیدهاند که همه از آنان قطع امید کردهاند و برای کمک به یکدیگر، خود پیش قدم میشوند. به نظرم مورد دوم تا حدود زیادی صحیح است ـ نمونهاش همین زلزلهی اخیر در استان کرمانشاه ـ اما نه به این غلظت که در فیلم بیان شد و نه در حقیقت چنین چیزی میشود که یک دختر تنها و شهرستانی را در تهران، حالا چه با مواد مخدر و چه بیمواد، دستگیر کنند و خانوادهی او را به پایتخت فرا نخوانند! خب، باید سر و ته فیلم جوری هم میآمد که نه سیخ بسوزد و نه کباب.
ای کاش همین قدر که فیلمهایی اینچنینی به راحتی مجوز و پروانهی ساخت و اکران میگیرند، فیلمهای مهم و تاثیرگذار دیگری که اتفاقا خوب میتوانند عدهای را از خواب خرگوشی بیدار کنند هم همانطور که مجوز ساخت میگرفتند، مجوز اکران هم میگرفتند، مثل فیلمهای کیانوش خان عیاری که مشتیست بزرگ نمونهی خروار.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «غیر مجاز» اینجا کلیک کنید.