ایوانف (۱۳۹۵) (۱)
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است قصهی تئاتر لو برود.”
آنچه که در ابتدا بیننده را به تماشای ایوانف ِ امیررضا کوهستانی ترعیب میکند، صرفا به دلیل نمایشنامهی قوی آنتوآن چخوف نیست، بلکه پوستر جذاب این تئاتر است. پوستری که تصویر محمدحسن معجونی رویش میدرخشد و آشفتگی، ناامیدی، بیهدفی و فروپاشیدگی از درون را القا میکند. کاراکتری که به پوچی رسیده و در شرف اضمحلال مطلق است و حقیقتا معجونی چه انتخاب خوبیست برای نقش ایوانف.
کوهستانی با حفظ روندی که نمایشنامهی ایوانف طی میکند، آن را بادقت و ظرافت، ایرانی کرده و ربطش داده به زندگی، شرایط و درگیریهای امروزمان؛ اما ابدا از اصل ِ چخوف بودن دور نیفتاده و فضا را کاملا نزدیک به نمایشنامهی اصلی نگه داشته است و عامدانه، ذرهذره با ریتمی کند پیش میرود.
طراحی لباس اما به نمایش ضربه میزند. وقتی همچنان با اسامی روسی، تئاتر در حال اجرا شدن است، نمیتوان انتظار داشت مخاطب نوع پوششها مخصوصا مانتو و شال سر بازیگران زن را بپذیرد و بتواند با کاراکترها به درستی و راحتی ارتباط برقرار کند، بلکه همواره یک فاصله بین او و پرسوناژ ایجاد میشود و این پوششها به او یادآوری میکند که اینها همان بازیگرانی هستند که او میشناسد و نه زنان و مردانی از دیار همسایهی شمالی ایران. بهتر و درستتر بود اگر طراحی لباس، مانند طراحی صحنه، خلاقانه صورت میگرفت و دافعهای بین تماشاگر و بازیگران ایجاد نمیکرد تا او باخیالی آسوده از نمایش، مخصوصا بازی محمدحسن معجونی و نگار جواهریان، لذت میبرد.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد تئاتر «ایوانف» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد نمایشنامهی «ایوانف» در همین سایت اینجا کلیک کنید.