خانه (اِو) (۱۳۹۵) (۱)
امتیاز فیلم «خانه (اِو یا ائو)» از پنج ستاره: ***+ (سه و نیم از پنج)
نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: اصغر یوسفینژاد
ژانر: درام / اجتماعی / معمایی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
یک پدر داغدیده، فوت شدهاست. تنها دخترش، سایه (محدثه حیرت)، بسیار بیتاب پدر است و نمیشود آرامش کرد. مخصوصا که خودش هم میداند در نهایت باید به وصیت پدرش عمل کند، یعنی تحویل جسد او به دانشگاه علوم پزشکی.
طبق وصیت پدر، وصی او بعد از فوت، دانشگاه علوم پزشکیست، نه دخترش و نه خواهرزادهاش مجید (مهران ریاضی). سایه دختریست که بعد از ازدواج، پدرش را به حال خود رها کرده و حالا که بعد از شش سال، درست زمانیکه او مردهاست، پیدایش شده، همهی نزدیکان و اقوام حیران ماندهاند که اصلا چه کسی سایه را خبر کرده. در طی این شش سال که سایه به پدرش سر هم نمیزده، مجید با علاقه و محبت به داییاش رسیدگی میکرده و آن وقتهایی که پیش دایی بوده، در اتاق سابق سایه میماندهاست.
سایه که حدس میزنیم از رفتار گذشته با پدرش و بیخبری از او ناراحت است، میخواهد هر طور که شده، جنازه را طبق رسوم دینی خاک کند و به دانشگاه علوم پزشکی تحویلش ندهند. تمام ماموران ِ معذور دانشگاه را بیرون میکند و با جیغ و گریه و داد و عوا با همه، به مجید میگوید اگر پدرش را ببرند، او مقصر است!
در همین اثنا آقای احمدی (غلامرضا باقری) از طرف دانشگاه و آقای هادی آمده تا جنازه را تحویل بگیرد و قصد دارد که اولین ماموریتش برای تحویل جسد را بهدرستی انجام دهد. اینجاست که سایه قشقرق به راه میاندازد و مجید و احمدی درگیر میشوند؛ حتی وساطت روحانی هم فایده ندارد. روحانی آشناست، آقا داوود پسر زهرا خانم، که در بچگی با سایه قایم موشک بازی میکرده. حالا خدا میداند در پس آن بازیهای کودکانه، چه چیزهایی مخفی شدهاست.
هر چه مجید و بقیه با سایه حرف میزنند و سعی میکنند بدون دردسر ماجرا را فیصله دهند، فایده ندارد. حرفهای مجید برای مجاب کردن سایه به درازا میکشد و صحبت یک عشق قدیمی و البته یکجانبه بهمیان میآید. اینجاست که شاید مخاطب کمی به سایه شک کند. مگر میشود که زنی به باهوشی او، علاقهی پسر عمهاش را به خود، درک نکرده باشد؟ او که تمام مدت در حال سو استفاده از همین محبت و علاقهی مجید نسبت به خودش است، زنی که فاقد احساسات خاص زنانه و بهقول خودش دختری، خواهری، همسری و… است، چطور این همه دلش برای پدری که بهنظر یکدنده بوده، رضایت به خواسته سایه نمیداده و در خانه فقط حرف، حرف خودش بوده، سوختهاست؟ چرا پیگیر ِ قتل برادرش نشده؟ چرا به این سوال که اواخر عمر پدر به او سر میزده یا نه، پاسخ روشنی نمیدهد؟ وقتی ذرهذره تمام این سوالات در ذهن مخاطب شکل میگیرند، فیلمساز دیگر معطل نمیکند و با وارد کردن نادر، شوهر سایه، به داستان، همه چیز را مشخص میکند. فیلم خانه، در انتها چنان ضربهای به بینندگانش میزند که شاید نفس کشیدن را هم برایشان، سخت کند.
دیالوگها کاملا حساب شدهاند و تمام آنچه که از گذشته و حال و آیندهی پرسوناژها نیاز است، در اختیار بیننده قرار میگیرد. شخصیتپردازیها خیلی دقیق صورت گرفته و مهم نیست که هر کاراکتر چه نقشی دارد و چه میزان در فیلم حضور دارد. فیلمساز روی تکتک پرسوناژها کار کرده و به همین علت است که خیلی راحت همهشان را بهعنوان آدمهای عادی و کسانی که روزانه با آنها سر و کار داریم میپذیریم.
آقای یوسفینژاد توانستهاند از یک داستان ساده و خرده داستانهای سادهتر و گاها خندهدار چون ماجرای سرباز و دختر ِ دماغ عمل کرده، قهر و آشتیهای احمدی و مجید، درست کردن دستگیره در دستشویی، اجر و قرب ِ بچه محل بودن، ترس روحانی از خاطرات کودکی، خواست همسایهها مبنی بر فروش خانهی پدر سایه، مطالب تلگرامی، نبود ِ قرآن در خانه و… فیلمی تاثیرگذار و درخور توجه خلق کنند.
وقوع فیلم در استان آذربایجان غربی، استفاده از زبان ترکی بهعنوان زبان اصلی فیلم، نشان ندادن جسد به مخاطب، توجه خاص به انتخاب بازیگران و ظاهرشان، استفاده از لوکیشن یک خانه قدیمی و نامگذاری فیلم بهنام “خانه”، جایی هم که فیلم در آن اتفاق میافتد و هم همهی دعواها و ماجراها بر سر آن است، از نکات قابل توجه و تأمل فیلم خانه بهشمار میآیند. شاید نام شخصیت اول زن ِ فیلم هم که شبها و زمانیکه کسی در خانه نبوده، مانند سایه به خانهی پدرش رفت و آمد داشته، اتفاقی انتخاب نشدهباشد.
زمانیکه نادر از راه میرسد، مجید ماتش میبرد، بهتزده میشود. او که تا قبل از آمدن نادر، همه کارهی خانه و دایی و… بود و بعد از مدتها توانسته بود با دختر داییاش، حتی در شلوغی، خلوت کند، حس میکند که دیگر جایی در آن خانه ندارد، اضافیست و کسی نمیبیندش. مجید از خانه بیرون میزند و به دالانی در کوچه پناه میبرد. او ما را نیز با خودش از این خانهی پر سروصدا، به کوچهی خلوت و ساکت میبرد؛ اما این سکوت، هم برای مجید و هم برای بیننده آزاردهنده است. مجید در آن دالان گریه میکند و چه دلخراش به حال خودش میگرید.
دو مورد در فیلم بسیار ناراحتم کرد. یکی وجود عمهای مبتلا به آلزایمر که بهخاطر شلوغی و وجود قوم و خویشها تصور میکند که عزای برادرش عروسیست و دیگری نگرانی سایه از اینکه نکند بهخاطر این مدتیکه پدر زنده بوده و خانه فروش نرفته، شرمندهی همسایهها شود!
مهارت فیلمبردار و فیلمبرداری روی دست و صد البته تدوین دقیق و بسیار مشکل این فیلم توانسته همزمان هم تنش، هم غم، هم ناآرامی و هم بلاتکلیفی را به خوبی به بیننده منتقل کند. استفاده مکرر و گاهی بیوقفه از نمای کلوزآپ نیز، در ایجاد و انتقال این حسها بسیار موثر بوده و جدا از تمام اینها توانسته بازی قوی بازیگران فیلم ِ خانه، که اکثرا نابازیگرند، را به رخ بکشد.
فیلم خانه، با هوشمندی در مورد قشر خاصی از جامعهی این روزهایمان حرف میزند، که میخواهند به هر نحوی شده، بالاتر از آنچه که هستند بنمایند. قشری که نمیتوان تنها نام بلند پرواز را رویشان گذاشت و شاید اصطلاح زیادهخواه و خودخواه بیشتر برازندهشان باشد. حال این زیادهخواهی و خودخواهی، میخواهد چشم و هم چشمی و فرصتطلبی در مراسم ختم باشد، یا گرفتن پول به بهانهی خرید خرما و فرار و یا فراتر از همهی اینها، آدمکشی برای تصرف مال و ارثیه.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «خانه (اِو یا ائو)» اینجا کلیک کنید.